ویلیام جیمز که توجیه باور دینی را با توسل به استدلال‌های سنتی عقل‌گرایان کافی نمی‌دانست، خود با ابداع آموزه‌ی « اراده‌ی معطوف به باور » و از طریق مفهوم « تجربه‌ دینی » تلاش نمود تا از معقول بودن باور دینی به شیوه‌ای غیرقرینه‌گرایانه و غیرمبناگرایانه دفاع نماید. او در این شیوه برای توجیه باور دینی به نتایج عملی این باور، به‌ویژه نتایج اخلاقی آن، متوسل می‌شد. همین امر سبب شده است که بسیاری از مفسران جیمز استدلال او را برای توجیه باور دینی صرفاً عمل‌گرایانه و مصلحت‌جویانه تلقی کنند. اما چنین تفسیری از دیدگاه جیمز تفسیری نادرست است، زیرا اوّلاً مبتنی بر تفسیر نادرستی از نظریه‌ی صدق جیمز است و ثانیاً شواهد بسیاری در آثار او وجود دارد که ثابت می‌کند عمل‌گرایی جیمز متضمن واقع‌گرایی است و بنابراین توجیه باور دینی به شیوه‌ی او توجیهی معرفتی نیز هست. در معرفت‌شناسیِ دینیِ جیمز، متعلّق باور دینی واقعیتی ماوراء الطبیعی است که مستقل از فاعل شناساست و فرد ابتدائاً از طریق تجربه‌ی دینی امکان معرفت به این واقعیت را می‌یابد. در این رساله تفسیری از نظریه‌ی صدق جیمز ارائه می‌شود که در آن ملاک صدق یک باور به سودمندی آن در مقام عمل فروکاسته نمی‌شود و با قبول واقع‌گرا بودن جیمز در عرصه‌ی معرفت‌شناسی، روشن می‌شود که در فلسفه‌ی دین وی بحث از کارآمدی باور دینی با حقانیت آن توأم است. بر اساس آراء علامه طباطبایی و شهید مطهری، برخلاف جیمز، امکان توجیه باور دینی به شیوه‌ای مبناگرایانه و با توسل به استدلال عقلی صرف وجود دارد و بنابراین توسل به آموزه‌ای مانند اراده‌ی معطوف به باور ضرورت ندارد. درعین‌حال به نظر می‌رسد بین آموزه‌ی « فطرت » در آراء علامه و استاد مطهری و آراء جیمز در ارتباط با « تجربه دینی» نوعی تقارب و هماهنگی وجود دارد.
نوشته
درباره حروف مقطعه ی قرآن کریم، دیدگاه های مختلفی ارائه شده است از مهمترین آنها دیدگاه علامه طباطبایی است که معتقد است تدبر در سوره‌های دارای حروف مقطعه مشترک، نشان می‌دهد که مضامین و سیاق آنها با یکدیگر مشابه و متناسب اند؛ به طوری که این شباهت در سایر سوره‌ها دیده نمی‌شود. نگارنده در پی ارزیابی این دیدگاه علامه طباطبایی برآمده است؛ لذا به بررسی دقیق تمام آیاتِ( قریب به 2700آیه) 28سوره‌ی دارای حروف مقطعه‌ی مشترک (از بین 29سوره)، شامل سوره‌های ص، ق، یس، طه، احقاف، جاثیه، زخرف، دخان، غافر، فصّلت، شوری، نمل، شعراء، قصص، بقره، آل‌عمران، عنکبوت، لقمان، روم، سجده، ابراهیم، هود، یونس، یوسف، حجر، اعراف، رعد، مریم، در سه محور اعتقادی، اخلاقی و عبادی با لحاظ نمودن افراد مورد خطاب شامل مؤمنان، مشرکان، اهل کتاب و منافقان پرداخته‌ است. به همین منظور پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، سور دارای حروف مقطعه‌ی مشابه را بررسی و با مقایسه‌ی مضامین آنها با یکدیگر دیدگاه علامه طباطبایی در این باره ارزیابی کرده است، یافته های تحقیق حکایت از آن داشت که دیدگاه علامه طباطبایی در برخی موارد صحیح بوده و در برخی موارد ناتمام باشد.
نوشته
یکی از پرچالش ترین موضوعاتی که از ابتدای شکل گیری علم کلام اسلامی تا کنون، گاه به شکل مستقل و گاه در خلال مباحث دیگر مطرح شده، بحث درباره مسئله شر است. در دو سده اخیر توجه دین پژوهان برجسته در زمینه مطالعات دینی و فلسفه دین به اصل و زوایای این موضوع در نگاه عالمان ادیان جلب شده که نشان از اهمیت فراوان این موضوع در این زمینه مطالعاتی دارد. این اهمیت در مدخل شر دایره المعارف هایی که خارج از جهان اسلام تدوین شده اند، به وضوح قابل ردیابی است. این پژوهش برآن است که با رویکردی کلامی و مستدل به بررسی و مقایسه ادلّه و آراء علامه طباطبایی به عنوان یکی از اندیشمندان برجسته و آزاداندیش معاصر در جهان اسلام و مطالبی که در مدخل شر از دایرة المعارف های بزرگ حوزه دین مانند دایرة المعارف دین، اسلام و قرآن آمده، بپردازد و در موارد اختلاف با ارائه دلایل روشن به موضع گیری صحیح دست پیدا کرده و نتیجه مناسب بگیرد. در این نوشته پس از ارائه گزارشی از متن دایرة المعارف ها در مدخل ها و مقاله های مرتبط با مسئله شر و همچنین بیان دیدگاه های علامه طباطباییره درباره موضوع شر از آثار مختلف ایشان، به بررسی دلایل هر یک از اطراف مقایسه و در صورت لزوم نقد آن پرداخته شده است.
نوشته
در این نوشتار همانگونه که از عنوانش پیداست به تحلیل و بررسی نظرات مهم بار کلی در یکی از مهم‌ترین آثار فلسفی‌اش یعنی "رساله در اصول علم انسانی" پرداخته شده است. این تحقیق شامل دو بخش است: بخش اول آراء بارکلی را شامل می‌شود که مشتمل بر شش فصل میباشد. فصل اول ابتدا اندیشه های فلسفی جان لاک را که در فلسفه بارکلی نقش بسیار مهمی دارد. به صورت خلاصه بیان نموده، و در فصل دوم به بیان ایده‌آلیسم بارکلی و اهداف وی پرداخته شده است. در فصل سوم نیز مسئله بسیارمهم تصورات انتزاعی و رد آن از سوی بارکلی مورد بحث قرار گرفت. فصل چهارم به مسائلی از قبیل تصور جوهر و نفی جوهر مادی، و بررسی اصل وجود مدرک شدن است و نیز کیفیات اولیه و ثانویه می‌پردازد. در فصل پنجم مسئله علیت و در فصل ششم بحث ارواح متناهی (انسان) و روح نامتناهی (خدا) مورد بررسی قرار می‌گیرد. در بخش دوم که با عنوان نقد آراء بارکلی از دیدگاه علامه طباطبایی آمده است. سعی شده است تا با نگاهی به فلسفه علامه طباطبایی به شبهات بارکلی پاسخ داده شود. از جمله نتایج حاصل از این بخث این است که اگر دیدگاه فلسفی علامه پذیرفته شود ملزم به پذیرش واقعیات جهان محسوس خواهیم شد. اصولا وجود جهان محسوس، از نظر او یک معلوم فطری و شبهات بارکلی در خصوص محصور بودن انسان در زندان تصورات، با تکیه بر اصل مسبوق بودن هر علم حصولی به علم حضوری قابل حل می‌باشد.‬
نوشته
ملاصدرا در عبارتی از اسفار می‌گوید که قضا صورت‌هایی علمی است که (1) لازم ذات واجب‌الوجود، (2) نامجعول، (3) بیرون از عالم، (4) عاری از امکان واقعی، (5) قدیم بالذات، و (6) باقی به بقای خداوندند. علامه طباطبایی در نهایةالحکمة بر آن است که «لازم» در (1) نمی‌تواند به معنای «بیرون از ذات» باشد وگرنه (1) با (2) تا (6) در تناقض خواهد افتاد. افزون بر این، اگر آن صورت‌های علمی بیرون از ذات خدا باشند، آن‌گاه اگر معلوم حضوری او باشند نظریۀ مثل، و اگر معلوم حصولی او باشند نظریۀ صور مرتسمه صادق خواهد بود؛ درحالی‌که ملاصدرا هر دو را کاذب می‌داند. پس این صورت‌های علمی عین ذات واجب‌الوجودند و قضا نزد صدرا همان علم ذاتی خدا به تفاصیل خلقت است. به رای ما، اما، هم این مدعا ناروا است و هم آن دلایل نارسا. زیرا در فلسفۀ صدرا صورت‌های علمی یادشده با عقول مجرد این‌همانی دارند و عقول مجرد به هر شش صفت یادشده موصوف‌اند بی‌آن‌که تناقضی پدید آید. هم‌چنین ملاصدرا، برخلاف ادعای عجیب علامه، وجود مثل را به عنوان محل قضای الهی می‌پذیرد.
نوشته
Footer