امروزه یکی از مباحث مهم در الهیات ، بحث پلورالیسم دینی و تکثّر ادیان است که آرای متفاوتی درباره ی آن اظهار شده است . از آن جا که نوع نگرش متدیّنان، نسبت به پلورالیسم دینی در زندگی آنان تأثیر بسزایی داشته و در تعاملات اجتماعی روزمره و در برخورد با طرفداران ادیان و مذاهب دیگر کاربرد دارد و نیز با توجه به اینکه برداشت های متفاوت از این مساله می تواند درقلمرو اقتصاد، سیاست، فرهنگ ودین تأثیرگذار باشد ، در این پژوهش قصد داریم آثار اعتقاد به پلورالیسم دینی در متدیّنان را مورد بررسی قرار دهیم. لذا با تکیه بر آرای دو تن از متفکران شیعه یعنی علامه سید محمد حسین طباطبایی و دکتر حسین نصر، ابتدا تقریر مشخّصی از پلورالیسم دینی ارائه نموده و سپس آثار اعتقاد به آن را در متدیّنین بررسی می کنیم. علامه، دین وحی شده از طرف خداوند را در همه ی زمان ها و مکان ها واحد می داند و تمامی ادیان را حاوی راه اصلی نجات معرفی می کند. لذا معتقد است که پیروان ادیان مختلف با درک متقابل می توانند اتحاد خود را حفظ کرده و روابطی بر مبنای برادری در راه حق ، داشته باشند. دکتر نصر نیز گوهر تمامی ادیان را واحد می داند و بر اساس نظریه ی وحدت متعالی ادیان ، کثرت ادیان را دلیلی قاطع بر واقعیت جهان شمول امر قدسی(خدا) می داند و معتقد است که این امر باعث همزیستی مسالمت آمیز و درک عمیق متدیّنان از دین یکدیگر و در نتیجه داشتن جهانی بدون جنگ و درگیری، می شود.
نوشته
نظریه علامه طباطبایی درباره نظام فیض با نظریه حکیمان مشایی از جهت اعتقاد به وجود سلسله طولی در میان موجودات و پذیرش سه حلقه، مشابهت دارد و از جهت عدم انحصار عقول طولی به ده عقل، و اعتقاد به عالم مثال و قطع پیوند نظام فیض با طبیعیات قدیم متفاوت است. نظریه علامه با حکیمان اشراقی نیز از جهت تبیین پیدایش کثرت بر مبنای سلسله طولی، پذیرش عقول طولی و عرضی، عدم انحصار عقولی طولی به ده عقل و اعتقاد به عالم مثال و عالم ماده تشابه دارد، اما از جهت قطع پیوند نظام فیض با طبیعات قدیم و پذیرش اصالت وجود متمایز می گردد و نظریه علامه طباطبایی با نظریه ابوالبراکات بغدادی از حیث قطع پیوند نظام فیض با طبیعیات قدیم تشابه و از جهت پذیرش سلسله طولی در میان موجودات تفاوت دارد و با عطف توجه به مباحث مختلف در ترسیم نهایی نظریه علامه می توان به شش ویژگی اشاره کرد که عبارتنداز: قطع پیوند نظام فیض با هیات قدیم، پذیرش نظریه عقول و عالم مثال، طرح بحث بر مبنای اصالت وجود و تشکیکی بودن مراتب وجود، عدم پذیرش وجود منبسط به عنوان صادر اول، چگونگی پیدایش کثرت در عقول.
