رویکرد اثبات گرایی بر مبنای رویکرد تجربی است. این رویکرد سال هاست بر حوز ه های مختلف علوم، غالب و حاکم است و گستره آن به حدی است که بسیاری آن را مترادف با علم می دانند. اثباتگرایان معتقدند علم بهترین راه دستیابی به حقیقت است و هیچ فعالیت فکری، علمی قلمداد نمی شود، مگر از رهگذر منطق اثبات گرایی، اما سال ها تجربه رویکرد، اثبات کرده است با تکیه صرف بر رویکرد اثبات گرایان که متکی بر دیدگاه تجربی و عینی است، نمی توان به حقیقت دست یافت. این مهم، ضرورت تحقیق در مورد رویکردی علمی را نشان می دهد که بتواند نواقص رو کیرد اثبات گرایی را برطرف کند و علم را به کمال برساند. در این راستا، مولفان با ت یکه بر رو کیردی فلسفی به تب یین دیدگاه فلیسوفان اسلامی و رویکرد آنان به علم می پردازند. در این میان از رویکرد استاد علامه طباطبایی بهره گرفته شده است علامه طباطبایی، فیلسوف اسلامی است که با تکیه بر استدلال های منطقی و قیاسی دیدگاه خود را در مورد مبانی علم بیان و در مورد چگونگی کمال آن بحث می کند. با ت یکه بر مبانی و استدلال های علامه طباطبایی و با بهره گیری از تحلیلی های منطقی و قیاسی، این مهم به دست آمد که برای ورود به علم و بهره گیری از آن، نیازمند پشتوانه دین و اخلاق دینی هستیم که در رویکرد اثبات گرایی نادیده گرفته می شود. همچنین، برای دستیابی به شناخت کامل، نیازمند حوزه هایی فراتر از حوزه علم تجربی هستیم و نمی توان صرفا بر رویکردهای تجربی (و به طور کلی حصولی) تکیه کرد.
نوشته
اگرچه پوزیتیویسم در عرصه روش‌شناختی تنها روش رایج نیست، اما هنوز هم می‌توان آن را مسلط‌ترین روش در حوزه علوم اجتماعی و از جمله حقوق کیفری و جرم‌شناسی دانست. نظریات پوزیتیویستی در تبیین چیستی بزهکاری، خود را در قالب دو ملاک صوری «نقض قواعد مورد پذیرش در جامعه» و «نقض موارد جرم‌انگاری شده در قانون» و ملاک ماهوی «اصل ضرر» نشان داده است. همچنین نظریات پوزیتیویستی در تبیین چرایی ارتکاب بزهکاری خود را در قالب چهار دسته نظریات «پوزیتیویسم زیستی»، «پوزیتیویسم روانی»، «پوزیتیویسم جامعه‌شناختی» و «نظریات تلفیقی» نشان داده است. نظریات پوزیتیویستی در تبیین بزهکاری دارای مبانی، اصول و شاخصه‌هایی است که کاملاً از آن‌ها متأثر بوده است. این نظریه‌ها بر اساس آن مبانی و اصول زاده شده‌اند، اما گاه سیر منطقی از آن مبانی و اصول به سمت این نظریه‌ها طی نشده و لذا سازگاری لازم در این نظریه‌ها وجود ندارد. از سوی دیگر، این مبانی و اصول، علیرغم داشتن پاره‌ای شباهت‌ها با حکمت اسلامی، دارای تفاوت‌های اساسی با آن هستند. بر این اساس، در این رساله ابتدا به بررسی و نقد سیر طی شده از آن مبانی و اصول به سمت نظریه‌ها و همچنین میزان سازگاری نظریه‌ها با آن مبانی و اصول پرداخته شده و سپس به نقد و بررسی آن مبانی و اصول بر اساس حکمت اسلامی با تأکید بر اندیشه علامه طباطبایی همت گماشته شده است. این مبانی و اصول شامل مبانی و اصول معرفت‌شناختی، هستی‌شناختی، انسان‌شناختی و روش‌شناختی است. شناخت این مبانی و اصول و نقد آن‌ها، امکان شناخت محاسن و معایب تبیین‌های پوزیتیویستی از بزهکاری نسبت به سایر تبیین‌ها را به ما می‌دهد و از طرف دیگر، در راستای بومی‌سازی علوم داعیه‌دار مطالعه بزهکاری، زمینه را برای ترسیم و ارائه یک منظومه فکری جدید برای شناخت دقیق و همه‌جانبه بزهکاری و سامان‌دهی رویارویی با آن در پژوهش‌های بعدی فراهم خواهد کرد.
نوشته
Footer