Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
بررسی نکات بلاغی دو جزء پایانی قرآن از نگاه علامه طباطبائی(ره)
بلاغت به معنای هماهنگ بودن کلام با مقتضای حال و فصیح بودن آن است. این پژوهش مشتمل بر تبیین مباحثِ سه علم بلاغت «معانی، بیان و بدیع» در دو جزء آخر قرآن کریم بر پایه تفسیر المیزان است. تفسیر المیزان از مهمترین، غنیترین و جامعترین تفاسیر شیعه و یکی از چند تفسیر عمده و اساسی جهان اسلام معاصر و از جایگاه ویژهای در میان تفاسیر دیگر برخوردار است. در این پژوهش سعی برآن شده است تا با بررسی نکات بلاغی دو جزء پایانی قرآن با توجه به تفسیرالمیزان به شرح نکات بلاغی آیات و نکاتی که علامه طباطبائی (ره) به آن اشاره نکردهاند پرداخته شود. حاصل کار این مهم را میرساند که بررسی نکات بلاغی تفسیرالمیزان بیش از آن چیزی است که علامه به آن اشاره کردهاند.
نوشته
بلاغت استعاره در تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره)
استعاره به عنوان مهمترین نوع مجاز، از زیباترین و بلیغ ترین شیوه های بیانی قرآن کریم می باشد و به مثابه ی ابزاری برای تفکر، تصویرآفرینی و شناخت مفاهیم انتزاعی است. از طرفی، یکی از مهمترین شاخصه های اعجاز قرآن کریم، وجود استعاره ها در قرآن کریم می باشد که این امر صرفاً برای آرایش و تزیین کلام نمی باشد بلکه در راستای هدف و اندیشه دینی صورت گرفته است. از آن جا که تفسیر المیزان به عنوان یکی از تفسیرهای بلاغی به شمار می آورد، علامه طباطبایی نیز در تفسیر خود به نحو گسترده ای به بررسی دانش بلاغت در قرآن کریم پرداخته است. وی در این تفسیر به بیان استعاره های اصلیه، تبعیه، بالکنایه(مکنیه)، تخییلیه و تمثیلیه پرداخته است که براین اساس استعاره های اصلیه، تبعیه، و بالکنایه هر کدام به ترتیب بیشترین بسامد را در میان سایر انواع استعاره ها دارند. پژوهش حاضر به ما کمک می کند تا با استعانت از کتاب المیزان، به بررسی بلاغت استعاره به عنوان یکی از خیال انگیزترین آرایه های بلاغی می پردازد تا علاوه بر اینکه آمار دقیقی از استعاره و انواع آن را بر ما روشن سازد، بیش از پیش زیبایی و تأثیر بلاغت استعاره در کلام خداوند را نیز، بر ما آشکار سازد.
نوشته
بلاغت وصل و فصل در آیات قرآن از منظر تفسیر المیزان
علم معانی یکی از شاخههای علوم بلاغی است و به عنوان یکی از مهارتهای مورد نیاز در فهم صحیح کلام خدا به شمار میرود. فصل و وصل از مهمترین بخشهای علم معانی و از مباحث عمدهی علم بلاغت است که تاثیر بسزایی در بیان معنا و مفهوم آیات قرآن دارد. علامه طباطبایی از مفسران بزرگ معاصر، در تفسیر گرانسنگ المیزان به بلاغت جملات نیز توجه داشته است؛ تاثیر ارتباط جملات یا عدم ارتباط آنها در معنای کلام در بخش وصل و فصل از موارد مورد توجه علامه طباطبایی بوده است. از این منظر، تفسیر المیزان معانی و اغراض ویژهای از کلام الهی را دربردارد که با توجه به این اغراض، جایگاه علم معانی در باب فصل و وصل تبیین میگردد. این مقاله، با روش توصیفی- تحلیلی نگاه علامه طباطبایی را به وصل و فصل در قرآن و تاثیر آن در معنا و مفهوم آیات بررسی میکند. علامه طباطبایی علاوه بر اشاره به برخی جایگاه های مواضع وصل و فصل، با نگاهی نو در مواردی از جمله؛ مقام تعدید و شمارش، تاکید بر تغایر مفهوم دو جمله، امر ناگهانی و غیر منتظره، فصل در آیات را بیان نموده و تحلیل معنایی کرده است.
نوشته
تفسیر المیزان در آینه ی بلاغت؛ با نگاهی به سوره های «نساء» و «مائده»
نوع و جایگاه مفردات و جملات قرآن دارای اهمیت است و هر کدام مطلبی را به مخاطب القا می کند که تبیین آن بر عهده مفسر است. مقاله حاضر به یکی از مراحل فرایند تفسیر پرداخته است که با استفاده از علوم گوناگون در ذهن مفسر شکل می گیرد و حلقه مفقوده ای را که بین مباحث نظری بلاغت و تفسیر است، با تفحص از میان استفاده های تفسیری علامه طباطبائی از علوم گوناگون، کشف کرده و ارائه داده است. نکاتی را که ایشان با مهارت از علم بلاغت استخراج نموده، اصطیاد شده است تا در کنار تبیین روش ایشان در استفاده از این علم، شواهد قرآنی متعددی برای اعجاز بیانی قرآن به شمار آید. با توجه به اینکه منشا بسیاری از انحرافات مکتب های فکری بی دقتی در ادبیات بوده است، اهمیت جایگاه بلاغت در تفسیر تبیین می گردد. مرحوم علامه در بسیاری جاها، با استفاده از همین علم، جواب شبهات غامضی را داده است؛ مانند اثبات عصمت برای پیامبر با استفاده از صنعت «اطلاق».
نوشته
دو دیدگاه رقیب در باب تأثیر فرهنگ عربی در فهم قرآن کریم؛ جاودانگی و بلاغت: (دیدگاههای علامه طباطبایی و محمد عابدالجابری)
با توجه به اینکه قرآن کریم بیش از هزار سال پیش در شبه جزیره عربستان نازل شده، مفسران و کارشناسان علوم قرآنی به مسئله فرهنگ عصر نزول پرداخته و گاهی آن را با توجه به اعتقاد به جاودانگی قرآن مورد بررسی و تحلیل قرار داده اند. از آن جا که سخن بلیغ به معنای سخن گفتن موافق حال مخاطب است، مسئله بلاغت نیز به عنوان یکی از مهمترین وجوه اعجاز، بستری مناسب برای طرح این مسئله بوده است. بعضی از متفکران مانند علامه طباطبایی بر مبنای نظریه فطرت و دارای عرف خاص بودن قرآن کریم و انسجام در سیاق درونی قرآن کریم کمتر فضای فرهنگی عربستان را دخیل در فهم قرآن دانسته و بعضی دیگر از متفکران مانند جابری که غالبا از نومعتزلیان هستند بر این باورند که اساسا فهم قرآن کریم در پرتو شناخت فضای عربستان و در زمان و مکان نزول قرآن میسر است لذا به سیاق بیرونی نیز توجه بیشتری کرده اند. آنچه نگارنده در این پژوهش به دنبال آن است، با طرح فرضیه هایی ابتدا به دنبال آن است که تفاوت اصلی این دو نظریه در مورد فرهنگ عربی مشخص شود و سپس تحلیل شود که هر کدام از این نظریات با تمرکز بر چه مولفه ای نظریه پردازی کرده و به تفسیر قرآن پرداخته اند. طرح دو نظریه رقیب لزوما همیشه به معنای تعارض و ضدیت نیست؛ گاه دو نگاه مختلف از دو منظر متفاوت است که رقابت نظری ایجاد می کند. نسبت بین فرهنگ عربستان و متن قرآن باید روشن شود و باید دید به چه میزانی متن قرآن فرهنگی است و به چه مقدار فرهنگی نیست. این قطعا مبنایی است که در فهم ما از قرآن و بخصوص استفاده امروز ما از قرآن و پاسخگویی به نیازهای روز اثرگذار است. حل مسئله ی تاثیر فرهنگ عربی در فهم قرآن و تبیین درست جایگاه بلاغت قرآن و مسئله جاودانگی مبنایی برای استباط مفاهیم قرآن کریم و همچنین عرضه کردن سوالات و نیازهای جامعه امروز به قرآن می باشد.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد