چکیدههر انسانی که فرصت اندیشیدن پیرامون خود را داشته باشد ، پرسش از معنای زندگی به عنوان یک مسئله برای او مطرح خواهد بود . در آشوبناک روزگار معاصر ، این مسئله بیش از هر زمان دیگری نمود یافته است . ارائه پاسخی روشن به مسئله معنای زندگی می تواند راهگشای هر انسانِ جویای حقیقتی باشد . تحقیق حاضر بر آن است ضمن روشن کردن ماهیت پرسش از معنای زندگی و فراهم کردن زمینه تفکر برای تمییز و تشخیص پاسخ مناسب به مسئله یاد شده ، دیدگاه علامه طباطبائی را به عنوان یک فیلسوف مسلمانِ صاحب نظر ، مورد بررسی قرار دهد . علامه عوالم چهار گانه وجود را به عنوان مراتب موجود در عالم مطرح کرده و ارتباط میان این عوالم را رابطه ظاهر و باطن می داند . در نظام فکریِ او معرفت و وجود به یکدیگر پیوند خورده و بر همین اساس صعود انسان از مرتبه پائین ادراک به مرتبه بالاتر ادراک ، عین صعود از عالم پائین به عالم بالاتر می باشد. از آنجا که بحث سعادت و کمال ، ارتباط وثیقی با بحث معنای زندگی دارد ، علامه دستیابی انسان به معنای زندگی را در گذر از ظاهر به باطن و رسیدن به بالاترین معرفت یعنی معرفت به خدا می داند . از نظر او چنین کسی ولیّ خدا بوده و به بالاترین درجه ولایت دست یافته است .
نوشته
نوع انسان مرتبه‌ای از وجود ممکنات است که عین فقر و نیازمندی نسبت به علت حقیقی‌اش (واجب تعالی) می‌باشد؛ اما چه بسا به خاطر تعلّق به زمین، دوستی دنیا و تاثیرات عالم مادی از یاد حق غافل گشته و اصل خویش را فراموش کند. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر گران‌قدر «المیزان» و همچنین «رساله الولایه» ثابت می‌کند که نفس با انقطاع از بدن مادی و توجه به فقر ذاتی خویش می‌تواند حجاب‌ها و موانعی که او را از توجه به جمال و جلال حق محروم کرده، از میان بردارد و از مقام عبودیت به مقام ربوبیت برسد. کمال و قدرتی که در اثر عبودیت، اخلاص و پرستش واقعی نصیب بندگان می‌گردد، همان مقام «ولایت» است. پژوهش حاضر با تتبع در آثار علامه طباطبایی (ره) و به روش توصیفی ـ تحلیلی، در صدد بیان «منشا ولایت» از نظر علامه بر آمده است. بنابراین در بخش اول، مبانی و اساس ولایت از جمله «تقرّب به خدا» و «توجه به حیات ظاهر و معنا» را بررسی نموده و سپس در بخش دوم، منشا ولایت را که همان « تجلّی تامّ اسماء و صفات الهی» است، تبیین نموده است.
نوشته
Footer