یکی از مهم‌ترین مسائلی که در فلسفه‌ی اخلاق مطرح می‌شود و شیوه‌ی پاسخگویی به آن، پایه‌های اصلی نظام‌های اخلاقی را شکل می‌دهد، معیار اخلاقی بودن رفتارهای آدمی است. پاسخ‌های متنوعی که در فلسفه‌ی غرب به این پرسش ارائه شده، مکاتب اخلاقی گوناگونی را پدید آورده است. علامه طباطبایی(ره)، با نگرشی جدید، نظریه اخلاقی خود را ارائه کرده است که در این نظریه، اخلاق توحیدمحور به عنوان یک شیوه و مسلک خاص و بی‌مانند و مبتنی بر معارف توحیدی قرآن کریم معرفی شده است. به اذعان علامه، این مسلک، ویژه قرآن کریم است و در هیچ یک از مکاتب گذشته وجود ندارد. این پژوهش، به شیوه کتابخانه‌ای و روش استناد به مطالب با شیوه اسنادی و در تجزیه و تحلیل داده‌ها با روش تحلیل محتوایی (توصیفی - تحلیلی) اقدام کرده و با اشاره به نظریه‌ها و فلسفه‌های موجود، نظریه اخلاقی علامه طباطبایی(ره) را مد نظر قرار داده و با بررسی تمام آیات قرآن و استخراج آیات اخلاقی آن، انواع اهدافی که قرآن کریم برای فعل اخلاقی برشمرده است را تحلیل کرده است، که بر این اساس، دسته‌ای از آیات، به اهداف دنیامحور، دسته‌ای به اهداف آخرت‌محور و دسته آخر به اهداف توحیدمحور تقسیم شده است؛ همچنین، اهداف دنیامحور به چهار بخش اهداف تربیتی (248 مورد)، اهداف اجتماعی (184 مورد)، اهداف اقتصادی (23 مورد) و اهداف نظامی (7 مورد)؛ و اهداف آخرت‌محور به دو بخش اهداف ثواب‌محور(294 مورد) و اهداف عقاب‌محور(319 مورد)؛ و اهداف توحیدمحور به پنج بخش اهداف مبتنی بر علم خداوند(153 مورد)، اهداف مبتنی بر حبّ خداوند(145 مورد)، اهداف مبتنی بر قدرت خداوند (97 مورد)، اهداف مبتنی بر نصرت خداوند(42 مورد) و اهداف مبتنی بر رضوان خداوند(17 مورد) تقسیم شده است.
نوشته
هدف این پژوهش، دستیابی به عوامل و ساختار انگیزش در اندیشه علامه طباطبائی است. بدین منظور، با روش کتابخانه ای، نقطه نظرات علامه طباطبائی درباره عوامل و ساختار انگیزش انسان از میان آثار ایشان جمع آوری گردید و سپس به روش توصیفی تحلیلی تجزیه و تحلیل گردید. نتایج بررسی نشان می دهد که نه عامل درونی و دو عامل بیرونی به صورت درهم تنیده در صدور رفتار انسان نقش انگیزشی دارند. با توجه به آثار علامه، این عوامل را می توان به صورت لایه های پی درپی در نظر گرفت: لایه اول، نیروهای بنیادین وجود انسان (قوای نفس). لایه دوم، اهداف (علل غایی و کمالات قوا). لایه سوم، گرایش ها و نیازها. لایه چهارم، شناخت ها و برداشت ها (ادراکات اعتباری و حقیقی). لایه پنجم، شوق و میل (هیجانات و عواطف). لایه ششم، خواست و تصمیم فردی (اراده). لایه هفتم، واکنش های فیزیولوژیکی (ایجاد حرکت فیزیکی). لایه هشتم، تجریه رفتار (عمل). لایه نهم، رگه های شخصیتی (ملکات نفسانی). این لایه های نه گانه مربوط به پردازش های درونی وجود انسان هستند که از عوامل بیرونی چون هدایت، کمک، رحمت و لطف خداوند و همچنین محیط بیرونی و جامعه و وسوسه های شیطان متاثرند. به طورکلی، مجموع این عوامل درهم تنیده ساختار انگیزش انسان را شکل می دهند.
نوشته
مجموعه رفتار انسان زندگی دنیوی و اخروی او را می‌سازد.زیرا انسان موجودی صاحب اراده و مسئول درمقابل رفتار خود و آفریننده‌ی افعال و کردار اختیاری خود می‌باشد. هم‌چنین انسان با رفتار و اعمال خود نشان می‌دهد که چه غایت و هدفی برای زندگی خود در‌نظر گرفته و طبق آن فکر و اندیشه اعمال خود را انجام می‌دهد. از طرف دیگر اراده الهی که منشأ پیدایش عالم خلقت و ماندگاری آن است ، وجود انسان و افعال اختیاری او را پوشش می‌دهد و به نوعی بر رفتار انتخابی انسان تأثیر می‌گذارد. شناخت نحوه‌ی تأثیر اراده الهی بر افعال انسان، به شناخت انسان، رفتار انسان و چگونگی صدور افعال اختیاریش کمک می‌کند. این نوشته با روش تحلیلی-تطبیقی با هدف تبیین و بررسی فعل انسان و رابطه‌ی آن با اراده الهی، از دیدگاه دو اندیشمند بزرگ جهان اسلام،علامه طباطبایی(ره) و ملاصدرا درنظر دارد به بررسی این موضوع بپردازد که اراده تکوینی و تشریعی خداوند چه تأثیری بر مبادی فعل انسان دارد. از مطالعه و بررسی‌های انجام شده به دست آمد که به عقیده دو اندیشمند بزرگ تمام هدایت‌‌ها و تمام علوم بشر از طرف خداوند متعال می‌باشد. درواقع معلم و تعلیم‌دهنده اصلی انسان خداوند متعال است. خداوند با اراده‌ی تکوینی خود از طریق عقل،فطرت و الهام می‌‌تواند بر شناخت و انگیزه‌های انسان تأثیر بگذارد. هم‌چنین خداوند با اراده تشریعی خود یعنی دین مبینش می‌تواند بر شناخت و انگیزه ‌های انسان نیز تأثیر بگذارد.
نوشته
Footer