گناه به معنی جرم و خطا ،فعلی است که انسان به اختیار آن را انجام می دهد. بسیاری از اندیشمندان علوم دینی به بحث و بررسی درباره گناه و چیستی آن پرداخته اند.امام محمد غزالی از متقدمین و علامه طباطبایی از متاخرین از جمله علمایی هستند که به بررسی مسئله گناه و عصیان پرداخته اند که ما این نظرات را بررسی دادیم. در این نوشتار سعی شده است با روش توصیفی_تحلیلی با رویکرد تطبیقی به گردآوری مطالب پرداخته شود. مجموع عقاید غزالی در خصوص گناه با نظر به آثارش این است که او گناه را مخالفت با امر الهی میداند ( خواه در ترک فعل و خواه در انجام آن) و ملاک اصلی برای معرفت گناهان را شرع بیان می کند و گناه را به منزله خوردنی مضر برای بدن مطرح می کند. علامه سید محمد حسین طباطبایی گناه را به معنای سرپیچی و عصیان طاعت می داند که فاعل آن موافقت یا مخالفت جنبه سود اجتماعی را در نظر نمی گیرد و بلکه گناه را آیینه شهوات فردی می داند. لذا فصل مشترک نظرات غزالی و علامه طباطبایی سرپیچی فاعل گناه از فرامین الهی است که موجب دور شدن انسان از هدف سعادت ابدی است؛ برخی تفاوت های نظراتشان در این است که علامه مراتب و نتایجی برای فاعل گناه متصور شده اما غزالی در این خصوص سکوت کرده است بعلاوه غزالی عواملی برای بازدارندگی گناه لحاظ کرده که این عوامل در آثار علامه دیده نشده است.
نوشته
دانش جرم شناسی مانند سایر علوم انسانی بر نظریات غربی ها بنا نهاده شده است؛ ولی با توجه به تعالیم اسلام که سعادت واقعی انسان را تضمین می کند، لازم است از نگاه اسلامی و بر پایه دیدگاه عالمان مسلمان به معضل جرم نگریسته شود. در این مقاله، دیدگاه های علامه طباطبائی در این باره، مورد بررسی قرار گرفته است. هدف، شناخت اندیشه های این عالم بزرگ درباره جرم و عوامل آن و راه کارهای پیش گیری از بزهکاری می باشد. نظریات ایشان عمدتا از تفسیر «المیزان» استخراج شده و با اتکا به روش تحلیلی ـ توصیفی، مورد بررسی قرار گرفته است. علامه، مخالفت با مواد قوانین عملی را که مجازات در پی دارد گناه می داند. در این تعریف، گناه رابطه نزدیکی با جرم دارد. ایشان سبب اصلی و ریشه همه گناهان را غفلت از مقام خدا و ایمان نداشتن به آخرت می داند. علامه به عوامل دیگری که مهم ترین آنها فقر مفرط و ثروت بی حساب است، نیز اشاره می نماید. مهم ترین راه پیش گیری از جرم از منظر علامه، اخلاق فاضله انسانی متکی بر اصل توحید است.
نوشته
درخصوص اینکه «جرم» مفهومی رئالیستی است یا ایده‌آلیستی، مکاتب مختلفی شکل گرفته است؛ برخی مکاتب، رویکردی رئالیستی، برخی، رویکردی ایده‌آلیستی و گروهی رویکردی ترکیبی در این خصوص برگزیده‌اند.این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی رویکرد حکمت اسلامی به هستی جرم با تأکید بر اندیشه‌ی علامه طباطبایی و مقایسه‌ی آن با سایر رویکردها پرداخته است. در چارچوب رئالیسم انتقادی حکمت اسلامی می‌توان با استفاده از عقل عملی، اولاً به هویت معنادار کنش‌های مجرمانه پی برد و ثانیاً باتوجه‌به کمال شناسایی‌شده توسط عقل نظری، اقدام به تعیین مصادیق افعال مجرمانه کرد. عقل عملی با حفظ هویت معرفتی خود، به تناسب اهدافی که با کمک عقل نظری بر صحت آن‌ها داوری می‌کند، مفهوم «جرم» را اعتبار می‌کند. حضور عقل عملی مانع از این می‌شود که دانشمند علوم اجتماعی در ظرف واقعیت‌های موجود و آنچه فهم عرفی نامیده می‌شود، محصور بماند. ازطرف‌دیگر، مفهوم «جرم» نه‌تنها تحت‌تأثیر گروه حاکم بر جامعه، بلکه تحت‌تأثیر منافع گروه انتقادکننده نیز قرار نمی‌گیرد، زیرا این رویکرد به‌گونه‌ای روشمند درپی شناخت حقیقت است.
نوشته
Footer