نوشته
در جهانى که امروزه حیات فردى و اجتماعى خویش را در آن سپرى مى‏کنیم، چنان پیوندها و ارتباطات شدت یافته که گویا همه انسانهاى موجود در جوامع متعدد، داراى یک فرهنگ و عقیده‏اند. در حالى که ما با انواع مختلف فرهنگها و عقاید و مذاهب و ادیان، اعم از الهى و غیرالهى مواجه هستیم . تا زمانى که این گونه پیوند و ارتباط میان جوامع انسانى وجود نداشت و افراد با زندگى ساده بدوى، بدون آشنایى با عقاید دیگران به زندگى خود ادامه مى‏دادند، با این فرهنگ خو گرفتند که حقیقت در عقیده و فرهنگ و مسلک آنها منحصر و محدود است و هیچ سخنى از کثرت حقایق در میان نبود. در آن روزگار، محور بحث، «انحصار گرایى ادیان‏» (exclusivism) و «شمول‏انگارى‏» (inclusivism) بوده است. اما تدریجا این دیوار مرتفع تخریب و برخى از وجوه اشتراک میان ادیان، موجب تحول این بحث‏شد و مدتى نگذشت که بحث مزبور جاى خود را به موضوع «تکثرگرایى ادیان‏» داد . این نکته‏اى است که از بررسى پیشینه بحث‏به خوبى به دست مى‏آید. نکته حایز اهمیت، این است که بحث مزبور در دین اسلام چه جایگاهى دارد و متفکران اسلامى چه موضعى در قبال آن گرفته‏اند. آنچه که در این نوشتار بدان پرداخته مى‏شود، تبیین همین مساله است . البته چون سخن در این مقوله بسیار است، هدف نگارنده بر این است که پس از بیان معنى پلورالیزم و ذکر تاریخچه و مبانى آن به نحو اجمال، دیدگاه سه متفکر بزرگ معاصر را مورد بحث قرار داده و موضع آنان را تبیین نماید.
نوشته
اعتقادات دینی انسان‌ها برای جوامع انسانی بسیار مهم است و زیر بنای دینداری واقعی گرایش فطری است، زبان دین نیز یکی از مسائل مهم در فلسفه دین در قرن بیستم است که در دو حوزه معناداری و معناشناسی گزاره‌های دینی بحث می-کند.(هادوجان هیک یکی از متفکرانی است که در دو عرصه ی زبان دین و کثرت گرایی دینی به کنکاش پرداخته است و علامه طباطبایی نیز مباحثی را در خصوص این دو مسأله بیان کرده اند.دیدگاه جان هیک در خصوص پلورالیسم دینی این است، پذیرش حقانیت همه ادیان، به رسمیت شناختن تنوع و تکثر ادیان و اینکه نجات و رستگاری بسته به پیروی از یک دین خاص نیست و پیروی از هر دینی انسان را به سعادت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رساند. (سروش، 70:1378)علامه طباطبایی حقانیت همه ادیان را نمی‌پذیرد و دیدگاه پلورالیسم را با معیارهای دینداری واقعی معارض میداند و معتقد است، دین حق ،فقط دین اسلام است.با وجود اینکه هیک یک فیلسوف خدا محور است، اما در بحث پلورالیسم از تعبیر خدا استفاده نمی‌کند، بلکه از اصطلاحی استفاده می‌کند که عام‌تر از خدای ادیان ابراهیمی است. جان هیک نظرش در باب زبان دین این است که زبان دین را هم شناختاری و هم صادق می‌داند و معتقد است که تمام مدعیات دینداران این‌گونه است. (علیزمانی، 1375،ص233) ولی علامه برخی گزاره‌های دینی را شناختاری و برخی را غیر شناختاری می‌داند، یعنی قائل به زبان عرفی خاص است. ی،1377،ص310)
نوشته
به نظر می رسد در گذشته ادیان ، پیروان دین خود را اهل نجات و رستگاری و پیروان سایر ادیان را محکوم به گمراهی و عذاب می دانستند ؛ اگر چه امروزه هم در گوشه و کنار جهان می بینیم افرادی که با انتساب خود به دین های الهی ، تنها مسیر نجات را از باریکه دین خود می دانند و اقیانوس عظیم سایر انسان ها را یکسره محکوم به تباهی و محروم از بهشت تصوّر می کنند . امّا در دهه های پیش ، بیش از گذشته این بحث (انحصار گرایی در نجات) جای خود را به کثرت گرایی در نجات داده است. اگر چه جان هیک و فیلسوفان دین مسیحیّت ، این نوع از تفکّر را به صورت منسجم مطرح کرده اند امّا نظر فلاسفه اسلامی با دیدگاه تفصیلی ایشان درباره نجات اکثریت مردم متفاوت است.حضرت امام خمینی(ره) ، علّامه طباطبایی و استاد شهید مطهری ،با تکیه برآیات قرآن معتقدند : این گونه نیست که پیروان سایر ادیان یکسره اهل نجات و رستگاری باشند بلکه تنها زمانی اهل نجات محسوب می شوند که اگر با تلا ش به دینی که به نظرشان حق است رسیدند ؛ با آن و اصولش عناد نورزند و آن را بپذیرند و به آن عمل نمایند ؛ در غیر این صورت مصداق جاهل مقصّر و اهل عذاب و شقاوت خواهند بود . این مسأله غیر از این که صفت هدایت گری خداوند را تحقّق می بخشد تأثیر زیادی بر فرد و جامعه خواهد گذاشت . انسان ها وقتی دیگران را نیز مانند خود نجات یافته تصوّر کنند تمام امتیازات انسانی را از آن خود نمی دانند و در نتیجه جامعه ثبات و آرامش بیشتری خواهد یافت . این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای نگاشته شده است و سعی شده است دیدگاه سه شخصیت مورد پژوهش( که تأثیر زیادی بر افکار جامعه متخصص دارند) درباره نجات اکثریت مردم نمایان شود.
نوشته
پیوند انسان و دین قدمت دیرینه دارد . نقش تحول آفرین دین در جوامع بشری ، تعدد پیام آوران ادیان ، تغییر پذیری معرفت دینی ، یکی از پیچیده ترین مسائل حوزه ی معرفت بشری است. کثرت گرایی دینی یکی از بحث های مهم عصر امروز است که اندیشمندان زیادی از جمله جان هیک در جهان مسیحیت و علامه طباطبایی(ره) در جهان اسلام بدان پرداخته است. این تحقیق مجال اندکی است برای پرداختن به آرای این دو بزرگوار در مورد کثرت گرایی دینی جان هیک را می توان یکی از بزرگترین نظریه پردازان در امر کثرت گرایی دینی خواند. ایشان به سه مقطع در تاریخ دین معتقدند و تاریخ دینی را در این سه مقطع دارای تحول می بیند. از نظر جان هیک ادیان مشترکند و تاکید ایشان بر غایاتی مشترک است و دین درواقع تحولی از خودمداری به حق مداری می باشد. جان هیک به تجربه ی دینی معتقد است و آن را یکی از پایه های نظریه خود درمورد کثرت گرایی قرار می دهد . جان هیک به عارفان مسلمانی چون ابن عربی و مولوی ارادت خاصی دارد و برخی اشعار آنها را از جمله دلایل کثرت گرایی در اسلام می خواند. در این تحقیق به اصول کثرت گرایی جان هیک پرداختیم و هرکدام را جداگانه مورد بررسی قراردادیم. علامه طباطبایی صاحب کتاب گران سنگ المیزان در مورد دین معتقدند که دین خودش معرفت است و از معارف قلبی است که هیچ اکراهی در آن نیست و ایشان معتقدند که دین انسان را به حق می رساند . از نظر ایشان دین از آدم تا خاتم یکی است و تفاوت هایی که در دین وجود دارد ناشی از هوی و هوس بشر است. از نظر علامه خداوند اسباب هدایت همه ی بندگان را فراهم آورده است.و حی هم یکی از عنایات مهم الهی برای رسیدن به سعادت بشر است. منظور علامه از اسلام در این تحقیق، اسلام به معنای عام یعنی تسلیم شده در برابر امر خداست که از نظر ایشان دین همانا اسلام است و اساس مسئله نجات و رستگاری ایمان و عمل صالح می باشد.
نوشته
Footer