هدف از این پژوهش بررسی اهمیت و جایگاه چالش برانگیز و مغفول تربیت معنوی و سپس بررسی مفهوم و جایگاه تربیت معنوی و رابطه آن با دین است، از آن جهت که تربیت معنوی با مورد توجه قرار دادن ساحت روحانی انسان (که در پیوند با ساحت ربوبی است) باب مناسبی برای گفت و گو در عصر جهانی شدن فرهنگ هاست و می تواند پیروان ادیان توحیدی را به وحدت نظر در حوزه تربیت انسان رهنمون سازد،حائز اهمیت است.این پژوهش به بررسی تطبیقی مفهوم و اهداف تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی به عنوان فیلسوف و دانشمند مسلمان با دیدگاه دیوید کار که یک فیلسوف تربیتی است در یک مطالعه کیفی که با روش تطبیقی انجام شده است ، به پرسش های پژوهش پاسخ داده است . مفهوم تربیت معنوی از نگاه طباطبایی جهت دهی به فرآیند تجرد نفس ، متناسب با فطرت ربوبی او معنا می یابد که در پی تقویت میل ،تفصیل معرفت و انجام عمل متناسب با آن است و اهداف از نظر وی سه جنبه شناختی ،گرایشی و عملی دارد . دیوید کار تربیت معنوی را بخش متمایزی از تعلیم وتربیت ، و جدا از تربیت دینی و شامل تجربه و درک سئوالات بزرگ می داند . اهداف تربیت معنوی از نظر وی آموزش حقایق و پرورش فضایل معنوی از راه دو روش تربیت در یک گرایش معنوی و تربیت در یک فعالیت معنوی است.
نوشته
حرفه تدریس در برگیرنده مسائل پیچیده و غامضی است که با امور اخلاقی فراوانی عجین گردیده است. در راستای تعالی اخلاق حرفه‌ای معلمان، پژوهشگر، درصدد است تا در این رساله ابتدا تأکیدی بر اولویت و اهمیت بُعد اخلاقی در کنار بُعد فنی تدریس داشته باشد؛ چراکه در کاربرد عملی دانش ترجیحاً علمی و فنی، رفتارهای عقلانی وجود دارند و این نوع دانش، نمی‌تواند برای حل مشکلات تدریس کافی باشد. هم‌چنین، به ‌دلیل اهمیت بررسی دیدگاه فیلسوفانی از غرب و شرق، به‌منظور یافتن و تحلیل وجوه اشتراک و افتراق آنان در قلمرو مهمی چون اخلاق تدریس و نظریه‌پردازی درباره تعالی اخلاق حرفه‌ای معلمان در نظام آموزش‌وپرورش ایران، پژوهشگر در این رساله تمرکز خود را بر جستجوی نگاه دو فیلسوف معاصر در اخلاق و استنتاج دلالت‌های نظریه‌های آن‌ها بر چگونگی تصمیمات و قضاوت‌های اخلاقی در تدریس قرار داده است. ضمن آن‌که میدان دادن به عقل عملی و ثبات گزاره‌های اخلاقی به‌عنوان نقطه‌ای مشترک در مواضع کار و علامه طباطبایی لحاظ شده است؛ بررسی ظرفیت عقل عملی (فرونسیس) از منظر کار؛ اعتباریات و ایمان ارادی از منظر علامه طباطبایی و دلالت‌های آن‌ها در موقعیت‌ها و دوراهه‌های اخلاقی تدریس، از اهداف مهم این رساله است. به این منظور، ابتدا ظرفیت عقل عملی(فرونسیس) در اخلاق تدریس بر اساس دیدگاه‌های کار بررسی‌شده است و سپس با الهام از دیدگاه‌های وی در این زمینه، از مواضع علامه طباطبایی درباره اراده ایمانی، دلالت‌هایی برای قضاوت‌های اخلاقی اثربخش در فرایند تدریس استنتاج منطقی می‌شود. به‌زعم کار، فرونسیس ارسطویی، نظم‌دهنده و کنترل‌کننده احساسات، تمایلات، خواسته‌ها در شرایط و موقعیت‌های تدریس است که با پیشرفت مَنِش معلمان نیز سروکار دارد. از مواضع علامه طباطبایی نیز می‌توان استنباط نمود که در قضاوت‌های حرفه‌ای تدریس، علاوه بر عقل عملی به‌عنوان بُعدی ادراکی، ایمان، اراده و عمل نیز دارای اهمیت است. براین اساس، هرقدر ایمان در مراحل قلب، زبان، فکر و عمل، با وساطت اراده تقویت شود، اعتبارسازی اخلاق حرفه‌ای معلمان مؤمن صالح در مواجهه با موقعیت‌ها و دوراهه‌های اخلاقی تدریس نیز تقویت می‌شود.
نوشته
هدف اصلی این مقاله، واکاوی نقش فرونسیس (عقل عملی) و نیز اراده ایمانی در موقعیت‌ها و دوراهه‌های اخلاقی تدریس است که معلمان با آن‌ها مواجه می‌شوند. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش استنتاجی بهره گرفته شد. بنابراین، نخست با تکیه بر دیدگاه های دیوید کار، ظرفیت فرونسیس (عقل عملی) در اخلاق تدریس مورد بحث قرار گرفت. سپس در چارچوب دیدگاه‌های کار و بر اساس مواضع علامه طباطبایی نسبت به اراده ایمانی، دلالت‌هایی برای قضاوت‌های اخلاقی اثربخش در فرایند تدریس استنتاج شد. بنابر یافته‌های این پژوهش، به زعم کار، فرونسیس ارسطویی، نظم‌دهنده و کنترل‌کننده احساسات، تمایلات و خواسته‌ها در شرایط و موقعیت‌های تدریس می‌باشد که با پیشرفت منش معلمان سروکار دارد. از مواضع علامه طباطبایی نیز می‌توان استنباط نمود که در قضاوت‌های حرفه‌ای تدریس، علاوه بر عقل عملی به عنوان بعدی ادراکی، ایمان، اراده وعمل نیز حائز اهمیت اند؛ هرقدر ایمان در مراحل قلب، لسان، فکر و عمل، با وساطت اراده تقویت شود، تعالی اخلاق حرفه‌ای معلمان در مواجهه با موقعیت‌ها و دوراهه‌های اخلاقی تدریس نیز تقویت می‌شود.
نوشته
Footer