پس از آن که در قرون هجده ونوزده فلسفه و متافیزیک در مغرب زمین اعتبار وحجیت خود را ازدست داد ودانشمندانی چون هیوم وکانت براهین فلسفی خداشناسی را به شدت زیر سوال بردند، شلایرماخر برای دفاع از آموزه های دینی، دست به دامن مباحث ذوقی واحساسی شد و بحث تجربه دینی را مطرح کرد. ادعای او این بود که اساسا دین براستدلال عقلی وبرهانی مبتنی نیست،بلکه گوهر دین را باید در عواطف دینداران جست. سپس گروهی ازفیلسوفان دین غربی تجارب دینی را به عنوان برهانی برای اثبات وجود خدا مطرح کردند. مساله ای که در این جا مطرح می شود این است که آیا تجارب دینی ارزش معرفت شناختی دارد ؟ دراین جا برای روشن شدن بحث، تعریفی از تجربه دینی بیان می کنیم :"تجربه واقعه ای است که شخص از سر می گذراند ونسبت به آن آگاه و مطلع است .تجربه دینی را غیر از تجربه های متعارف می دانند یعنی شخص، متعلق این تجربه را موجود یا حضوری مافوق طبیعی می داند یا آن را موجودی می انگارد که به نحوی با خداوند مربوط است و یا آن را حقیقتی غایی می پندارد، حقیقتی که توصیف ناپذیر است."(مایکل پترسون و...، 1376،مترجم نراقی و سلطانی،ص 36و37) پس درتعریفی کلی تجربه دینی هرگونه مواجهه شخص با امر ما فوق طبیعی است. اما آیا متعلق این تجربه خداست و آیا تجربه دینی می تواند به عنوان برهانی برای اثبات وجود خدا و توجیه باورهای دینی مطرح شود ؟ بحث تجربه دینی از موضوعات مطرح در فلسفه دین است که می توان آن را از ابعاد مختلفی چون بعد پدیدار شناختی ،روان شناختی و معرفت شناختی و... مورد بررسی قرار داد. باتوجه به این که پس از رنسانس و ترویج شکاکیت درغرب مباحث معرفت شناختی گسترش یافت و از آن جا که "مهم ترین مباحث معرفت شناسی دینی مبحث ارزش معرفت دینی است، به این معنا که چگونه می توان در معرفت های دینی ،معرفت های صادق وحقیقی را از معرفت های کاذب و غیر حقیقی باز شناخت؟ "(محمد حسین زاده ،1379،ص33) قصد داریم ارزش معرفت شناختی تجربه دینی را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. در این راستا به منظور تبیین مساله ابتدا به بررسی تاریخچه ،ماهیت و انواع تجربه دینی می پردازیم و سپس ارزش معرفت شناختی انواع آن از دیدگاه سویین برن مورد تحلیل قرار می دهیم. جایگاه این مباحث در فلسفه دین، بخش براهین اثبات خداست. سویین برن فیلسوف متاله غربی در دو کتاب به نامهای "وجود خدا"و"آیا خدایی هست؟" به بررسی برهان تجربه دینی پرداخته است. فیلسوفان مسلمان به دلیل رویکرد عقلی برای اثبات وجود خدا، مشخصا از برهانی به نام برهان تجربه دینی نام نبرده اند، اما مفاهیمی چون معرفت فطری ،شهود باطنی(علم حضوری ) مورد بحث حکیمان و عرفای مسلمان بوده است وحتی کشف وشهود یا علم حضوری درکنار عقل و وحی منبعی برای معرفت بشری شناخته می شود . علامه طباطبایی فیلسوف گرانقدر اسلام درکتاب "اصول فلسفه وروش رئالیسم "به مباحث معرفت شناسی می پردازد ودر کتاب "نهایه الحکمه" در حصری عقلی علم را به حصولی و حضوری تقسیم میکند. ایشان در تفسیر آیات قرآن در تفسیر المیزان نیز مباحث خداشناسی فطری را مطرح می کند . مساله اصلی این پژوهش این است که ارزش معرفت شناختی تجربه دینی از دیدگاه سویین برن، براساس آراء علامه طباطبایی چگونه بیان می شود؟ برای کندوکاو دراین مساله پژوهشی پاسخگویی به پرسشهای ذیل ضروری است : تاریخچه و تعاریفی که برای تجربه دینی ارائه شده است چیست؟ تعریف و تقسیم بندی سویین برن در مورد تجربه دینی چیست؟ سویین برن درباب ارزش معرفت شناختی تجربه دینی چه اصول
