رشد اخلاقی چون خود اخلاق یکی از اساسی‌ترین مسائل موردتوجه انسان‌ها در طول تاریخ بوده و مراحل، شیوه‌ها و اهداف دستیابی آن همواره مورد بحث و دقت نظر قرارگرفته است؛ رشد اخلاقی به معنای رشد انسان در جنبه‌هایی از شناخت، رفتار و عواطف که به کمال انسان در زندگی منجر شده و تنها با افعال اختیاری او مرتبط بوده، می‌باشد، دیدگاه‌های متفاوتی که در این زمینه ارائه شده است حاکی از اهمیت آن می-باشد، در این رساله با بهره‌گیری از روش کتابخانه‌‌ای مقایسه و تحلیل برخی از این دیدگاه‌ها صورت پذیرفته است، کولبرگ ازجمله روانشناسانی است که دیدگاه او از جمله دیدگاه های تأثیرگزار در این زمینه بوده و سالیان زیادی است که مورد توجه قرار گرفته است او رشد اخلاقی در افراد را بر اساس شناخت و قضاوتی که افراد در مورد رفتارهای اخلاقی دارند به سه سطح پیش قراردادی؛ قراردادی و فراقراردادی تقسیم کرده که هرکدام از این سطوح، خو دارای دو دوره می‌باشند و معتقد است که ورود به مرحله بعدی بدون طی کردن مراحل قبل امکان‌پذیر نبوده و غالب مردم از سطح دوم تجاوز نمی‌کنند و تنها بخش بسیار اندک و شاید هیچ‌کس به آخرین مرحله رشد اخلاقی دست نیابد، از سویی متفکران مسلمانی چون علامه طباطبایی و شهید مطهری با بهره‌گیری از معارف ناب اسلامی، این مسأله را مورد توجه قرار داده و با تأکید بر عناصر محوری «خداشناسی» و «پرستش» بالاترین مرحله از رشد اخلاقی را مرحله‌ای می‌دانند که فرد بدون در نظر گرفتن منافع مادی دنیوی و حتی منافع معنوی اخروی، تنها به خاطر رضایت و خشنودی خداوند اقدام به رفتاری نماید بررسی و تطبیق دیدگاه کولبرگ با دیدگاه این دو اندیشمند اسلامی، حاکی از آن است که طبق نظر ارائه‌شده توسط کولبرگ، رشد اخلاقی انسان، محدود به اخلاق اجتماعی بوده حال آنکه دستیابی به مقام رضای الهی می‌بایست به عنوان بالاترین مرحله مدنظر باشد از این‌رو لازم است روانشناسان متدین و آشنا به مبانی دین اسلام، نظریه اسلامی رشد اخلاقی را با توجه به شیوه‌های نوین علم روانشناسی مثل شناسایی و رصد افراد (نمونه‌گیری) کنترل متغیرها تبیین و ارائه نمایند.
نوشته
هدف از این پژوهش بررسی اهمیت و جایگاه چالش برانگیز و مغفول تربیت معنوی و سپس بررسی مفهوم و جایگاه تربیت معنوی و رابطه آن با دین است، از آن جهت که تربیت معنوی با مورد توجه قرار دادن ساحت روحانی انسان (که در پیوند با ساحت ربوبی است) باب مناسبی برای گفت و گو در عصر جهانی شدن فرهنگ هاست و می تواند پیروان ادیان توحیدی را به وحدت نظر در حوزه تربیت انسان رهنمون سازد،حائز اهمیت است.این پژوهش به بررسی تطبیقی مفهوم و اهداف تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی به عنوان فیلسوف و دانشمند مسلمان با دیدگاه دیوید کار که یک فیلسوف تربیتی است در یک مطالعه کیفی که با روش تطبیقی انجام شده است ، به پرسش های پژوهش پاسخ داده است . مفهوم تربیت معنوی از نگاه طباطبایی جهت دهی به فرآیند تجرد نفس ، متناسب با فطرت ربوبی او معنا می یابد که در پی تقویت میل ،تفصیل معرفت و انجام عمل متناسب با آن است و اهداف از نظر وی سه جنبه شناختی ،گرایشی و عملی دارد . دیوید کار تربیت معنوی را بخش متمایزی از تعلیم وتربیت ، و جدا از تربیت دینی و شامل تجربه و درک سئوالات بزرگ می داند . اهداف تربیت معنوی از نظر وی آموزش حقایق و پرورش فضایل معنوی از راه دو روش تربیت در یک گرایش معنوی و تربیت در یک فعالیت معنوی است.
نوشته
مفهوم تربیت معنوی یکی از مسائل چالش برانگیز در فلسفه تعلیم و تربیت است. در این مقاله برای دستیابی به این مفهوم، دیدگاه علامه طباطبایی به عنوان مبنا مدنظر قرار می گیرد. این مقاله در دو بخش تنظیم شده است؛ در بخش اول، مفهوم تربیت معنوی مورد بررسی قرار گرفته، روش مطالعه در این بخش، تحلیل پیش رونده است. بدین معنی که پس از بررسی و اتخاذ پیش‎فرض‎های لازم از رویکرد فلسفی و اسلامی علامه، به سمت استنباط مفهوم تربیت معنوی پیش می‎رویم. در دیدگاه علامه طباطبایی تربیت معنوی، جهت‎دهی به فرایند تجرد نفس، متناسب با فطرت ربوبی او معنا می‎یابد که در پی تقویت میل، تفصیل معرفت و انجام عمل متناسب با آن است. بدین ترتیب، اهداف تربیت معنوی دارای سه جنبه شناختی، گرایشی و عملی است. در قسمت دوم، برخی از اصول و روش‎های تربیت معنوی با استفاده از روش قیاسی فرانکنا بدست آمده است. اصول و روش هایی نظیر اصل عدم تشبیه خدا به سایر موجودات و روش ذکر تسبیحی، اصل پالایش خیال و روش تمرکز بر یک صورت خیالی، اصل ایجاد ملکه و روش تکرار عمل.
نوشته
اخلاق یکی از اساسیترین مسائل مورد توجه انسان ها در طول تاریخ بوده و مراحـل ، شـیوه هـا و اهـداف دسـتیابی آن همواره مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است ؛ رشد اخلاقی از جمله مسـائلی اسـت کـه در روانشناسـی از آن بحث به میان آمده و روانشناسان در صدد بررسی رشد انسان در جنبـه هـایی از شـناخت ، رفتـار و عواطـف کـه بـه کمال انسان در زندگی منجر شده و تنها با افعال اختیاری او مرتبط بوده ، مـیباشـند و در ایـن زمینـه دیـدگاه هـای متفاوتی ارائه شده است که دیدگاه رشد اخلاقی کولبرگ از جمله مهم ترین نظـرات در ایـن زمینـه بـوده و سـالیان زیادی است که مورد توجه قرار گرفته و براساس آن عمل میشود. کـولبرگ رشـد اخلاقـی در افـراد را بـر اسـاس شناخت و قضاوتی که افراد در مورد رفتارهای اخلاقی دارند، به سه سطح پیش قراردادی؛ قـراردادی و فراقـراردای تقسیم کرده که هر کدام از این سطوح ، خود دارای دو دوره میباشـند و معتقـد اسـت کـه ورود بـه مرحلـه بعـدی بدون طی کردن مراحل قبل امکان پذیر نبوده و غالب مردم از سطح دوم تجـاوز نمـیکننـد و تنهـا بخـش بسـیار اندک و شاید هیچ کس به آخرین مرحله رشد اخلاقی دست نیابد، از سویی واکاوی اندیشه هـای علامـه طباطبـایی پیرامون این موضوع حاکی از آن است که ایشان رشد اخلاقی در انسان ها را با توجه بـه مسـلک و مبنـایی کـه در مورد اخلاق پذیرفته اند در سه مرحله منفعت یابی اجتماعی، منفعت یابی اخروی و رشد توحیدی مـیدانـد؛ بررسـی و تطبیق این دو دیدگاه حاکی از آن است که نظر ارائه شده توسط کـولبرگ ، رشـد اخلاقـی انسـان را محـدود بـه اخلاق اجتماعی کرده و به نقش رضایت خداوند به عنوان محور عالم هستی توجهی ننموده است ، چرا که بـه نظـر علامه طباطبایی، عالیترین مرتبه و مرحله رشد اخلاقی، مرحله ای است که فرد بدون در نظر گرفتن منـافع مـادی دنیوی و حتی منافع معنوی اخروی، تنها به خاطر رضایت و خشنودی خداوند، اقدام به رفتاری نماید.
نوشته
Footer