در پژوهش حاضر کوشش شده تا میزان و چگونگی تأثیر عمل در سعادت از دیدگاه ملاصدرا، علامه طباطبایی و استاد مطهری بررسی شود. بدون شک سعادت مطلوب همه‌ی انسان‌ها است. نظر ملاصدرا در باب سعادت مبتنی بر مسائل بنیادین فلسفه‌ی او یعنی اصالت وجود و تقدم وجود بر ماهیت است. اما علامه، خدا شناسی را اولین مسأله فلسفی می داند، و راه رسیدن به سعادت را شناخت خدا و عمل بر طبق دستورهای او معرفی می کند. از نظر استاد مطهری منتهای سعادت این است که انسان در ناحیه عقل و فکر دارای محکم‌ترین اطمینان‌ها و در ناحیه احساسات و قلب دارای پاک‌ترین نیت‌ها و در ناحیه عمل‌ دارای نیکوترین عمل‌ها باشد. ملاصدرا سعادت را رسیدن به ساحت وجود بر محور معرفت و حکمت نظری می‌داند و از قرب الهی نیز در همین چارچوب صحبت می‌کند. ملاصدرا و بیشتر حکیمان مسلمان شناخت خداوند و کسب معارف الهی (حکمت نظری) و کسب دانش عملی و معارف اخلاقی (حکمت عملی) را از مهم‌ترین عوامل سعادت و جهل به این معارف و دنیازدگی را از موانع رسیدن به سعادت دانسته‌اند. اما مسئله ای که در منابع و آثار اندیشمندان کمتر مورد توجه قرار گرفته‌است، تأثیر عمل بر سعادت و کمال نهایی انسان است که در این رساله با جستجو در آثار ملاصدرا، علامه طباطبایی و استاد مطهری مورد بررسی قرار می‌گیرد. علامه طباطبایی سعادت را قرب الهی می‌داند که رسیدن به این قرب مستلزم گذر از حکمت نظری نیست. وی عمل انسان را در کنار معرفت و ایمان به خدا راه رسیدن به سعادت می‌داند. نوع نگاه علامه و استاد مطهری به عمل با ملاصدرا متفاوت است. ملاصدرا تنها عملی را در سعادت و کمال موثر می‌داند که به حدّ ملکه رسیده باشد و راسخ در نفس شده باشد، اما علامه طباطبایی و استاد مطهری معتقدند کوچک‌ترین عمل انسان نه تنها بر کمال و سعادت خود او موثر است بلکه بر کمال جامعه و اطرافیان او نیز تأثیرگذار است. در این پژوهش برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه‌ای و برای تحلیل اطلاعات از روش تحلیلی- تطبیقی استفاده شده است.
نوشته
در این تحقیق ما با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی مواقف قیامت از دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی پرداختیم مهمترین موقف صراط میزان و حساب است که بحث از این مواقف با رویکرد قرآنی آن هم با مقایسه آراء دو مفسر بزرگ اسلامی علامه طباطبایی و فخر رازی کار بسیار ارزشمند و مفید است و اهمیت و ضرورت این بحث ها از این جهت هم آشکار می شود که توجه به این مباحث هم بر معنویت و باور محقق می افزاید و تاثیر مستقیم بر رفتارهایش دارد و هم بر خواننده این تحقیق تاثیر گذار است اختلاف دیدگاه علامه طباطبائی و فخر رازی درباره حساب و میزان است. علامه می فرماید : اصحاب یمین و اصحاب شمال مورد حساب قرار میگیرند ولی مقربین مورد حساب قرار نمی گیرند ولی فخر رازی حساب برای همه قائل است. علامه درباره میزان می فرماید : خدای سبحان در قیامت اعمال را با" حق" می‌سنجد و وزن هر عملی به مقدار حقی است که در آن است. فخر رازی می گوید : مراد از میزان عدالت و قضاوت است . اشتراک علامه و فخر رازی بر وجود پل ظاهری صراط است. در این تحقیق چون از لحاظ موضوعی محدودیت داشتم لذا توجه بیشتر را بر موضوع مصوب یعنی آراء دو مفسر نمودم و از آوردن آراء دیگر مفسرین و محققین و مولفین هم کوتاهی نشده است که با مراجعه به کتابخانه ها نرم افزارها و اینترنت مطالب مربوطه را جمع آوری و تجزیه و تحلیل و استنتاج نموده ام. مواقف به مکان هایی در قیامت اطلاق می شود که شخص مجبور به ایستادن و انتظار در آن مکان ها برای حساب رسی است. مراد از میزان سنجش اعمال در روز قیامت است که ببیند ترازوی چه کسی سنگین است تا رستگار شود و چه کسی سبک است تا زیان ببند. حساب عبارت است از مقابله میان اعمال با جزای آنها تا برابر بدی هایش توبیخ و در برابر خوبی هایش پاداش داده شود. صراط پلی بر روی جهنم است که خوبان از آن عبور می کنند و بدکاران از آن به داخل جهنم سقوط می کنند
نوشته
این مقاله یکی از چالش‌های مهم حوزه تربیت اخلاقی، یعنی شکاف میان نظر و عمل در تربیت اخلاقی را بررسی می‌کند. پرسش اصلی آن است که چرا فرد گاه با وجود دانستن قواعد اخلاقی، در عمل از آنها پیروی نمی‌کند؟ روش پژوهش، تحلیلی−استنتاجی است؛ بدین‌سان‌که در مقام تبیین نظریه اعتباریات علامه طباطبایی از روش تحلیلی و در مقام نتیجه‌گیری و کشف دلالت‌های تربیتی این نظریه در تربیت اخلاقی، از روش استنتاجی استفاده شده است. ‌نتایج نشان می‌دهد که نظریه اعتباریات علامه، راه‌حلی متفاوت پیش‌روی مسئله دیرینه رابطه نظر و عمل در اخلاق و تربیت اخلاقی است. این تفاوت اساسی را می‌توان در تفکیک میان حسن فی‌نفسه و حسن اعتباری و در اثبات تقدم اعتبار وجوب بر اعتبار حسن مشاهده کرد. چنان‌که در این دیدگاه،‌ دوگانگی میان نظر و عمل در تربیت اخلاقی وجود ندارد؛ زیرا امیال و عواطف انسان، نقش خود را در کنار شناخت‌های حقیقی، در ایجاد شناخت‌های اعتباری ایفا می‌کند و سرانجام این شناخت‌های اعتباری هستند که به‌عنوان علت تامه تحریک اراده، عمل اخلاقی را شکل می‌دهند. این نظریه در بعد تربیتی نیز تصور متفاوتی از فرایند تربیت پدید می‌آورد که براساس آن، به‌جای تمرکز بر تقویت اراده، باید در کنار ارائه و تبیین شناخت‌های حقیقی، زمینه محیطی و روانی لازم را نیز برای ایجاد ادراک‌های اعتباری، متناسب با آنچه که به‌عنوان حسن حقیقی شناخته شده‌اند، فراهم آورد.
نوشته
یکی از موضوعات مهم و بنیادی در حوزه فلسفه و کلام اسلامی مساله نحوه جزاء الهی در عالم آخرت در خصوص اعمال انسان ها می باشد . موضوع جزاء اخروی با دو دیدگاه متفاوت توسط علماء و فلاسفه اسلامی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . این پایان نامه ضمن طرح دیدگاه های متفاوت در خصوص موضوع فوق الذکر مقایسه ای بین جزاء دنیوی و اخروی انجام داده و با عنایت به دیدگاه علامه طباطبایی رضوان الله علیه که از معتقدین به تجسم اعمال در مورد جزاء اعمال انسان ها می باشد ، کاملترین نوع مجازات ، مجازات اخروی شناخته شده است ، زیرا جزاء عمل هر شخصی ، خود عمل شخص است و در این مورد دیگر جای هیچگونه اعتراضی وجود نخواهد داشت لذا مساله ی تناسب جرم و کیفر در این مورد منتفی می باشد . در ارتباط با جزاء اخروی اعمال موضوعات دیگری چون احباط ، تکفیر ؛ عفو ، صفح ، غفران ، شفاعت و تاثیر و نقش آنها در جزاء اعمال مطرح می باشد که در این پایان نامه بخشی به این عناوین اختصاص نیز یافته است . کلید واژه‌ها : جزاء، عمل، تجسم عمل، عفو، تکفیر، غفران، صفح، اثم، ذنب، سیئه، علامه طباطبائی
نوشته
عد نفسانی وجود انسان از سه ساحت معرفتی، عاطفی و ارادی تشکیل شده است. محبّت یکی از مهم‌ترین و شاخص‌ترین مولفه‌های ساحت عاطفی نفس محسوب می‌شود. این مقاله به تبیین جایگاه محبّت در ساحت‌های نفس و تحلیل ساز و کار تاثیر آن بر عملکرد انسان، به خصوص در رسیدن به کمال نهایی از دیدگاه علامه طباطبایی می‌پردازد. علامه به تاثیر نیازها و احساس‌های انسان بر ساحت معرفتی وی التفاتی ویژه دارد و این خود، موجب تمایز تحلیل ایشان در تاثیر عنصر محبت بر صدور نهایی فعل می‌شود. از دید وی، محبّت، حقیقتی وجودی و میلی تعلقی به کمال است که میان همه موجودات جاری است؛ اما صورت کامل محبّت در انسان ظهور و نمود پیدا کرده است. از آنجا که امور مختلفی متعلّق حبّ انسان قرار می‌گیرند، محبّت انواع مختلف مثبت و منفی، و خیالی، وهمی و عقلانی پیدا می‌کند؛ در صورتی که متعلّق محبّت امری روحانی و کامل باشد، نوع محبّت انسان مثبت خواهد بود. این محبّت به مثابه استاد راه، انسان را به کمال حقیقی‌اش رهنمون می‌سازد. محبت با یکسویه کردن حرکت کمالی دیگر ساحات وجودی انسان، آنها را به سوی هدف حقیقی واحدی سوق می‌دهد و ضمن شکوفایی استعدادها، بین قوا اتحاد ایجاد می‌کند. از سوی دیگر، به یاری عقل، فرد را به انتخاب هدف متعالی و استاد راه کامل رهنمون می‌سازد تا با برقرارسازی علقه با وی، مسیر کمالی درست و حقیقی را طی کند.
نوشته
Footer