بحث و بررسی در زمینه متعلق تجربه عرفانی، برخورداری از واقعیت یا عدم آن، ازجمله مباحث مهم فلسفی در دین بوده است. درصورت اثبات واقعیت متعلق تجربه عرفانی میتوان سخن از ویژگیها و صفات آن بهمیان آورد. این موضوع به ویژه از قرن 91 به اینسو در مغرب زمین مورد توجه فیلسوفان دین قرار گرفت. مسئله وجود «اصلی در این زمینه اثبات امر متعالی و بهتعبیر متکلمان در حوزه ادیان ابراهیمی است. درصورت اثبات ذات و واقعیتداری در تجربه عرفانی سخن از وجود » خداوند خداوند و اثبات آن بهمیان می آید. درصورت عدم اثبات متعلق تجربه عرفانی و یا اثبات واقعیتناداری آن، اثبات وجود باری از راه این استدلال منتفی است. نظریهپردازان در این زمینه در یک نگاه کلی به دو دسته ذاتگرایان و ساختارگرایان قابل تفکیک هستند. دسته اول به عینیت تجربه عرفانی قائلاند، درحالیکه گروه دوم عینیت متعلق تجربه عرفانی را منکر هستند. در این نوشتار با طرح موضوع متعلق تجربه عرفانی به نقد مهمترین نظریه های فلسفی در مغربزمین و سپس با طرح نظریه علامه طباطبایی و ذکر مبانی فلسفی وی تا انجام، کاری تطبیقی در این زمینه را انجام داده ایم.
نوشته
Footer