از مهمترین محورهای اندیشه کاستاندا به عنوان یکی از بنیانگذاران معنویت‌های نوپدید (شمن یا عرفان ساحری) نظریه او راجع به انسان کامل است. کاستاندا با تصویری که از ماهیت انسان مطلوب و ایده آل ارایه می دهد، مدل خاصی از نهایت فرجام بشر در عرفان خودساخته خویش ترسیم می کند. هدف از این تحقیق¬، نقد و بررسی مهمترین شاخصه‌هایی که کاستاندا برای انسان کامل معرفی می کند و تطبیق آن با نظریات علامه طباطبایی(ره) در عرفان اسلامی می‌باشد. کاستاندا می کوشد تا با استفاده از اصلاحات مثبت و ارزشی، معنا و مفهومی کاملا غیر ارزشی و انسان محور ارایه دهد. او شاخصه انسان کامل را در عقل ستیزی، جنگجویی و استفاده از مواد روانگردان و بی اهمیت دانستن همه چیز می¬داند؛ که نتیجه آن انسانی بی بند و بار و در پی شهوت و بدون تعبد از فرامین خدا و رسولان الهی است؛ و در مقابل علامه طباطبایی با در نظر گرفتن عقل و سنت و تبعیت از فرامین الهی، انسان کامل عرفانی الهی ارایه نماید که دستمایه آن آیات و روایات و تعقل بشری می‌باشد.
نوشته
انسان شناسی در زمره ی مهم ترین موضوعاتی است که در رشته های مختلف از جمله فلسفه، دین، روانشناسی و جامعه شناسی مطرح است. از سوی دیگر با مواجه شدن انسان با بحران های جدید در دوران مدرن و کاهش محسوس آرامش افراد، شاهد رشد مقوله ای به نام عرفان های جدید هستیم که به دنبال کنار زدن ادیان سنتی و ارائه ی تصویری جدید از زندگی هستند و از آنجا که برخلاف ادیان سنتی بیش از هر چیز بر محور انسان شکل گرفته اند بررسی انسان شناسی در آنها ضرورتی اساسی در رشته های فلسفه و دین پژوهی است. در این رساله که به روش توصیفی- تحلیلی و تحقیق کتابخانه ای و با رویکرد فلسفی سامان گرفته است به بررسی انسان شناسی در آثار کارلوس کاستاندا و پائولو کوئلیو پرداخته می شود و آراء آنها در این زمینه از منظر علامه طباطبایی مورد نقد قرار می گیرد. آثار این سه اندیشمند در سه محور درباب حقیقت انسان ( بررسی ساحت های معرفت شناسی و وجود شناسی و ارزش شناسی انسان) ، انسان در دنیا ( بررسی معنا و هدف زندگی و ارتباطات انسان با دیگر افراد) و انسان و ماوراء( نسبت انسان و خدا، سیر و سلوک و راهنما شناسی و فرجام و معاد) مورد کنکاش قرار گرفته است. نکته ی مهمی که در این زمینه حائز اهمیت است تصویر سازی کوئلیو و کاستاندا از هدف زندگی و انسان الگو و ایده آل و تاکید بر سحر و جادو به عنوان شیوه های مهم و اساسی تربیت است که مسیری کاملا متضاد با معنای زندگی و انسان الگو و سعادتمند در آثار علامه طباطبایی را دارد. با بررسی امور فوق مشخص می گردد که نگاه کوئلیو و کاستاندا علی رغم تفاوت هایی که با یکدیگر دارند در قیاس با جامعیت تفکر علامه طباطبایی در باب انسان و عرصه های پیش روی او در زندگی و تصویری که از انسان ارائه می دهند یک سویه، ناقص و غیر قابل توصیه است و امکان الگو گیری به عنوان یک مرجع فکری را ندارند.
نوشته
Footer