نوشته
در سنت اسلامی، یکی از مباحث مهم و اساسی در خصوص معجزه، بحث از دلالت معجزه بر نبوت پیامبران است. اندیشمندان اسلامی عمدتا معجزه را دلیل بر صدق مدعی نبوت می‌دانند نه بر صدق تعالیم او؛ زیرا به اعتقاد آنان رابطه‌ای میان یک عمل خارق‌العاده و صدق تعلیمات کسی که چنین امری را انجام داده است وجود ندارد. می‌توان گفت وجه مشترک دیدگاه اسلامی در دلالت معجزه، صدق مدعی نبوت پیامبر است. دیدگاه اندیشمندان غربی در این مورد، انسجام و روشنایی لازم را ندارد. در سنت فلسفی‌ـ‌الهیاتی غربی از راه معجزه بر وجود خداوند استدلال می‌شود و فلاسفة غربی تأکید دارند معجزه بر صدق و درستی تعالیم و آموزه‌های دینی خاص گواهی می‌دهد و موجب رجحان یک دین بر دین دیگر می‌شود. از میان اندیشمندان مسلمان علامه طباطبایی بر‌خلاف بسیاری، راه شناخت انبیا را منحصر در معجزه می‌داند. و از میان اندیشمندان غربی نیز سویین‌برن در برخی تعبیرات خود مدلول معجزه را اثبات نبوت معجزه‌گر می‌داند. علامه طباطبایی و سویین‌برن در خصوص مفهوم معجزه برخی نظرات مشترک دارند، ولی در خصوص مدلول معجزه دیدگاه متفاوتی دارند؛ زیرا سویین‌برن مدلول معجزه را اثبات وجود خدا و درستی تعالیم پیامبر می‌داند در حالی که علامه طباطبایی مدلول معجزه را فقط صدق مدعی نبوت می‌داند.
نوشته
از مهم‌ترین چالش های ادیان ابراهیمی مسئله وحی است که به تأیید و تصریح کتب مقدس و قرآن و با تأیید معجزه بودن آن موردپذیرش پیروانشان قرارگرفته است. صرف‌نظر از اختلافات میان ادیان در مورد وحی می‌توان گفت که وحی در کنار عقل شاخصه اصلی نبوت و راهی است که خداوند به‌منظور روشن شدن حقایق پیش روی انسان می‌گشاید تا وی را به‌سوی سعادت، رهنمون سازد. اهمیت این موضوع به‌قدری است که همیشه موردتوجه اهل اندیشه قرار داشته است و در سنت‌های گوناگون فلسفی- دینی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. در این میان نظریه‌پردازان و اندیشمندان مسیحی و مسلمان سهم ویژه‌ای در مورد این موضوع داشته‌اند. سید محمدحسین طباطبایی و ریچارد سوئین‌برن، از فلاسفه و الهی‌دانان بزرگ جهان اسلام و مسیحیت، ازجمله کسانی هستند که با توجه به اعتقادات دینی خود، در حمایت از امتیاز آموزه‌های وحیانی تلاش کرده‌اند. در این پژوهش از روش توصیفی به بررسی تطبیقی آراء و نظرات این دو فیلسوف معاصر دینی پرداخته‌شده است. بررسی‌ها ما را به این نتیجه می‌رساند که علی‌رغم تلقی متفاوتی که به‌تبع معتقدات دینی میان آن‌ها در مورد چیستی و ماهیت وحی اصیل وجود دارد، در مسائلی نظیر ضرورت وحی و اثبات وحی که ذیل این موضوع مطرح می‌شوند و برخی از تقسیم‌بندی‌هایی که ارائه می‌دهند، اتفاق‌نظر دارند. سوئین‌برن درباره وحی، دو ادعای مسیحی؛ یعنی «ظهور و تجلی خدا از طریق تجسد» و «انتقال پیام الهی از طریق انبیاء به انسان‌ها» را می‌پذیرد. این در حالی است که در اندیشه مبتنی بر اسلامِ علامه طباطبایی ادعای اول به‌ هیچ‌وجه پذیرفته نیست و تنها انتقال پیام الهی از طریق ظهور حقایق وحیانی به افراد برگزیده مورد تأکید قرار می‌گیرد.
نوشته
Footer