بحث عقل و عقل گرایی و میزان اعتبار آن در معارف دینی، از قدیم الایام مورد توجه اندیشمندان دینی بوده است و مکتب های گوناگون کلامی دیدگاه های مختلفی در رابطه با میزان معتبر بودن عقلانیت در دین و حد بهره گیری از عقل در اندیشه دینی داشته اند و فرقه های مختلف کلامی در تقابل بین عقل گرایی و ایمان گرایی، دیدگاه های متفاوتی را اختیار کرده اند. در این پژوهش عقل گرایی در اسلام و مکاتب کلامی معتزله و اشاعره و همچنین در اندیشه علامه طباطبایی به عنوان تراز مکتب کلامی شیعه بررسی شده است. مکتب کلامی معتزله که از لحاظ زمانی مقدم بر اشاعره است، در مقابل نص گرایی اهل حدیث و دور شدن آنها از حقایق دین، بخاطر عدم کاربرد عقل در معارف دینی و ایمان گرایی تقلیدی، به سمت عقل گرایی کشیده شدند و سعی بر این داشتند که تمام عقاید دینی را مبتنی بر گزاره های عقلانی تعبیر کنند. مکتب کلامی اشاعره در مقابل افراط معتزله در مسئله عقل گرایی در گزاره های دینی شکل گرفت و حد نظرورزی عقل را محدود دانست. عقل گرایی فلسفی علامه برگرفته از مکتب کلامی شیعه بوده و یک دیدگاه عقل گرایانه معتدل و دور از افراط و تفریط در آثار ایشان قابل مشاهده است. روش کار در این پژوهش، جمع آوری مطالب و اطلاعات تحقیق به صورت فیش برداری و در مرحله نگارش به روش توصیفی تحلیلی می باشد، به این صورت که ابتدا مسائل مربوط به عقل گرایی در اندیشه ی علامه و همچنین معتزله و اشاعره را توصیف و شرح کرده و پس از وضوح آن برای خوانندگان، به تحلیل عقلانیت در معتزله و اشاعره از نگاه علامه پرداخته شده است. در این تحقیق نشان داده خواهد شد که از نگاه علامه طباطبایی، معتزله در عقل گرایی به وادی افراط و اشتباه در تحلیل صحیح افتاده است و اشاعره در بکارگیری عقلانیت در تبیین دین، دچار تفریط شده است.
نوشته
Footer