Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
توسیع و استعاره در روند تحول معنایی واژگان قرآن کریم (با تأکید بر آراء علامه طباطبایی)
درک الفاظ و واژگان قرآن کریم یکی از معیارهای فهم این کتاب آسمانی است و هر مفسری برای ارائه نظر خویش و بیان تفسیر خود نسبت به آیه باید متکی به معانی الفاظ باشد و روابط معنایی واژگان را مورد توجه قرار دهد. اما آیا معنای ظاهری واژگان یا معانیای که در معنای استعمالی واژگان دیده شده، میتواند مدار فهم قرار گیرد یا آن معانی میتواند اعم از آن معنای مستعمل قرار گیرد؟ این پرسش را بدینسان در تفسیر المیزان مورد بررسی قرار میدهیم که علامه طباطبایی معتقد است واژگان قرآن کریم گنگ نیستند زیرا قرآن کریم کتاب هدایت است و برای اینکه مخاطب را به هدف متعالی برساند، معانی را آشکارا و بدون هیچگونه پیچیدگی بیان مینماید. در این مقاله سعی شده است سیر تحول معنایی واژه از منظر علامهمورد بررسی قرار گیرد و این مطلب اثبات شود که هرچند تحول معنایی واژه بیش از یک معنا را برای آن بیان میدارد؛ اما در حقیقت، معنای تحول یافته دارای ارتباط تنگاتنگ با معنای اصلی است و به عبارت دیگر با روشها و فرآیندهایی چون استعاره، در برگرفتن معنای مجرد بهجای محسوس، توسیع و تنزیل معنایی واژگان، دلالتی جدید در برگرفته که مبتنی بر همان معنای قدیمی و اصلی خود است. بررسی جایگاه تحول معنایی واژگان در تفسیر المیزان با هدف توجه به این جنبهی مهم تفسیری برای تبیین جایگاه ارزشمند این تفسیر شیعی هدفی است که این تحقیق میکوشد با روش توصیفی- تحلیلی و ذکر نمونههایی چند از آیات قرآن کریم به آن بپردازد. واژگانی چون: «اجل، السحت، اخبات، ریح و ...» نمونههایی است که در این نوشتار و در روند تحول معنایی خویش از معنایی متفاوت ولی مرتبط با معنای اصلی خویش برخوردار شدهاند که علامه طباطبایی (ره) با بیان شیوا و عالمانهی خود در ضمن تفسیر خویش از آیات، به این مهم پرداخته است.توجه به تحول دلالتهای واژگان به دنبال بیان این مطلب است که الفاظ قرآن کریم، تنها محدود به معانی ظاهری آن نیست بلکه مشتمل بر روح معناست.
نوشته
واژه شناسی معرفت و امکان تحلیل آن
اغلب حکمای مسلمان در حوزه تصورات و تصدیقات به قرائت خاصی از مبناگرایی قایل اند. یکی از این فلاسفه، فیلسوف معاصر علامه طباطبائی است. در مبناگرایی علامه، ابتنای نظریات بر بدیهیات در تصورات از طریق تعریف، و در تصدیقات تنها از راه برهان شکل می گیرد. وجه تمایز مهم مبناگرایی علامه از دیگر حکمای مسلمان، منحصر ساختن بدیهیات در اولیات است. پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که دیدگاه علامه در باب مبناگرایی چیست و چه اشکالاتی بر آن وارد است؟ در این تحقیق با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به بررسی این پرسش پرداخته شده است. به نظر می رسد با توجه به اینکه علامه، از سویی مبناگرایی خود را بر بدیهیات به ویژه اولیات بنیان نهاده و از سوی دیگر معیار صدق گزاره های نظری را ارجاع آنها به بدیهیات در ماده و صورت دانسته است، اشکالات مطرح شده درباره مبناگرایی وارد نیست و مبناگرایی اسلامی از چنان ظرفیتی برخوردار است که توان پاسخ گویی به انتقادات مطرح شده را داراست؛ هرچند مبناگرایی علامه به جهت منحصر کردن بدیهیات در اولیات، مشکلاتی نیز دارد.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد