«مبحث نسخ» از موضوعات مهم و مورد توجّه پس از نزول وحی تا کنون است که بیشتر اختلاف نظرها در این زمینه ناشی از نوع نگاه و تعریف از مسأله نسخ می باشد.این پژوهش به بررسی این بحث با محوریت تفاسیر «المیزان فی تفسیر القرآن» و «التحریر و التنویر» می پردازد.علامه طباطبایی و ابن عاشور دو مفسّر بزرگ معاصر، با ترکیب عقل ونقل و به دور از موضع گیری های مذهبی و کلامی به مبحث نسخ پرداخته اند. آنها وقوع نسخ در آیات قرآن کریم را می پذیرند ولی درباره آیات نسخ شده یا دلایل ردّ ادّعاهای مطرح شده در این زمینه،اختلاف نظر دارند. علّامه طباطبایی تنها در 4 آیه نسخ قرآن به قرآن و در 2 آیه نیز نسخ سنّت به قرآن را می پذیرد . ابن عاشور 11 آیه از آیات قرآن را منسوخ به قرآن ، 1 آیه را منسوخ به اجماع و 3 آیه را نیز ناسخ سنّت می شمارد. این دو مفسّر،تنها در پذیرش نسخ آیات240 بقره، 15 نساء و 12 مجادله و ناسخ بودن آیه 6 احزاب برای سنّت ارث به سبب برادرخواندگی اتفاق نظر دارند. دلایلی که آنها در ردّ ادعاهای نسخ، ارائه می دهند، در تبیین دیدگاه آنها نقش موثری دارد. از جمله آن دلایل می توان به منافات نداشتن دو آیه و قابل جمع بودن مضمون آنها، بی توجهی به ترتیب نزول آیات ناسخ و منسوخ و نیز رعایت نکردن فاصله زمانی( وحدت نزول) اشاره کرد.
نوشته
مسأله نسخ به عنوان یکی از مسائل مهم در حوزه علوم­ قرآنی از زمان های بسیار دور مورد توجه مفسران فریقین بوده است. از نیمه قرن دوم تا کنون، نگارش­هایی خواه مستقل و خواه در ضمن مطالب دیگر در زمینه ناسخ و منسوخ وجود داشته است. نوع نگاه مفسران به این مساله مبتنی بر ملاک ها، شرائط و اقسامی است که برای آن قائل هستند. پذیرش هر یک از ملاک­ها و پذیرش هر نوع شرطی، آثار خاصی در تفسیر قرآن­پژوهان به­جای خواهد گذاشت. این پژوهش به بررسی تطبیقی میان دیدگاه علامه طباطبایی از مفسّران برجسته شیعی و امام فخر رازی از مفسّران برجسته اهل سنت و اشعری مسلک، پیرامون پدیده نسخ پرداخته و نقاط اشتراک و اختلاف این دو مفسّر بزرگ را در مساله نسخ و ریز موضوعات آن بیان نموده است. آن­چه مسلّم است، این دو مفسّر از نظر اصل تحقق نسخ در قرآن، اختلافی با یکدیگر ندارند، بلکه اختلاف ایشان در دامنه نسخ و اقسام آن می­باشد که در این میان، برخی از این اختلافات مبنایی و برخی دیگر بنایی است.
نوشته
Footer