Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
مسأله شناختاری بودن زبان دین از منظر علامه طباطبایی (ره) و سنت توماس آکوئیناس
مسأله زبان دین یکی از مباحث مهم در فلسفه دین جهت تحلیل و معنایابی گزاره های کلامی است که محمول آن صفات و اسماء الهی مشترک با انسان می باشد. رویکردهای متفاوت و گاه متعارضی در دو بخش نظریات شناختاری (ناظر به واقع بودن) مانند رویکرد حکمای اسلامی، سنت توماس آکوئیناس و ... و نظریات غیر شناختاری بودن زبان دین مانند رویکرد پوزیتویست ها، کارکردگرایان و ... بروز یافتند. در این پژوهش با رویکردی تحلیلی، توصیفی و انتقادی و به روش کتابخانه ای، نظریه علامه طباطبایی (ره) و سنت توماس آکوئیناس بررسی شده که هر دو متفکر زبان دین را شناختاری، ناظر به واقع و قابل صدق و کذب دانسته اند. علامه طباطبایی (ره) با قائل بودن به زبان عرف، البته با اندکی تفاوت با آن (زبان عرف خاص) و مجموع اصول اشتراک معنوی و تأویل و نظریه غائیت و کارکردگرایی در معانی صفات الهی، معتقد به حقیقی، عینی و قابل صدق و کذب بودن زبان دین است که اینجا نظریه وی زبان «عرفی ترکیبی» نامید شد و سنت توماس آکوئیناس با بیان نظریه تمثیلی اسنادی و نهایتا تمثیل تناسب نیز قائل به همین رویکرد، البته با اندکی تفاوت در مبانی (زبان شناختی، وجودشناختی و معرفت شناختی) و لوازم است، اما نظریه علامه طباطبایی (ره) با توجه به مبانی و لوازم آن و همچنین سازگاری درونی و بیرونی آن در تحلیل اوصاف الهی متقن و مبرهن شناخته شد و نظریه سنت توماس آکوئیناس بدلیل عدم سازگاری درونی، عدم پاسخگویی به شبهات و تعطیلی عقل، در تحلیل معنای اوصاف الهی عقیم شمرده می شود.
نوشته
ایمان و رابطه آن با فعل اخلاقی در اندیشهی توماس آکوئیناس و علامه طباطبایی
ایمان یکی از اصلی ترین و مهمترین مسائل دینی به شمار می رود، بنابراین روشن ساختن ماهیت آن و بررسی تاثیر آن بر رفتار و زندگی انسان امری ضروری است. لذا در پی تبیین ماهیت ایمان و بررسی ارتباط و تاثیری که ایمان بر افعال انسان از جهت ارزشمندی و یا درستی این افعال می تواند بگذارد، به مطالعه ی اندیشه های اخلاقی دو اندیشمند متدین، علامه طباطبایی و آکوئیناس پرداختیم. با بررسی این دو دیدگاه مشخص شد متعلق اصلی ایمان خداوند است که خیر اعلی است، و هر دو فیلسوف ایمان را نوعی فضیلت می دانند که باعث برتری فرد و منشاء افعال نیک می گردد. با این تفاوت که آکوئیناس با تلفیق دیدگاه دینی خود، و طرح فضایل الهیاتی، ایمان را جزو فضایل دینی که از طرف خداوند به انسان افاضه می شوند، معرفی می کند، و آن را در ایجاد فضایل اخلاقی مؤثر می داند. بدین صورت که فضایل الهی، از جمله ایمان، امدادهایی از سوی خداوند هستند، که در صورتی که افعال اخلاقی انسان به وسیله ی آن ها ایجاد شود، از ارزش برخوردار می شود، و در غیر این صورت ارزشمند نیستند، حتی اگر درست باشند. علامه نیز با توجه به تعالیم اسلامی و آیات قرآن، اعمالی را که بدون ایمان انجام شوند، حبط شده و بی ارزش می داند و تنها افعالی که پشتوانه ی ایمانی داشته باشند و به قصد قربت انجام گیرند، ارزشمند می داند. همچنین با بررسی دیدگاه دو فیلسوف روشن شد که ایمان از طریق ارزش دادن به افعال اخلاقی انسان، در نیل به سعادت واقعی نیز نقش دارد. زیرا هر دو فیلسوف دستیابی به سعادت را از طریق کسب فضایل و در لقای خداوند که خیر مطلق است می دانند.
نوشته
بررسی تطبیقی تقریر علامه طباطبایی و آکوئیناس از برهان امکان و وجوب
مساله وجود خدا، از جمله مباحث مهمی میباشد که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول نموده است. در حوزه فلسفه دین، فلاسفه به انحای مختلف به اثبات وجود خدا پرداختهاند. برهان امکان و وجوب از جمله براهین جهانشناختی است که با رویکرد پسینی به اثبات خدا میپردازد. در حوزه فلسفه غرب، توماس آکوئیناس تحت تاثیر فلاسفه اسلامی، تقریری از این برهان ارائه نمودهاست. در فلسفه اسلامی تحت عنوان برهان صدیقین از آن یاد میشود و یکی از مهمترین افرادی که به آن پرداخته است، علامه طباطبایی میباشد. در این نوشتار ضمن ارائه تحلیلی از این دو تقریر، پس از بیان عناصر محوری آنها به بررسی سازگاری درونی و بیرونی و مطابقتشان با واقعیت پرداخته و تفاوت این دو تقریر بیان میشود. بررسی تطبیقی این تقریرها، نتایج و پیامدهای ارزندهای بهویژه در حیطه داوری براهین اثبات وجود خدا دارد.
نوشته
بررسی تطبیقی حیات پس از مرگ از دیدگاه علامه طباطبایی و توماس آکویناس
خلود نفس یکی از مباحث مطرح در میان اندیشه ها و تفکرات گوناگون است. در این بین ادیان ابراهیمی و به خصوص دین اسلام و مسیحیت، بخش قابل توجه ای از تعالیم خود را در رابطه با این اصل قرار داده است. اصلی که بیان میکند برای دریافت پاداش و مجازات اعمال، انسان پس از مرگ در عالمی دیگر ، به حیات شخصی خود ادامه میدهد. و حیات انسان را شامل سه مرحله دنیا ، برزخ و عالم آخرت می دانند . فیلسوفانی هم چون علامه طباطبایی و توماس آکویناس با الهام گرفتن از وحی و مدد گرفتن از عقل در صدد اثبات جاودانگی مطلوب ادیان اسلام و مسیحیت و رد اقسام دیگر آن بر آمده اند و رساله حاضر در صدد بررسی دیدگاه فلسفی این دو اندیشمند در این مسئله میباشد . وجود چارچوب های کلی مشترک میان این دو فیلسوف ، با وجود اختلاف ها، زمینه مناسبی برای بررسی تطبیقی دیدگاه آنان فراهم آورده است که تاکید بر ترکیب انسان از مجموع نفس و بدن و استفاده از اصول فلسفه ارسطو یکی از مهمترین وجوه اشتراک این دو دیدگاه میباشد . با این حال آکویناس درتاکید مدوام بر اصل وحدت نفس و بدن و رد دو گانه انگاری افلاطون سعی در توجیه عقلانی آموزه های مسیحیت درباره جاودانگی می-کند در حالیکه علامه طباطبایی با تبیین اصول حکمت متعالیه همانند حرکت جوهری، میان این دو نظر آشتی می دهد و معاد جسمانی را بر همین اساس تبیین می-کند.از ثمرات مهم بحث، یافتن دیدگاه مشترک کلی میان این دو اندیشه در تبیین عقلانی جاودانگی ادیان ابراهیمی است به نحوی که در بررسی تطبیقی مشخص می-شود که عمده دیدگاه این دو اندیشمند دارای هماهنگی قابل توجه میباشد.
نوشته
بررسی نظریه تمثیل در زبان دین از منظر علامه طباطبایی و توماس آکوئیناس
تحلیل معانی اوصاف الهی ، یا همان مساله زبان دین در الهیات مسیحی و اسلامی ، دارای پیشینه طولانی است . این موضوع در علم فلسفه دین در حال حاضر دارای رویکردهای فراوان ، متفاوت و گاه متعارض است . رویکرد علامه طباطبایی و توماس آکوئیناس در زباندین ، شناختاری و ناظر به واقع بودن آن را می رساند علامه اسلوب زبان دین را همان اسلوب زبان عرف عام ، البته با تفاوت هایی می داند واز آنجا که در زبان عرف عام از صناعات ادبی ای چون تمثیل نیز استفاده شده است، وجود تمثیل را در زباندین می پذیرد که البته ریشه در واقعیت داشته و جهت فهم بهتر مطلب ارائه میگردد ، اما در نظریه زبان دینی توماس آکوئیناس کل زبان دین ، تمثیلی دانسته شده است ، که علاوه بر ناسازگاری درونی این نظریه ، اشکالات فراوانی نیز به آن وارد است و نمی تواند معرفت جدیدی در باب تحلیل اوصاف الهی ارائه کند .
