Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
بررسی دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره هدایت تکوینی موجودات با توجه به شبهات جدید
در این رساله، هدایت تکوینی موجودات از منظر ملاصدرا و علّامه طباطبایی مورد مُداقه و بررسی قرار گرفته است. بعد از اثبات مبدء هستی، پرسش از هدف آفرینش و چگونگی رسیدن به آن است. در افعال خداوند، علت غایی همان علم ذاتی اوست. از طرفی، غایت و هدف نداشتن با حکمت او سازگار نیست. بنابراین، برای رسیدن به هدف، هدایت و راهبری بسوی آن هدف مطرح است و از سویی دیگر، تغایر علت غایی و علت فاعلی در خداوند به اعتبار است و او خالق و فیّاض علی الاطلاق و از سویی بی نیازمطلق است و از جهتی دیگر، ولّی مطلق اوست و هدایت تکوینی از شُعَب ولایت الهی است. پس، «خلق» همان اعطاءِ کمال اول و «هدایت»، اعطاءِ کمال ثانی است؛ زیرا خداوند خالق است، پس هادی بالذات اوست و هدایت، سنّت عام الهی است. بنابراین در تمام مراتب هستی جاری است؛ چون هدایت نکردن، با رحمانیّت و فیّاضیّت و مبدئیّت او سازگار نیست. از منظر ملاصدرا، سرچشمه ی کمال اول و دوم دراسم مرکب«حیّ قیّوم» است که همان واجب الوجود است. او منشاء صفت هدایت را صفت«قیّوم» دانسته و «حیّ» را منشاء صفات ذاتی می شمارد و چون حیّ قیّوم است، پس هادی بالذات است. بنابراین درقیام موجودات به خداوند، هدایت هم نهفته است. علامه طباطبایی نیز، قلمرو هدایت را تمام هستی می داند با این تفاوت که وی تأکیدی بر رحمانیّت، حکمت و عدالت الهی می نماید. رحمت را ایصال به مطلوب دانسته و مساوی با هدایت تکوینی است و عالم را که فعل خداوند است، عین حکمت و حق می داند. ویژگی بارز تفکرات علّامه طباطبایی، توجّه وی به فرضیّات علوم تجربی است، مانند فرضیه داروین. با اصول ملاصدرا و نظام فکری علامه طباطبایی، می توان چالش های علوم زیستی و اخترشناسی در باب پیدایش حیات، جهان و نوع انسان را هم پاسخ داد و هم آنان را به پاسخ گویی در برابر چالش های فلسفی برآمده از مبانی محکم این دو حیکم واداشت. نظریه «انفجار بزرگ»، شبهه ی بی نیازی عالم ماده در پیدایش به خداوند را کرده که با نظریه ی اصالت وجود و فقر وجودی تمام موجودات به خداوند(درحدوث و بقاء) منتفی خواهد بود و ثابت می گردد هستی بر اساس طرح و هدایت از سوی خالق، رو بسوی کمال نهایی دارد که غایت نهایی(خداوند) است. آشکار می گردد که مشکل اساسی نظریات مطرح شده، گرفتن نتایج متافیزیکی و فلسفی از برخی نتایج ناقص علوم تجربی است. همچنین ثابت می گردد که مبانی آنها با اصول ملاصدرا و نظام فکری علّامه مردود است.
نوشته
بررسی شبهات جدید مبناگرایی اسلامی با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی (ره)
مبناگرایی کهنترین دیدگاه درباره ساختار و شاکله توجیه به شمار میرود. اغلب حکمای مسلمان در دو حوزه تصورات و تصدیقات قائل به قرائت خاصی از مبناگرایی هستند. در مبناگرایی اسلامی، معارف چه تصوری و چه تصدیقی به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم میشوند. معرفتهای نظری مبتنی بر معرفتهای بدیهی بوده، توسط آنها معلوم میگردند؛ اما معلومات بدیهی، بینیاز از دیگر معلومات هستند. وجه تمایز مبناگرایی اسلامی با سایر قرائتهای مبناگرایی، نخست در ویژگی معلومات پایه (بدیهی بودن) و دوم در کیفیت ابتنای نظریات بر بدیهیات است. ابتنای نظریات بر بدیهیات در تصورات از طریق تعریف و در تصدیقات تنها از راه برهان شکل میگیرد. دیدگاه علامه طباطبایی در این مورد همانند دیگر فلاسفه مسلمان است؛ اما با این اختلاف که ایشان بدیهیات تصدیقی واقعی را منحصر در اولیات کردهاند. مبناگرایی به ویژه در این اواخر با سربرآوردن دیدگاههای رقیب، با چالشهای جدیدی مواجه شده است. از جملهی این چالشها میتوان به انکار باورهای پایه، نفی ویژگی خطاناپذیری باورهای پایه، استدلال ویتگنشتاین علیه زبان خصوصی، شکاکیت درباره جهان خارج، عدم تکرار حد وسط در بدیهیات و ... اشاره کرد. سوال اصلی تحقیق این است که آیا مبناگرایی اسلامی به خصوص با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی توان پاسخگویی به شبهات جدید و دفع آنها را دارد؟ روش تجزیه و تحلیل مطالب، روش عقلی و فلسفی و روش گردآوری اطلاعات، روش کتابخانهای است. نگارنده در حد بضاعت خویش، اشکالات مطرح شده را نقد و بررسی کرده و در پایان نتیجه گرفته است که بسیاری از این مناقشات بر اثر عدم درک صحیح مبناگرایی به ویژه مبناگرایی اسلامی وارده شده است. مبناگرایی اسلامی با تکیه بر فلسفه اسلامی از چنان ظرفیت و قابلیتی برخوردار است که شبهات مطرح شده به هیچ وجه یارای کنار گذاشتن و زیر سوال بردن آن را ندارند. بنابراین دیدگاه مبناگرایی به خصوص قرائت اندیشمندان مسلمان همچنان کاملترین و بهترین نظریهای است که در ساختار و شاکله توجیه ارائه شده است.
نوشته
بررسی شبهات مبناگرایی اسلامی با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی
اغلب حکمای مسلمان از جمله علامه طباطبایی در حوزه تصورات و تصدیقات به قرائت خاصی از مبناگرایی معتقدند. در مبناگرایی علامه، معارف اعم از تصوری و تصدیقی به بدیهی و نظری تقسیم می شوند. بدیهیات بی نیاز از دیگر معلومات اند اما نظریات، سرانجام باید به بدیهیات منتهی شوند. ابتنای نظریات بر بدیهیات در تصورات از طریق تعریف، و در تصدیقات تنها از راه برهان شکل می گیرد. مبناگرایی با چالش های جدیدی از جمله انکار باورهای پایه و نفی ویژگی خطاناپذیری باورهای پایه مواجه شده است. سوال اصلی این است که آیا مبناگرایی اسلامی با تاکید بر دیدگاه علامه توان پاسخگویی به شبهات جدید و دفع آنها را دارد؟ با توجه به اینکه مبناگرایان مسلمان، از یک سو، مبناگرایی خود را بر بدیهیات بویژه اولیات بنیان نهادند، از سوی دیگر، معیار صدق گزاره های نظری را ارجاع آنها به بدیهیات در ماده و صورت دانسته اند، اشکالات یاد شده بر مبناگرایی اسلامی وارد نیست و مبناگرایی اسلامی از چنان ظرفیتی برخوردار است که توان پاسخگویی به این انتقادات را دارد.
نوشته
بررسی شبهات مسئله شفاعت با تکیه بر آراء علامه طباطبایی
دراین مقاله سعی شده است ابتدا به بررسی شفاعت از نظر لغت ، اصطلاح وآنگاه تفاوت های شفاعت صحیح و غلط رابیان کرده ومنظور شیعه و دیگر فرق اسلامی را در رابطه با شفاعت صحیح تبیین نموده و دیدگاه قرآن را در رابطه باشفاعت تبیین نموده آنگاه شبهاتی راکه منکران شفاعت بیان داشته اند را بیان و پاسخ مناسب رابیان کرده وهمچنین ادله وهابیون را در عدم پذیرش شفاعت بیان و پاسخ لازم رابه آن ادله داده ایم ودر نهایت ثابت نموده ایم که شفاعت یکی ازاصول ثابت شده درقرآن است.
نوشته
بررسی شبهههای مخالفان علم منطق و پاسخهای علامه طباطبائی به آنها
مخالفان علم منطق از قدیم الایام با رویکردهایی متفاوت، شبهه هایی را علیه منطق پژوهی وارد کرده، و از ناروایی روی آوری به این دانش سخن گفته اند . این شبهه ها قابل ارجاع به چهار دستة کلی هستند. نوشتار حاضر می کوشد ضمن گزارش این دسته ها، نشان دهد که علامه طباطبائی کوشیده است در دفاع از منطق پژوهی، پاسخ های استواری را در برابر این قبیل شبهه ها پیش روی نهد. علامه علم مدون منطق را بازتاب طریق فطری فکر و استدلال می داند و تصریح می کند که بدون استمداد از منطق در معارف اسلامی، حتی یک مسئله را نمی توان اثبات کرد. به باور وی حتی معترضان منطق پژوهی نیز در شبهه های خود نسبت به اشتغال به علم منطق و صدور فتوای ناروایی اشتغال به این علم، چاره ای از تمسک به همین طریق فطری ندارند. شبهه های معترضان در یک دسته بندی کلی در چهار دستة زیر جای می گیرند؛ شبهه های ناظر به فایدة علم منطق؛ - شبهه های ناظر به درستی علم منطق؛ - شبهه های ناظر به انگیزه های ورود، ترجمه و ترویج منطق در جهان اسلام؛ - شبهه های ناظر به پیامدهای اشتغال به علم منطق. - نوشتار حاضر می کوشد شبهه های فوق را به آثار علامه طباطبائی عرضه کند و پاسخ های وی به آنها را تا حد امکان با پاسخ های دیگران مقارن سازد
نوشته
تبیین و بررسی مبنا گرایی علامه طباطبائی با نگاهی به شبهات جدید
دیدگاه زگزبسکی به بعد هنجاری شناخت، نگاهی نو محسوب می شود که بر اساس رویکرد اخلاق فضیلت مدار، در پی شکل بندی جدیدی از عقلانیت در این حوزه است. به نظر او مهم ترین مولفه هر فضیلت، انگیزه و توفیق مندی آن است. زگزبسکی بر اساس اصابه همیشگی باور، میان معرفت و باور موجه تفاوت می گذارد؛ ازاین روی، معرفت را به عمل و انگیزه فضیلت مندانه شناسایی می کند تا صدق دایمی معرفت را لحاظ کند و از سوی دیگر چون چنین شرطی در توجیه نیست و قبول باور موجه بر اساس معقول بودن است، می کوشد قبول باور از سوی دارنده حکمت عملی در شرایط باورنده را، معیار توجیه قرار دهد. در ادامه، نوشته پیش روی تلاش می کند این نگاه را ارزیابی کند.
نوشته
نزول دفعی قرآن: دیدگاه علامه طباطبایی، اشکالات آیت الله معرفت، پاسخ های آیت الله جوادی آملی
نزول دفعی قرآن جزء مباحثی است که قرآنپژوهان از دیرباز به آن توجه کردهاند و در هر دورهای، موافقان و مخالفانی داشته و دارد. علامهطباطبایی، یکی از طرفداران نزول دفعی قرآن، تلاش کرده است با تفسیر قرآنبهقرآن این نظریه را تبیین کند؛ اما آیتالله معرفت این دیدگاه را نقد کرده است؛ ازاینرو، تلاش کردهایم با تبیین آیتالله جوادی آملی از دیدگاه علامه، این نقدها را واکاوی کنیم.این نوشتار کوشیده است با شیوه اسنادی ـ تحلیلی، دیدگاه اینسه اندیشمند را بررسی کند. براساس اندیشه نزول تجلیگونه قرآن، میتوان بهگونهای از نزول دفعی قرآن برداشت کرد که به نقدها پاسخ داد.
نوشته
نوآوری های علامه طباطبایی در پاسخ به شبهات فخر رازی بر دیدگاه شیعه پیرامون آیات ولایت (مائده/ 55 و 56)
آیات 55 و 56 مائده که در عرف قرآن پژوهان شیعی به آیات ولایت نامبرده است، از جمله آیاتی است که در تفسیر آنها بین فریقین، تفاوتی بسیار است. این آیات در نظرگاه علامه طباطبایی از محوری ترین آیات قرآن کریم درباره ولایت و امامت اهل بیت علیهم السلام است. دیدگاه متنوع فریقین درباره این آیات، مباحث متعدد تاریخی، حدیثی، تفسیری و کلامی را در پی داشته است. محور اصلی این تنوع ناشی از مساله اساسی نص بر امامت در اندیشه شیعی و انکار ( ویا حداقل تردید) در آن، از سوی اهل سنت است. شیعه دلالت آیات ولایت را بر امامت امام علی (ع) قطعی می داند و برخی از آنان این آیه را نص در این معنا و قوی ترین دلیل و یا عمده استدلال شیعه بر امامت می شمارند. تلقی اهل سنت از آیات ولایت متفاوت و گونه گون بوده و آن را بر افراد متعددی تطبیق داده اند که همین امر زمینه ساز تشتت آراء در بین آنان بوده و سبب شده عده ای ازآنان درصدد خدشه وارد کردن بر دیدگاه شیعه پیرامون این آیات برآمده باشند که بارزترین این مناقشات را فخررازی در تفسیر کبیر خود مطرح کرده است. نوشتار حاضر، پژوهشی در ارائه دیدگاه های نوین علامه طباطبایی در پاسخگویی به شبهات وارده از سوی فخر رازی و متابعان وی و تنزیه دیدگاه شیعه از اتهامات وارده پیرامون آیات 55 و 56 مائده است.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد