درقرآن آیات فراوانی درباره زنان وجود دارد که برخی، آیات زنان را به گونه‌ای تفسیرنموده اند که هویت و شخصیت انسانی زن را زیرسوال برده اند و برخی دیگربه شکلی متفاوت به موضوع نگریستند وشخصیت زن را برابر با مرد دانسته اند.این نوشتار با هدف تبیین دیدگاه های دو مفسرمطرح شیعی، علامه طباطبایی و علامه فضل الله درباره آیات مسأله برانگیز زنان را مورد مطالعه تطبیقی قرار داده است. سوال اصلی دراین پژوهش این است که تفاوت دیدگاه های صاحبان المیزان ومن وحی القرآن درتفسیرآیات زنان به چه سان است؟وتفاوت آن دو مفسر در تفسیرآیات زنان،درکدام خاستگاه ها ومبانی فکری ایشان ریشه دارد؟دراین پژوهش ، به بررسی 10آیه مشکله ازمنظراین دو مفسر پرداخته شده است. نخست دیدگاه هریک از دو مفسر مطرح و گزارش شده است. سپس تفاوت وهمانند های آن بیان گردیده،آن‌گاه به نقد و ارزیابی دیدگاه‌های این دو پرداخته می شود. در پایان نویسنده بر این باور است که علامه طباطبایی در تفسیر برخی از این آیات دارای دیدگاه سنتی و علامه فضل الله نگاهی نواندیش واصلاح گرایانه نسبت به تفسیر این آیات دارد.
نوشته
عموم مفسران از جمله علامه طباطبایی بر این باورند که آیۀ « اِقْتَربَتِ الساعَةُ وَ انْشَقَّ القَمَرُ [قمر:1] هنگام قیامت نزدیک شد و ماه شکافت» ناظر به معجزۀ شق‌القمر است که در زمان پیامبر خاتم(ص) تحقق یافته است. در مقابل، اندکی از مفسران از جمله سید محمدحسین فضل‌الله (صاحب تفسیر مِن وَحیِ القرآن) بر این باورند که این آیه به شکافته شدن ماه در قیامت اشاره دارد و روایاتی که تحقق آن در زمان پیامبر(ص) را مطرح کرده‌اند قابل اتکا نیستند. علامه طباطبایی در المیزان از نظریۀ مشهور دفاع کرده اما فضل الله آن را نقد کرده و دفاعیات صاحب المیزان را ناکافی دانسته است. در این نوشتار با استناد به شواهد قرآنی و تاریخی نشان داده شده است که نظریۀ مشهور با اشکال‌هایی مواجه است و نظریۀ فضل الله و شماری از عالمان مسلمان که انشقاق قمر را از رویدادهای هنگام قیامت می‌دانند قوی‌تر است.
نوشته
علامه سید محمد حسین فضل الله نویسنده تفسیر « من وحی القرآن » در بحث های خود حول تفسیر آیات و سور قرآنی، آراء مفسرین دیگر را گاه برای توضیح مطلب و نظریه ای و گاهی برای نقد و پاسخ به آنها ذکر نموده است و البته نسبت به تفسیر المیزان توجه خاصی داشته و این تفسیر را از بهترین تفاسیر جدید از جهت غناء، تنوع فکری و تفسیر آیات می داند، به همین جهت ملاحظات و مناقشاتی درباره ی این تفسیر وزین مطرح می نماید. با عنایت به این که بررسی، نقد و تبیین روش هر مفسری به فهم مقصود نویسنده کمک شایانی خواهد نمود، این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی و با هدف تبیین روش علامه فضل الله در نقد آراء علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به نگارش در آمده است. نگارنده پس از ذکر روش علامه فضل الله در نقد آراء مفسرین در تفسیر قرآن، به نگاه ویژه ی وی به تفسیر المیزان اشاره نموده و نمونه هایی از آیاتی که در آن به نقد آراء صاحب المیزان پرداخته شده است را ذکر می نماید. نتیجه این که علامه فضل الله در نقد آراء علامه طباطبایی بیشتر از بحث هایی چون سیاق آیات و سور، فضای آیات، فصاحت و بلاغت، ادبیات، عرف جامعه و ظاهر آیات مدد جسته است لیکن علوم مختلفی از جمله علم قرائت، مباحث متعدد علوم قرآنی و اصول عقاید را در نقد به خدمت نگرفته است و جا داشت نقش علم موهبت نیز در این تفسیر روشن و مورد مداقه قرارمی گرفت.
نوشته
Footer