نوشته
رابطه ایمان و عقلانیت از دیدگاه توماس اکونیاس ، سورن کییرکگو، ویلیام جیمز، علامه طباطبائی و استاد مرتضی مطهری
در این تحقیق علاوه بر اینکه بطور گذرا به تاریخچه بحث ایمان و عقلانیت در جهان غرب و جهان اسلام پرداخته شد دیدگاه پنج تن از متفکران اسلامی و مسیحی نیز تبیین گردید توماس آکویناس معتقد است که ایمان نوعی علم است لیکن علمی کمتر از معرفت و بالاتر از گمان چرا که متعلق ایمان امری غیر مشهود میباشد، پس ایمان بر شواهد ناقص مبتنی است و برای رفع این نقیصه، اراده انسان واسطه میشود و عقل را به پذیرش امور ایمانی وادار میکند سورن کی یرکگور معتقد است که معرفت عقلانی، معرفتی عرضی است و توان راه یافتن به ساحت والای "هست بودن" که ایمان از سنخ آن است را ندارد، از اینرو لازم است انسان ابتداآ به عجز خود واقف شود سپس چشم بسته و با جهش معنوی این امر خلاف عقل را که وجودی به نام "خدا هست" را بپذیرد و با او ارتباط برقرار کند نگاه ویلیام جیمز به ایمان مبتنی بر تفسیری است که وی از پراگماتیسم ارائه میدهد به این بیان که هر امری که آزمون پذیری در مورد آن ممکن بوده و دارای فائده عملی باشد به میزان این فائده از ارزش و اعتبار برخوردار است و ایمان هم از این قبیل است علامه طباطبائی عقل را به معنی ادراک و فهم کامل امور دانسته و برای ایمان جوهری معرفتی قائلند و بر این باورند که بین ایمان و عقلانیت رابطه مستحکمی برقرار است تا جائی که آوردهاند: "تنها برهان و استدلال است که میتواند ایجاد عقیده و ایمان بنماید" استاد مرتضی مطهری نیز معتقدند که معرفت و تسلیم دو رکن ایمان بوده و ضمن گوشزد نمودن به وسعت و عمق امور ایمانی و ماوراآالطبیعی بر این باورند که دشوار بودن راه سبب نمیشود که ساحت امور معنوی را از عقلیات مبرا نمائیم بلکه باید خود را مجهز نموده و با رعایت احتیاط، در این امور غور نمائیم و در فصل پایانی، قرآن کریم بعنوان حکم قرار گرفته و براساس آن نظریات مطرح شده را مورد ارزیابی قرار داده از مجموع آیات قرآن کریم در این باب استفاده میشود که: ایمان امری است اختیاری همراه با معرفت و علم که به حریم دل راه یافته و رفتار و منش آدمی را تحت تاثیر قرار میدهد
نوشته
رشد و تحول ایمانی در پرتو فضایل از دیدگاه علامه طباطبایی و توماس آکویناس
ایمان به عنوان یک ملکه نفسانی، در اندیشه شیعی و کاتولیک از این قابلیت برخوردار است که تقویت شود و درجاتی از رشد کیفی را طی کند. فضایل، با توجه به مولفه های درونی خود، در شبکه ای هماهنگ و یکپارچه با ایمان ارتباط دارند و در نتیجه، سهم مهمی در کمال و تعالی ایمان خواهند داشت. در این مقاله، با تکیه بر آرای دو اندیشمند تاثیرگذار در اندیشه اخلاقی شیعه و کاتولیک، یعنی علامه طباطبایی و توماس آکویناس، و با شیوه توصیفی تحلیلی دو مطلب را بررسی خواهیم کرد؛ نخست اینکه وجود درجات در ایمان بر پایه چه امری توجیه پذیر است، و دوم اینکه کدام فضایل در این میان برجسته تر هستند و در رشد ایمانی نقش دارند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که بنا به هر دو دیدگاه، ایمان با توجه به ماهیت و مولفه های درونی خود، شدت و ضعف می پذیرد. همچنین، در رابطه با فضایل موثر در رشد ایمانی، علامه طباطبایی تقوا ، سکینه و یقین را مورد اشاره قرار می دهد و آکویناس از فضایل نیک خواهی، دین و یقین سخن به میان می آورد.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد