چکیدهبحث بر سر توانش و استقلال عقل، در زمینه کشف ارزش‌های انسانی، از جمله مباحثی است که در ادوار مختلف تاریخی مورد توجه بوده است. چالش میان عقل و دین در عصر روشنگری و حاکمیت لیبرال دموکراسی، مباحث فروخفته دیرین را با چهره مدرن و در سطوح جامعه شناختی بازتولید نموده و این سوالات را که: کدامین جامعه عقلانی است؟ در چه شرایطی و با چه مولفه‌هایی، جامعه، عقلانی تلقی می‌شود؟ موانع عقلانیت جوامع، کدامند؟ عقلانیت در چه شرایط ارتباطی، تداوم می یابد؟؛ به مساله اصلی تبدیل کرده است. مکاتب مختلف، با توجه به مبانی هستی‌شناختی، انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی خویش، قرائت ویژه‌ای از عقلانیت ارائه می‌کنند؛ که هر کدام، ضمن ارزیابی از وضعیت، در صدد ارائه الگوی مطلوب عقلانیت است. هابرماس و علامه طباطبایی، به عنوان دو نمونه از مکاتب سکولار و دینی، هر دو ارزیابی مشابهی از وضعیت ناعقلانیت و ناعقلانی شدن جامعه خویش دارند. هابرماس مدرنیته متاخر را مواجه با «عقلانیت‌صوری» ارزیابی می‌کند که آبستن ناعقلانیت است. وی مفهوم «عقلانیت-ارتباطی» را بر مبنای عقل خود بنیاد سکولار، برای احیای مدرنیته و نجات آن از ناعقلانیت بازسازی می-کند. علامه طباطبایی با اذعان به ناعقلانیت دوران مدرن، و تشابه جوامع اسلامی با جوامع غربی از حیث ناعقلانی بودن، ماهیت ناعقلانیت جوامع اسلامی با جوامع سکولار غربی را متمایز دانسته و طبعا راه حل دیگری برای خروج جوامع اسلامی از این بحران پیشنهاد می کند که ما از آن با عنوان «عقلانیت-وحیانی» تعبیر کرده‌ایم. علامه معتقد است جوامع اسلامی، از طریق مکانیسم مصلحت‌گرایی حکام، به جای تمسک به اصول وحیانی، به فروعات متشابه تمسک جسته، در نتیجه به «صورت‌گرایی» آبستن ناعقلانیت، گرفتار شده است و راه نجات بشریت، به ویژه جوامع اسلامی، نه «عقلانیت‌ارتباطی»، بلکه «عقلانیت-وحیانی» است، بنابراین، آورده این پژوهش، بازسازی «عقلانیت‌وحیانی» بر اساس قرآن کریم، با استناد به اندیشه تفسیری علامه طباطبایی، است. عقلانیت‌وحیانی، ضمن پذیرفتن اهداف و آرمان‌هایی از قبیل «عدالت»، «برابری»، «آزادی»، «مشارکت»، «گفتگو» و «رهایی از سلطه» که هابرماس هم دنبال می‌کند، به جای تکیه بر عقل خودبنیاد، بر «عقل» و «سمع» مبتنی بوده و مجموعه‌ای از اصول پیشینی وحیانی را، به عنوان مبنای گفتگو، مفروض می‌گیرد. مفاهیم کلیدی: قرآن ‌کریم، فلسفه فرهنگ و ارتباطات، عقلانیت‌وحیانی، عقلانیت ‌ارتباطی، عقلانیت، معناشناسی، علامه‌ طباطبایی، هابرماس.
نوشته
نگارنده در پاسخ به این پرسش که «آیا عقلانیت ارتباطی به مثابه آخرین نسخه عقلانیت می تواند سعادت آفرین باشد؟». با مفروض پنداشتن سعادت بخشی عقلانیت مورد تایید قرآن کریم، این مفهوم را با مفهوم «عقلانیت وحیانی» که بر اساس تفسیر علامه طباطبایی بازسازی شده، مقایسه نموده است. معناشناسی و مقایسه دو مفهوم «عقلانیت ارتباطی» به عنوان روایتی سکولار، و «عقلانیت وحیانی» به عنوان روایت دینی، با بهره گیری از روش های توافق و اختلاف پروزسکی، به صورت تلویحی، از ترجیح دومی بر اولی حکایت می-کند. این مقایسه با هدف بررسی تشابهات و تمایزات دو مفهوم در سه جنبه، شامل بازاندیشی، شناختی و هنجاری، صورت گرفته و این نتایج حاصل شده است: به لحاظ بازاندیشی، در «عقلانیت ارتباطی» جهان طبیعی صامت بوده و انسان پدیده ای همانند سایر پدیده هاست، اما بر اساس «عقلانیت وحیانی» جهان معنادار و زیست انسانی غایتمدار است. وجه تمایز دو نوع عقلانیت، مفهوم «سعادت» است؛ به لحاظ شناختی، عقلانیت ارتباطی شناخت-محور می باشد و برای حقایق اجتماعی مابازای بیرونی قائل نیست، اما در عقلانیت وحیانی شناخت به هدف درک حقایق بیرونی صورت می-گیرد، از این رو، قلمرو عقلانیت ارتباطی محدود و مقید است؛ به لحاظ هنجاری، مطلوب عقلانیت ارتباطی، تولید هنجارهای «مشروع» است. هنجارها در صورتی مشروع تلقی می شوند که با مشارکت همگانی و در یک روابط عاری از سلطه برای منافع عموم تولید گردد، اما مطلوب عقلانیت وحیانی، دستیابی به هنجارهای عادلانه است. هنجارها در صورتی عادلانه تلقی می شوند که مطابق با تکوین باشند، زیرا حقایق اجتماعی مابازای بیرونی داشته و حاکی از قوانین طبیعی است، هر چند دو نوع عقلانیت، در قلمرو اعتباریات بعدالاجتماع اشتراک دارند.
نوشته
Footer