پرسش از چیستی هدف معرفتی علم، چگونگی ارتباط هدف علم با پیشرفت و تضمین عقلانیت اهداف علمی، به عنوان مهمترین پرسش‌های معرفت‌شناسی عصر معاصر، در حیطه مناسبات اجتماعی، دغدغه اصلی رساله حاضر است.علامه طباطبائی عالم اعتباریات را ساحتی میان دو عالم حقیقی برمی‌شمرد. هدف علوم اعتباری فعالیت قوای فعّاله در پی حصول غرض است. غرضی که براساس "اصل کوشش برای حیات" و تابع "اصل انطباق با محیط" و یا به عبارتی "اصل انطباق با احتیاجات" شکل گرفته‌است . از آنجایی که این علوم اعتباری بوده و حقیقی و رئال واقعی نیستند، پس صدق و کذب در گزاره‌های آنها بی‌معناست. اما این بدین معنا نیست که ارزیابی گزاره‌ها امکان‌پذیر نباشد. بلکه براساس اصل لغویت و عدم لغویت، اگر گزاره‌ای در پی حصول غرض نباشد، لغو خواهد شد. اما از آنجایی که علوم اعتباری تغییرپذیر هستند، پس پیش‌رونده نیز خواهند بود. هرچه جامعه‌ای متکامل‌تر باشد، گزاره‌های اعتباری آن نیز پیش‌رونده‌تر خواهند بود. اگر گزاره‌ای برآمده از عقل جمعی باشد و جامعه را به سمت پیشرفت هدایت نماید، آن گزاره مقبول و به عبارتی عقلانی خواهد بود.از سوی دیگر، لائودن در راستای تکمیل و اصلاح الگوی نظریه‌ علم، الگوی سنت پژوهشی را معرفی می‌نماید. الگوی سنت پژوهشی هدف علم را ذاتاً فعالیّت حل مسئله می‌داند و پیشرفت علم را درهم تنیده با عقلانیت آن تبیین می‌کند. از آنجایی که علوم متغیر هستند، پس دسترسی به صدق دشوار است. ارزیابی گزاره‌ها از طریق ارتباط آن با هدف علم، یعنی فعالیت حل مسئله سنجیده می‌شود. اگر گزاره‌ای در راستای هدف علم نباشد، آن گزاره لغو و گزاره رقیب جایگزین خواهد گردید. پیشرفت علوم نیز در ارتباط مستقیم با اهداف معرفتی علم تبیین می‌گردد، بنابراین، گزاره‌ای پیش‌رونده خواهد بود که مسائل تجربی بیشتری را حل کرده و مسائل مفهومی کمتری را ایجاد نماید. گزاره‌هایی که براساس "دلائل خوب" و اجماع دانشمندان استوار گردیده باشند، در راستای پیشرفت بوده و عقلانی خواهند بود. اگرچه می‌توان میان آرای علامه در ساحت علوم اعتباری و دیدگاه لائودن مقایسه‌ای برقرار نمود، اما علامه برای علم و ادراکات انسان ساحتی وسیع‌تر قائل است. علوم اعتباری ساحتی متغیر و مجاز در مقایسه با ساحت حقیقی علم و ادراکات انسان است. بدین معنا که گزاره‌های اعتباری از گزاره‌های حقیقی متولد نشده و استنتاج نمی‌شوند، اگرچه گزاره‌های اعتباری پایی در حقیقت دارند. رساله حاضر اگرچه درصدد است تا ظرفیت فلسفه اسلامی در باب گفتگو با معرفت‌شناسی معاصر غرب را ترسیم نماید، اما در عین‌حال توجه به این نکته حائز اهمیت است که مهمترین چالش فلسفه غرب در تبیین پیشرفت و تضمین عقلانیت آن ، این است که بُعد وسیعی از ساحت اداراکی انسان، یعنی ساحت حقیقی، از دید او مغفول مانده‌است.
نوشته
Footer