ملا صدرا نفس انسانی را اصلی حیاتی و سرچشمه واقعیتی قدرتمند، فرا زمانی و فرا مکانی می داند که به مثابه نشانه ای از جنبه الهی در انسان به ودیعه نهاده شده است؛ به نظر وی، این حقیقت غیر مادی فعلیت یافته، از مرتبه ملکوتی خود به عالم ماده فرود می آید و در جسم انسان اقامت می کند. بنابراین حدوثش مادی است، اگرچه در بقا به مقام تجرد می رسد. این همان مضمونی است که در نظریه «جسمانیت نفس در حدوث و روحانیتش در بقاء» ملاصدرا بازتاب یافته است. آموزه اسلامی پیدایش نفس یا نظریه وجود سابق نفس بر بدن نیز که در نصوص دینی اسلامی (قرآن و حدیث) مطرح شده است به ظاهر با این نظریه متعارض است! ملا صدرا بر این باور است که میان این دو انگاره تعارضی وجود ندارد، بلکه آن دو موید همدیگرند. تبیین و اثبات این ادعا در پرتو نظرات تاییدی فیلسوفان هم مشرب او مانند ملا هادی سبزواری و علامه طباطبایی هدف این جستار است.
نوشته
مسئله حدوث عالم از دیرباز مطمح نظر حکما و فلاسفه بوده است؛ این مسئله در حوزه تفکر اسلامی، به دلیل ارتباطی که با مضامین دینی داشته است، مورد توجه و بررسی بسیار قرار گرفته است؛ به­گونه­ای که چندین نظریه برای به تصویر کشیدن حدوث عالم از سوی متفکرین مسلمان در طول تاریخ تفکر اسلامی و در عرصه­های کلام، فلسفه و عرفان، طرح شده است. صدرالمتالهین در عین التزام به چارچوب مباحث فیلسوفان گذشته، به فضل نظریه حرکت جوهری، تصویری بدیع از حدوث زمانی عالم ارائه نموده است. از طرف دیگر، مرحوم علامه طباطبائی در باب حدوث زمانی عالم دارای نظری دو وجهی است؛ ایشان از سویی، همنوا با صدرالمتالهین، قائل به حدوث تجددی تک تک اجزای عالم هستند و از سوی دیگر، بر خلاف صدرا، کل عالم را نیز حادث زمانی می­داند. در این مقاله، پس از ذکر پاره­ای مقدمات، نظریه ملاصدرا و علامه طباطبائی در باب حدوث زمانی عالم طرح شده است و پس از نشان دادن وجوه اشتراک و تمایزشان، مورد ارزیابی قرار گرفته است.
نوشته
در این مقاله پس ازطرح مسئله معاد جسمانی و اهمیت آن، نشان داده می شود که تبیین ملاصدرا از معاد جسمانی به شدت تحت تاثیر نظریه حدوث جسمانی نفس می باشد. ملاصدرا بر اساس این نظریه و با توجه به سازگاری این اصل با اصول دیگر در معاد جسمانی، با تاکید بر مسئله عینیت نتیجه می گیرد که گرچه همواره نفسیت نفس به تدبیر بدن است، اما مقصود از این بدن، بدن مبهم وعلی البدل است. عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی ملازم با این نیست که ماده دنیوی نیز در بدن اخروی لحاظ شود، بلکه بدن اخروی صورتی است بدون ماده. کلید اصلی ملاصدرا در این تبیین، اصل حرکت جوهری است که حدوث نفس مبتنی بر آن است. به عقیده ملاصدرا همه موجودات جهان مادی، متحرک به حرکت جوهری هستند. نفس هم، چون در ابتدای حدوث خود مادی است متحرک به حرکت جوهری می باشد و در این سیر وحرکت مانند همه کاینات به سمت غایت خود یعنی آخرت رهسپار است. علاوه بر اصل حرکت جوهری، تجرد نفس در مرتبه خیال، امکان سیر نفس در عوالم سه گانه نیز با نظریه حدوث جسمانی نفس در توجیه وتبیین معاد جسمانی قابل تبیین است. ملاصدرا در این تبیین موفق به اثبات بدن برزخی شده، ولی در اثبات بدن اخروی با اشکالات زیادی مواجه است. این اشکالات موجب نمی شود که به تفکیک حوزه ایمان و عقل در معاد جسمانی قائل شویم، بلکه همچنان می توان با مبانی عقلی وفلسفی به اثبات معاد جسمانی پرداخت، چنانکه حکیم زنوزی وعلامه طباطبایی درصدد این هستند.
نوشته
مساله‌ی اثبات وجود خداوند همواره مورد توجه فلاسفه و متکلمان بوده است. در این راستا براهین متعددی ارائه شده است که یکی از آن‌ها برهان حدوث است. در این برهان، که عمدتا به وسیله متکلمان مورد استفاده قرار می‌گیرد، حدوث زمانی شیء حادث موجب نیازمندی آن به علت شناخته می‌شود. ادعای متکلمان در این برهان این است که هر امر حادثی نیازمند علتی است که او را از نیستی به هستی می‌رساند. اگر این علت نیز امر حادثی باشد او هم نیازمند علتی دیگر خواهد بود. علت سوم هم اگر مانند امر اول و دوم امری حادث باشد او نیز نیازمند علتی دیگر خواهد بود و.... از آنجا که تسلسل در علتها محال است، سلسله حوادث در نهایت باید به علتی ختم شود که دیگر حادث نباشد؛ یعنی امری قدیم باشد و سابقه نیستی و عدم در آن راه نداشته باشد. این مقاله ضمن تبیین برهان حدوث متکلمان به بیان اشکالات وارده بر آن‌ها می‌پردازد و در پایان نتیجه گرفته می‌شود که اگر برهان حدوث را از دیدگاه علامه طباطبایی بر مبنای حرکت جوهری تقریر کنیم، برهان مفید و پیروزی خواهد بود.
نوشته
Footer