کتاب شرایط امکان علوم اجتماعی در فلسفه غرب و فلسفة متاخراسلامی: نگاهی تطبیقی به فلسفة اجتماعی کانت و علامه طباطبایی در ۱۱ فصل به بنیادهای فلسفی علوم انسانی جدید از منظر امانوگل کانت. فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم و علامه طباطبایی» فیلسوف اسلامی معاصر نوصدرایی می‌پردازد. دکتر مرشدی در دو فصل اصلی به شرح و بسط ایدة اصلی خود می‌پردازد: فصل اول «ایمانوئل کانت» و فصل دوم «علامه طباطبایی). تاکید عمده نویسندة کتاب بر مبانی) و بنیادهای معرفتی شکل گیری علوم اجتماعی جدید است و می‌کوشد تا (مبانی) علوم اجتماعی جدید در غرب را از طریق آرای کانت (به‌ویژه از جاکندگی معرفتی ناشی از انقلاب کپرنیکی) به‌عنوان بنیاد اساسی و دوران‌ساز علوم اجتماعی غرب پی گیرد. سپس از طریق بازخوانی منظومة فکری علامه طباطبایی و تاکید بر انسان‌شناسی و نظریة اعتبارات وی به خواننده و نیز به شاگردان و اخلاف علامه یادآور شود که با واسازی نظریات بومی همچون نظریة ادراکات اعتباری علامه طباطبایی و سایر آرای انسان‌شناسانه و فلسفی وی می‌توان به مقدمات و زمینه‌هایی برای بازخوانی امروزین مبانی) علوم اجتماعی درون‌زا دست یافت. آن‌چه پیش روی شماست بررسی تحلیلی - نقاد‌انة ایدة محوری کتاب دکتر مرشدی توسط نگارنده مقاله است.
نوشته
معرفت و عوامل موثر بر شکل گیری آن از موضوعاتی است که اهمّیّت خاصّی در حوزه علوم اجتماعی پیدا کرده است، تا آنجاکه برخی معرفت را دروازه ورود به جهان اجتماعی می دانند. امّا خلاء یک نگاه نظام مند و سیستمی که تمامی مراحل حیات معرفت را یکجا در نظر بگیرد، همچنان احساس می شود. معرفت به واسطه قابلیّت های فراوان از جمله ماهیّت سیّال خود، در حیات فردی و اجتماعی انسان به صورتهای متنوعی نمود می یابد و در این میان عوامل مختلف هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی می تواند معرفت را تحت تاثیر خود قرار داده و در جهت رشد یا انحراف آن عمل کند. در این پایان نامه، عوامل انسان‌شناختی به عنوان یکی از مهمترین این عوامل، در سه سطح غیر ساختاری، ساختارهای فردی و ساختارهای اجتماعی مورد برسی قرار گرفته اند. از سوی دیگر علامه طباطبایی(ره) از جمله اندیشمندانی است که آراء او به سبب تسلّط عمیق بر مبانی معرفتی اسلام و همچنین نگارش تفسیر المیزان همواره مورد توجه صاحب نظران در حوزه معرفت دینی بوده است. در این پایان نامه با مقایسه برداشت های تفسیری ایشان ذیل آیات مختلف قرآن، به روش تحلیل متن عوامل انسان شناختی موثر بر شکل گیری معرفت مورد بررسی قرار گرفته و دلالتهای آن در مسائل علوم اجتماعی دنبال می گردد و نشان داده می شود که معرفت از یک سو تحت تاثیر عوامل انسان شناختی قرار می گیرد و از سوی دیگر خود در ساخت اجتماعی جامعه و اجزاء و بخش های مختلف آن نقش آفرینی می کند. این اجزا و بخش ها نیز در سطحی دیگر خود در باز تولید معرفت تاثیر می گذارند و چرخه ای را می آفرینند که همواره در آن معرفت و جهان اجتماعی در سطوح مختلف خود و در ارتباطی دوسویه بر یکدیگر اثر می گذارند و از یکدیگر اثر می پذیرند. شناخت سطوح مختلف معرفت و لوازم آن، امکان مهندسی پدیده های اجتماعی را هموار می سازد و زمینه توسعه فرهنگی و مقابله با فرهنگ های مهاجم را فراهم می آورد، چراکه هرچه از عوامل غیر ساختاری به سوی ساختارهای فردی و یا اجتماعی پیش رویم به سبب سیطره ای که حضور ساختار در سطح زندگی اجتماعی انسان ها ایجاد می کند مقابله با آن سخت تر و پیچیده تر خواهد شد. این سیطره گاه چنان مستحکم می گردد که نمی توان امیدی به رهایی از آن داشت.
نوشته
Footer