از جمله مباحث کلامی در میان مفسران، تفسیر آیاتی از قرآن کریم است که از طریق بیان اسماء و صفات الهی به معرفی خداوند می‌پردازد. قرآن‌کریم از یک‌سو با بی‌مانند دانستن خداوند، او را برتر از وهم و گمان دانسته و از سوی دیگر برخی از آیات موهم صفات انسان گونه برای خداوند است. در سالهای اخیر الهیات سلبی با تکیه بر ناتوانی عقل در شناخت خداوند، و همچنین عدم امکان سخن گفتن توجه متالهین بسیاری را جلب نموده است. در حالیکه رسالت اصلی انبیاء الهی معرفی پروردگار به افراد بشر است و این معرفی باید از طریق ساز و کارهای متداول ذهن بشری و تکلم او صورت گیرد. مرحوم علامه طباطبایی با اتخاذ دیدگاه سلب در عین ایجاب، که دربرگیرنده راه اعتدال میان ایجاب محض و غلتیدن در ورطه شرک و تشبیه، سلب محض، تعطیل عقل از شناخت خداوند، و لاادری‌گری است به تفسیر آیاتی پرداخته که در برگیرنده اسماء و صفات الهی است. این دیدگاه تطابق زیادی با استعاره مفهومی دارد که در دو دهه گذشته اقبال زیادی در میان زبانشناسان شناختی پیدا کرده است. این مقاله پس از تبیین استعاره در دیدگاه ادبی و دیدگاه زبان شناختی به بررسی نظر علامه طباطبایی، مفسر بزرگ معاصر امامیه در خصوص تنزیه خداوند از صفات انسان گونه پرداخته و آن را با دیدگاه معاصر استعاره مفهومی مقایسه نموده و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان در پرتو این دیدگاه قائل به شناخت نسبی نسبت به پروردگار بود.
نوشته
یکی از مسائلی که از دیرباز تاکنون مورد توجه فیلسوفان و متکلمان جهان قرار گرفته، مسئله واجب تعالی و صفات و افعال اوست.حمید الدین کرمانی (قرن4 هـ. ق) بر خلاف فلاسفه، ذات حق تعالی را از هرگونه وصفی منزه می‌دارد. وی حتی اتصاف خداوند به وجود را نادرست می‌پندارد، قائل است ذات باری تعالی بالاتر از هرگونه وصفی بوده و هیچ چیز را نمی‌توان به او نسبت داد. از نظر وی خداوند نه موجود است و نه معدوم؛ نه عالم است و نه جاهل؛ نه قادر است و نه ناتوان؛ بلکه خداوند مافوق همه این اوصاف است. علامه طباطبایی (قرن 14 هـ. ق) بر کرمانی و همفکرانش اشکال گرفته و قائل است نفی هرگونه صفتی از حق تعالی تعطیل عقول را به همراه دارد و این کاملاً مردود است. از نظر علامه صواب این است که خداوند موجود است و بالاترین مرتبه صفات را داراست؛ نه اینکه متصف به هیچ صفتی نباشد.تحقیق حاضر دیدگاههای آنها را راجع به مسأله فوق به صورت مفصل مورد مداقه قرار داده و میان نقطه نظرات آنان در این زمینه به مقایسه پرداخته است.
نوشته
معرفت به ذات و اسماء الهی، به دلیل نقشی که در خدا شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی دارد، از اهمّ مسائل کلامی، فلسفی و عرفانی به شمار می‌رود. بواسطه عدم امکان شناخت ذات، عالم اسماء یا وجه الله حد نهایی شناخت ما از خدا است. این عالم که در مرتبه علت برای عالم عقل است، واسطه بین ذات و سایر مراتب هستی می‌باشد. انسان نیز به گفته قرآن، تمام اسماء الله را دارا بوده، و الله او را تشویق می‌کند که به صبغه او درآید. فهمیدن ساختار درونی این عالم علاوه بر فهم ساختار درونی الله، کلید فهم ساختار عالم عقل و عوالم بعدی و شناخت حقیقی‌ترین و باطنی‌ترین لایه انسان است. علامه طباطبایی با روشی ترکیبی در رساله اسما و در المیزان به این بحث پرداخته است. او تلاش دارد تا هماهنگی بین قواعد عقلی و متون دینی را در این متون نشان دهد. ما در این تحقیق سعی می‌کنیم تا جایگاه هستی شناسانه اسماء و ساختار درونی آنرا از دیدگاه علامه تبیین و تحلیل نماییم.
نوشته
بحث از اسما و صفات الهی همواره یکی از مهمترین مباحث کلامی و فلسفی و عرفانی، در تاریخ عقاید و اندیشه اسلامی به شمار می آمده است. رساله حاضر به نقش و کارکرد نظام اسمایی در انسان‌شناسی به ویژه از نگاه فیلسوف و عارف حکیم علامه طباطبایی(ره) می پردازد. ایشان معتقد است تفسیر صحیح از نظام اسمایی می تواند نقش به سزایی در نوع ادراک انسان ، در ارتباط با خداوند، خود، دیگران و جهان هستی نقش مؤثری داشته باشد. همچنین به باور وی، در پرتو شناخت و معرفت صحیح از اسماء و صفات الهی می توان به تجلّی و تحقّق وتبلور اسمای حسنی الهی در وجود انسان اشاره کرد،که خود هدف و غایتی است برای این‌که انسان جایگاه حقیقی خود را دریابد. رساله مذکور از پنج فصل تشکیل شده که فصل اوّل آن در بردارنده‌ی کلّیات و مفاهیم اساسی مسئله پژوهشی است؛ فصل دوم اشاره به مباحثی پیرامون اهمّیت و جایگاه اسماء حسنی، معنای اسم و صفت، تقسیم اسماء، نحوه انتزاع اسماء و ضابطه‌ی کلّی در تفسیر اسماء اشاره دارد. فصل سوم به نقش و تاثیر اسماء و صفات در معرفت‌شناسی توحیدی و از جمله مباحثی چون نحوه‌ی ادراک و تصور ما از خداوند، یگانگی صفات خداوند با ذات، تشبیه در عین تنریه و تنزیه در عین تشبیه می پردازد؛ در فصل چهارم مباحث مهمی پیرامون انسان‌شناسی و اهمیت خودشناسی و ماهیت امری و ملکوتی انسان مطرح شده است. در فصل آخر هم برخی از آثار و بروزات تمسّک به اسماء، مثل راهیابی به حقایق عالم و رسیدن به مقام فنا، نقش تربیتی اسماء، مطرح گردیده است.
نوشته
Footer