علامه طباطبایی در تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن در مورد ارتباط برخی از روایات با آیات از تعابیر مختلف و خاصی استفاده کرده است؛ اما به‌ طور صریح روش مشخصی را برای این گونه گونی در تعابیر بیان نمی‌کند. از طرفی این تعابیر تشکیل‌دهنده بخشی از اندیشه تفسیری علامه و جهت دهنده به فهم روایت و قسمتی از مراحل فهم آن است. لذا در این پژوهش سعی شده با بررسی این تعابیر و دسته‌بندی آنها با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی ضمن معرفی آن‌ها به بیان روش علامه در تبیین پیوند روایات با آیات پرداخته شود. در این راستا، علامه ارتباط روایات با آیات را از باب تفسیر، تعمیم، تأویل، مصداق و جری دانسته است. در مواردی گاه به‌صورت احتمال از دو اصطلاح استفاده می‌کند و گاه نیز این اصطلاحات را به همراه قید خاصی به کار می‌برد که بیشترین کاربرد در این زمینه را اصطلاح جری و مصداق دارد. در نهایت اینکه دو تعبیر جری و مصداق کاربرد اساسی در پیوند میان روایات و آیات در تفسیر البیان دارند.
نوشته
یکی از راه‌های عمده شناخت افکار اندیشمندان و سیر تطور و تحول آن بررسی آثار مکتوب به جامانده از آنهاست. در این میان نخستین نگاشته ها اهمیت به سزایی دارد. علامه طباطبایی که به سبب نوشتن تفسیر سترگ المیزان شهره است، در دهه چهارم حیاتشان، تفسیری بنام البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن نگاشته اند. این اثر، تفسیری ترتیبی از ابتدای قرآن که تا آیه 57 سوره یوسف است. نگارنده با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی شکل ساختاری تفسیر پرداخته است. ساختار کلی البیان به ترتیب دارای چهار مشخصه است؛ آوردن دسته آیات، توضیح تفسیری، ذکر روایات تفسیری، شرح و توضیح روایات که ممکن است به تناسب محتوایی آیه این موارد تغییر کند. در ساختار جزئی البیان علامه ضمن ذکر توضیحات مختصر تفسیری متناسب با عدم یا وجود روایت به بیان غرض سوره ها، تفسیر آیات در جایگاه مناسب، بیان شبهات پیرامون آیه، نامگذاری برخی آیات و غیره میپردازد. صاحب البیان در زمینه روایات نیز به صورت ساختارگرا عمل می کند و در این راستا، به ذکر سند به طور کامل نمیپردازد، او تنها از روایات معصومان(ع) استفاده کرده است، پر بسامدترین کتاب روایی در البیان، کافی و پرکاربردترین تفاسیر روایی تفسیر عیاشی و تفسیر قمی است.
نوشته
علامه طباطبایی پیش از نگارش «المیزان»، تفسیر دیگری به نام «تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن» نگاشته بود. سبک این تفسیر بدین گونه است که ابتدا توضیحی نسبتا کوتاه از آیات با محوریت روش تفسیر قرآن به قرآن ارائه و آن گاه روایات مرتبط ذکر و سپس تلاش شده است میان آیات و روایات سازگاری ایجاد گردد. این پژوهش که با هدف معرفی روش علامه در این تفسیر صورت پذیرفته است، مباحث را در سه محور سامان داده است؛ در محور نخست، روش علامه در تفسیر آیات که شش روش است مورد بررسی قرار گرفت. و بیان شد که علامه از شیوه های مختلفی در تفسیر آیات استفاده کرده است که مهم ترین آن ها عبارتند از: 1- تفسیر قرآن به قرآن، 2- تفسیر قرآن با قواعد ادبی، 3- تفسیر قرآن با لغت، 4- تفسیر قرآن با استفاده از اختلاف قرائات، 5- تفسیر قرآن با عقل، 6- تفسیر قرآن با حدیث. ایشان در محورهای ذیل به تفسیر قرآن به قرآن پرداخته است: 1- تبیین مفاهیم، 2- تبیین مبهمات، 3- تخصیص عمومات، 4- تقیید مطلقات، 5- رفع اختلاف ظاهری آیات، 6- ارجاع به محکمات، 7- تبیین حکمت تقدیم و تاخیر، 8- تبیین مفردات، 9- سیاق، 10- التفات، 11- تفسیر موضوعی. در تفسیر قرآن با قواعد ادبی نیز از قواعد نحوی، صرفی و بلاغی بهره گرفته است. در تفسیر قرآن با لغت، گاه منبع مورد استفاده را ذکر و در اغلب موارد ذکر نکرده است. در بخش تفسیر قرآن با اختلاف قرائات هم اشاره شد که ایشان در بعضی موارد فقط به نقل این اختلاف قرائات اشاره کرده اما در مواردی که اختلاف قرائت، باعث برداشت دیگری از آیه شده و فضای جدید مفهومی در آیه گشوده است به توضیح و تبیین آن پرداخته و یکی از قرائت ها را بر دیگری ترجیح داده است. ایشان در تفسیر قرآن با عقل با استفاده از عقل و بدون اشاره به آیات و روایات، به تبیین مفهوم آیات پرداخته است. در محور دوم از روش ایشان در بهره برداری از روایات در تفسیر آیات بحث شد و مباحث آن در سه محور سامان داده شد: 1- مصادر روایات، 2- گونه های روایات تفسیری، 3- کیفیت گزینش روایات. در محور نخست، بررسی های گسترده بیانگر آن بود که مصادر متعددی که علامه برای روایات تفسیری ذکر کرده است- خواه تفاسیر روایی و خواه جوامع حدیثی- به بیشتر آن ها مراجعه مستقیم نداشته و نوعا روایات را از تفسیر صافی و برهان و گاهی بحار الأنوار گزارش می کند، البته گفتنی است شاید نتوان بر این شیوه علامه خرده گرفت چه این که سیره علمای پیشین بدین منوال بوده که با استفاده از منابع واسطه، به مأخذ اصلی- بدون مراجعه به آن- ارجاع می داده اند. در محور دوم مشخص گردید که علامه طباطبایی از گونه های مختلف روایی برای شرح و توضیح آیات قرآنی استفاده کرده است که به ترتیب فراوانی عبارتند از: 1- روایات مبیّن، 2- روایات جری و تطبیق، 3- روایات شأن نزول، 4- روایات مفردات، 5- روایات ناسخ و منسوخ، 6- روایات مویّد، 7- روایات فضائل القرآن. بررسی ها در محور سوم حکایت از آن داشت که علامه در تفسیر البیان از میان انبوه روایات موافق با آیات که در تفاسیر و جوامع روایی آمده، آن هایی را که با تفسیر آیات سازگارتر بوده آورده است. اجمالا می توان مواردی را برای معیارهای علامه در گزینش روایات صحیح بیان کرد که عبارتند از: 1- گزارش روایات موافق با سیاق، 2- روایات ناظر به تفسیر آیه، 3- نقل یک روایت از چند روایت مشابه، 4- قلّت گزارش روایات فقهی، 5- اجتناب از گزارش روایات جری ناسازگار با سیاق. و در محور سوم از روش ایشان در تبیین و نقد روایات تفسیری سخن به میان آمد و گفته شد که علامه برای تبیین و توضیح روایات از ر
نوشته
یکی از بن مایههای اصلی تفسیر المیزان، در «تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن» است که علامه طباطبایی سالها پیش از نگارش المیزان در شهر تبریز اقدام به تالیف آن کرده بود. در او با دو شیوه نقلی و اجتهادی، در صدد تفسیر آیات قرآن برآمده است. تفسیر نقلی در دو شیوه تفسیر قرآن به قرآن و قرآن به روایت تجلّی یافته است. روش تفسیر قرآن به قرآن خود در ابعاد: تبیین مبهمات، تخصیص عمومات، تقیید مطلقات و ... نمود پیدا کرده و روش تفسیر قرآن به روایت نیز در محورهای: تبیین آیه با روایت، بیان جری و تطبیق آیه با روایت و ... تحقّق یافته است. روش تفسیر اجتهادی در البیان نیز در سه شیوه تفسیر لغوی، ادبی و عقلی بوده است. به طور کلی ساختار این تفسیر این گونه بوده که علامه پس از مختصر تبیینی که از آیه با استفاده از لغت، قواعد ادبی، عقل و آیات ارائه کرده، به نقل و تحلیل روایات مرتبط با آیه پرداخته است.
نوشته
نوشته
شناخت روش تجمیع روایات و آیات در تفسیر البیان فی الموافقه الحدیث و القرآن، می‌تواند ما را با اندیشه‌های تفسیری علامه بیشتر آشنا کند. اندیشه‌هایی که به دلایل نبود شرایط کافی در عصر خود، نتوانست جایگاه اصلی‌اش را پیدا کند. علاوه براینکه شناخت منطق علامه در البیان، قطعاً در شناخت منطق او در تفسیر گران‌سنگ المیزان می‌تواند راهگشا باشد. این نوشتار با رویکردی تحلیلی و کتابخانه‌ای به بررسی روش علامه طباطبایی در گردآوری و گزینش روایات و به‌تبع آن به کشف شبکه معنایی موردنظر علامه، بین آیات و روایات می‌پردازد و درنهایت چگونگی داوری او را در موافقت بین احادیث و آیات، تبیین می‌کند. شناخت رویکرد علامه به روایات البیان که به‌صراحت بیشتری بدان پرداخته‌شده است، می‌تواند ما را به اندیشه کلی علامه رحمت‌الله علیه به روایات معصومین علیهم‌السلام در ذیل آیات شریفه قرآن نزدیک‌تر کند.
نوشته
اگر چه علامه طباطبائی P بیش‌تر با اثر گرانقدر المیزان فی تفسیر القرآن شناخته شده است، امّا ایشان قبل از آن، در دهه‌ی سوم حیاتشان، تفسیری بنام البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن نگاشته‌اند. این اثر، تفسیری ترتیبی، با رویکرد روایی است و تا آیه‌ی 57 سوره‌ی یوسف را در بر می‌گیرد. پرداختن به این تفسیر از دو جهت حائز اهمیت است: اول این که نخستین تلاش علامه P برای ورود به تفسیر کلام خداست و نشانه نخستین تأمل‌های جدی علامه P در قرآن است و می‌توان از طریق این تفسیر به مبانی علامه P در تفسیر قرآن دست یافت، دوم این که تفسیری برگرفته از سخنان معصومین : همراه با توضیحات فقه الحدیثی علامه P است. این پایان نامه در جهت دستیابی به روش و مبانی تفسیری و فقه‌الحدیثی علامه طباطبایی P در تفسیر البیان، با روش کتابخانه‌ای، توصیفی و تحلیلی این اثر را کاویده است. این پژوهش نشان می‌دهد که مهم‌ترین مبنای صدوری که علامه P در البیان بدان پرداخته اعجاز قرآن است. در حوزه مبانی صدوری نیز به مباحثی چون حجیت ظواهر آیات، معناداری زبان قرآن و انسجام و پیوستگی آیات پرداخته‌اند. اما مهمترین مبانی فقه الحدیثی علامه P در این اثر اعتقاد به حجیت سنت معصومین : و عدم حجیت سنت صحابه و تابعان در تفسیر، اعتقاد به لزوم موافقت روایات با آیات، اعتقاد به عدم اختلاف اقوال تفسیری معصومین:، اعتقاد به وجود معنای مشترک در روایات اختلافی و توجه به تغییرات متن حدیث وغیره است. علامه P از روش‌های گوناگون مانند روش تفسیر روایی، روش تفسیر قرآن به قرآن، روش تفسیر عقلی و روش تفسیر ادبی در البیان بهره برده است. علامه P از قرآن، ادبیات عرب، قول شارحان، تاریخ، عقل و تمثیل برای فهم روایات استفاده کرده‌اند. ذکر چگونگی تبیین ارتباط روایات با آیات از دیگر مباحث جدی است که علامه در این اثر بدان اهتمام داشته است. علامه R به ملاک‌های مختلف مانند تعدد منبع، طرق مختلف، اشتراک میان فریقین و غیره در گزینش روایات توجه داشته است.سرانجام باید گفت علامه R در این تفسیر ضمن بهره‌گیری از روایات برای فهم آیات، در موارد بی‌شمار به تبیین مبانی قرآنی تفسیر ائمه پرداخته است.
نوشته
تخصص و مهارت علامه طباطبایی در تفسیر و حدیث، روش‌شناسی او را برای یافتن ملاکهای عرضه بر قرآن در ارزیابی احادیث، دارای اهمیت کرده است. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، به عملکرد علامه در دو تفسیر البیان و المیزان مراجعه و با تأمل در نظریات ارائه شده در آثار دیگر ایشان، معیارهای مورد پذیرش علامه طباطبایی در استفاده از روش عرضه بر قرآن برای ارزیابی احادیث استخراج و روشن شده که مبنای محوری ایشان در پذیرش روایات تفسیری، یقین‌آور بودن آنهاست و عملکرد ایشان در هر دو تفسیر بر این مبنا تطابق دارد. همچنین روشن شده که بر خلاف آنچه نسبت داده شده، معیار ایشان در ارزیابی، تنها منحصر در عدم مخالفت احادیث با قرآن نیست، بلکه احادیث را بر اساس موافقت، مخالفت و عدم مخالفت آنها با قرآن ارزیابی کرده و موافق با قرآن را از آنجا که یقین به صدور آن از معصوم(ع) پدید می‌آید، پذیرفته و مخالف به نحو تباین کلی را چون یقین به عدم صدور آنها از معصوم(ع) پدید می‌آید، رد کرده و درباره احادیثی که عدم مخالفت آنها با قرآن ثابت شده، چون یقین به مضمون آنها وجود ندارد، وظیفه مفسر را توقف دانسته است، مگر اینکه در ارزیابی با ملاک‌های دیگر قرینه یقین‌آوری برای رد یا پذیرش آنها پیدا شود. همچنین روشن شده که مراد از موافقت و مخالفت از نظر علامه طباطبایی، گسترده‌تر از موافقت و مخالفت مضمونی است و مراد از قرآن، مفاهیم یقینی، همچون نص، ضرورت ثابت قرآنی، سیاق و ظهور هستند.
نوشته
عالمان بزرگ در طول حیات علمی خود تالیفات گسترده ای دارند که یکی از راه های عمده شناخت افکار آنها، مراجعه به این آثار است. در این باب، آثار اولیه هر عالم می تواند کمک فراوانی به شناخت زیربنای فکری او نماید. علامه طباطبائی از جمله عالمان دینی است که در زمینه های مختلف دینی آثار فراوانی دارد. علامه در دهه چهارم حیات خود،تفسیری به نام «البیانفیالموافقه بینالحدیثو القرآن»نگاشته اند. این اثر، تفسیری ترتیبی است که تا آیه 57 سوره یوسف را در بر می گیرد و نگارنده با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی این تفسیر از جنبه های گوناگونی مانند زمان آغاز و اتمام نگارش، ساختار کلی، منابع مورد استفاده، روش تفسیری پرداخته است. این تفسیر به صورت مختصر بر اساس روایات رسیده از معصومین(ع) در حدود 15 سال به نگارش درآمده است.عمده منبع نقل روایات البیان، کتب عیاشی، قمی، کافیو آثار شیخ صدوق هستند که علامه با واسطه تفسیر صافی از این منابع نقل کرده است. البیان مشتمل بر روش های تفسیری قرآن به قرآن و ادبی نیز است.
نوشته
Footer