هدف از نگارش این مقاله، بررسی « معرفت شناسی» در رویکرد ریزوماتیک ژیل دلوز و علامه طباطبایی و نقدهای وارد بر معرفت شناسی ریزوماتیک دلوز بر مبنای نظریات علامه طباطبایی بود. روش از روش های تحلیل مفهومی و انتقادی برای پاسخ به سوالات پژوهش استفاده شده است. یافته ها مفاهیم اصلی معرفت شناختی ریزوماتیک ژیل دلوز شامل نفی بازنمایی دانش، صیرورت و شدن به جای بودن، تجربه گرایی استعلایی، کثرت بدون هیچ گونه وحدت، شک گرایی و نسبی گرایی، رد اقتضائات پیشینی، رد تصویر جزمی اندیشه، نفی فرا روایت، عقل ستیزی، جنبه تولیدی بودن معرفت و فاقد هر گونه وجه کشفی است. نظر به اینکه دیدگاه معرفت شناختی ژیل دلوز و مواضع رادیکال وی تا حدود زیادی اعتبار رویکرد درختی در معرفت را در هم شکست و منجر به چالش های جدی شد، علامه طباطبایی در تقابل جدی با اندیشمندان غرب و مواضع سکولاری و پساساختارگرایی آنان، در بنیان های معرفت شناختی خود بر مبناگروی، مطابقت با واقع به عنوان معیار صدق داعیه های دانشی، جهان شمولی معرفت فطری، عقل حجت باطنی خداوند و ابزار فهم و دریافت معارف بنیادین، انسان واجد معرفت های فطری، یقینی بودن معرفت و بداهت آن، متعین بودن حقیقت و… اشاره می کنند. نتیجه گیری معرفت شناسی ژیل دلوز حکایت از ایدئولوژی ناسازوار و تقابل های صریح و جدی با معرفت شناسی علامه طباطبایی دارد.
نوشته
Footer