قرآن کتاب هدایت و برنامه‌ی زندگی انسان است. فهم صحیح و معتبر آیات قرآن لازم و ضروری است. مقاله‌ی حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی مبانی نظریه‌ی تفسیری علامه طباطبایی درخصوص فهم و تفسیر قرآن می‌پردازد تا مبانی نظریه‌ی تفسیری ایشان را آشکار نموده و آن را با آرای برخی هرمنوتیست‌های کلاسیک مقایسه نماید. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد کهعلامه باتوجه‌ به مبانی فهم خود که از بینش قرآنی او ناشی می‌گردد، هرمنوتیک خاصی برای قرآن دارد. ازسوی‌دیگر، هرمنوتیک کلاسیک به‌‌رغم تفاوت با نظریه‌ی تفسیری علامه، شباهت‌هایی هم با آن دارد. دانشمندانی چون کلادنیوس، شلایرماخر و هیرش، همگی بر نیت و قصد مؤلف در کشف مراد متن اعتقاد داشته‌اند که این امر، نظریات این دانشمندان را به دیدگاه علامه در مقوله‌ی فهم قرآن نزدیک می‌گرداند. ازنظر نگارنده، نظریه‌ی «تفسیر قرآن با قرآن» علامه، به‌‌رغم برخی تفاوت‌ها، با آرای هرمنوتیک کلاسیک شباهت زیادی دارد.
نوشته
Footer