«زندگی» معانی گوناگون دارد، مهم‌ترین آن، دو معنای: بیولوژیکی، یعنی زیستن و زنده بودن؛ و دیگری، معنای اصطلاحی و فلسفی، یعنی حیات معنوی است. «معنا» نیز ‌سه کاربرد دارد که از این میان «هدفداری» مدِّ نظر این نوشتار است. در دیدگاه علامه طباطبایی، نظام خلقت و به تبع آن معناداری زندگی انسان هدفمند بوده و غایت آن تقرب به خداوند متعال است. از نظر علامه معنای زندگی آدمی تنها در پیگیری هدف خدا از خلقت انسان و پیمودن مسیر خاصی که هماهنگ با کل نظام وجود است، قابل قبول است، وگرنه هیچ هدف دیگری یارای معنابخشی را ندارد و غایت مطلوب وصول به «حیات طیبه» است، که سعادت و قرب الی الله را باخود به همراه دارد. دیدگاه استیس دراین‌باره، بر بی‌هدفی جهان و در نتیجه نفی معنویت از نظام خلقت و زندگی انسان استوار است. او معتقد است که زندگی واقعاً معنا ندارد و در عین حال خود انسان باید وارد پروژه‌ی معناسازی شود. این پروژه‌ توسط علم نوین صورت می‌گیرد و بوسیله‌ی آن مشکل بی‌معنایی زندگی انسان راه‌حلِّ خود را می‌یابد. در مقایسه‌ی این دو دیدگاه می‌توان گفت؛ مفهوم «معنا» از نظر هردو دیدگاه به معنای «هدف» است؛ با این تفاوت که استیس وجود خدا را عقلاً منتفی می‌داند، درنتیجه جهان و زندگی از هدف الهی تهی می‌گردد، اما علامه معناداری زندگی را امری بدیهی می‌داند، که در گرو پیمودن هدفی که خدا برای انسان معین کرده، محقق می‌گردد. از نظر هر دو اخلاق با معنای زندگی ارتباط وثیقی دارد، با این فرق که استیس اخلاق را نسبی و علامه آن را مطلق می-داند؛ لذا هدف از اخلاق از نظر استیس رسیدن به خوشبختی و رفاه مادی است، درحالی‌که از نظر علامه قرب الی الله، هدف اصلی و مطلوب نهایی است.
نوشته
یبدو المشهد التفکیری الراهن محکوماً بطائفة من التأسیسات المعرفیة التی أنشأتها الحداثة على امتداد قرون خلت. وإذا کانت الإحتدامات الفکریة الکبرى قد تمحورت بالأساس حول فرضیة التضادّ بین العلم والدین، فإن هذه الفرضیة لا تنی تأخذ قسطها الوفیر من الجدل. فی هذا العدد ثلاثة من النصوص المستعادة لثلاثة من کبار العلماء فی میدان الفیزیاء والدین وفلسفیة الأخلاق: النص الأول، لعالم الفیزیاء آلبرت آینشتاین، وقد تحدث فیه عن العروة الوثقى بین العلم والدین، ودور الشعور الدینی فی إنجاز الکشوفات العلمیة الکبرى. إلا أنه یرجع الدین إلى عامل الخوف، ثم یصل إلى دیانة الأخلاق التی تنتهی إلیها الأدیان کلها، وما یسمیه الشعور الدین الکونی فهو ذاک الذی لا یعرف العقائد. أما فی مقام التعارض بین العلم والدین فإنه یحیل الأمر إلى ذلک الشعور. وعلى الرغم من تحفظنا على ما ذکره حول منشأ الدین تبقى نظریته محاولة لمد الجسور بین العلم والدین من خلال توسیع تعریف الدین وإعطاء معنى آخر له غیر مألوف فی الوسط الدینی. النص الثانی، للفیلسوف الإسلامی العلامة محمد حسین الطباطبائی ویتناول فیه تعریفاً للدین استناداً إلى الحکمة والنص القرآنی. ثم ینتهی إلى أن الإسلام یقدم حیاة معنویة أوسع وأعمق مما هی علیه فی الأدیان والمذاهب الأخرى. النص الثالث، هو لفیلسوف الأخلاق والترستیس، وقد حلَّل فیه التلازم الوطید بین علوم الطبیعة والإلهیات. نشیر إلى أن النصوص الثلاثة على تباینها من حیث الأسس والمبادئ والنتائج، إلا أنها تقارب الإشکالیات المعرفیة حول الدین من زوایا نظر مختلفة ومن منطلقات علمیة بحتة، لاهوتیة وفلسفیة.
نوشته
Footer