اگرچه پوزیتیویسم در عرصه روش‌شناختی تنها روش رایج نیست، اما هنوز هم می‌توان آن را مسلط‌ترین روش در حوزه علوم اجتماعی و از جمله حقوق کیفری و جرم‌شناسی دانست. نظریات پوزیتیویستی در تبیین چیستی بزهکاری، خود را در قالب دو ملاک صوری «نقض قواعد مورد پذیرش در جامعه» و «نقض موارد جرم‌انگاری شده در قانون» و ملاک ماهوی «اصل ضرر» نشان داده است. همچنین نظریات پوزیتیویستی در تبیین چرایی ارتکاب بزهکاری خود را در قالب چهار دسته نظریات «پوزیتیویسم زیستی»، «پوزیتیویسم روانی»، «پوزیتیویسم جامعه‌شناختی» و «نظریات تلفیقی» نشان داده است. نظریات پوزیتیویستی در تبیین بزهکاری دارای مبانی، اصول و شاخصه‌هایی است که کاملاً از آن‌ها متأثر بوده است. این نظریه‌ها بر اساس آن مبانی و اصول زاده شده‌اند، اما گاه سیر منطقی از آن مبانی و اصول به سمت این نظریه‌ها طی نشده و لذا سازگاری لازم در این نظریه‌ها وجود ندارد. از سوی دیگر، این مبانی و اصول، علیرغم داشتن پاره‌ای شباهت‌ها با حکمت اسلامی، دارای تفاوت‌های اساسی با آن هستند. بر این اساس، در این رساله ابتدا به بررسی و نقد سیر طی شده از آن مبانی و اصول به سمت نظریه‌ها و همچنین میزان سازگاری نظریه‌ها با آن مبانی و اصول پرداخته شده و سپس به نقد و بررسی آن مبانی و اصول بر اساس حکمت اسلامی با تأکید بر اندیشه علامه طباطبایی همت گماشته شده است. این مبانی و اصول شامل مبانی و اصول معرفت‌شناختی، هستی‌شناختی، انسان‌شناختی و روش‌شناختی است. شناخت این مبانی و اصول و نقد آن‌ها، امکان شناخت محاسن و معایب تبیین‌های پوزیتیویستی از بزهکاری نسبت به سایر تبیین‌ها را به ما می‌دهد و از طرف دیگر، در راستای بومی‌سازی علوم داعیه‌دار مطالعه بزهکاری، زمینه را برای ترسیم و ارائه یک منظومه فکری جدید برای شناخت دقیق و همه‌جانبه بزهکاری و سامان‌دهی رویارویی با آن در پژوهش‌های بعدی فراهم خواهد کرد.
نوشته
Footer