Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
نقدهای استاد شهید آیت الله مطهری (ره) و آیت الله مصباح بر نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی (ره)
هدف از این پژوهش بررسی ادراکات اعتباری و نقد های وارده به آن بوده است و برای این منظور روش پژوهشمان را مبتنی بر بررسی و مطالعه کتابخانه و جستجو در آراء و نظرات فلسفی قرار دادیم .ابتدا نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی مورد بررسی قرار گرفت. سپس در فصل دوم ضمن بررسی نظر شهید مطهری درباره ادراکات اعتباری، نقد های ایشان بر نظریه علامه بررسی شد و برخی از آنها پاسخ داده شد. در فصل سوم اشکال آقای مصباح یزدی به نظریه علامه مطرح و سپس راه حل پیشنهادی (ضرورت بالقیاس الی الغیر) ایشان مورد بررسی قرار گرفت.به نظر می رسد نقد های شهید مطهری ره به علامه طباطبایی ره وارد نیست و اشکالات مطرح (اشکال به اصل استخدام و تغییر پذیری) ناشی از عدم دقت در همه فرمایشات علامه در نوشته های مختلف ایشان است. آقای مصباح نیز اگر چه سعی نموده است راه حلی برای برقراری ارتباط میان واقع و اعتبارات بیابد ولی نظریه ایشان از انسجام برخوردار نیست.
نوشته
ادراکات اعتباری و علامه طباطبایی (ره)
نوشته
ادراکات اعتباری و نسبیت اخلاق در اندیشه علامه طباطبایی
مفاهیمی همچون خوب و باید، که نماد مفاهیم ارزشی و لزومی اخلاق هستند، مفاهیمی اعتباری می باشند. از خصوصیات بارز ادراکات اعتباری این است که این گونه ادراکات، به یک معنا نسبی هستند. در پاسخ به این سوال که آیا این گونه نسبیت، تعارضی با اطلاق و ثبات اخلاقی ندارد؟ باید گفت: کمال موجود مبدا نهایی فعل اختیاری انسان است و لذا اصول عام اخلاقی، از اعتباریات عمومی هستند که لازمه نوعیت نوع می باشند. از این رو، کمال نوعی انسان، مبدا اصلی اعتبارخوب و وجوب اخلاقی است. ازآنجا که کمال نوعی انسان به تبع ثبات در نوعیت نوع، ثابت است، اعتبارات اخلاقی که ناظر به کمال ثابت نوع انسانی هستند، تغییر نمی پذیرند.
نوشته
از حکمت عملی تا ادراکات اعتباری علامه طباطبایی (ره) و بنیادگذاری فلسفی علوم انسانی ـ اسلامی
در این مقاله درصدد هستیم تا ضمن نگاهی به خاستگاه بحث از علوم انسانی اسامی و بومی در غرب و جهان اسام، بر کارنامه تاش های صورت گرفته در ایران معاصر (با تاکید بر سه دهه پس از پیروزی انقاب اسامی) مروری داشته باشیم. با توجه به اینکه معضل اصلی در وضع کنونی را تنقیح نکردن مبانی نظری بحث تحول در علوم انسانی از افق سنت فکری اسامی تشخیص داده ایم، در بخش دوم با مطالعه ای تطبیقی ضمن بازخوانی طرح فکری موسس علوم انسانی مدرن غربی (ویلهلم دیلتای آلمانی)، به تامل در باب امکانات و محدودیت های سنت فکری اسامی با تاکید بر بحث حکمت عملی و سیر تاریخی آن تا عامه طباطبایی(رحمته اللّه علیه) و نظریه ادراکات اعتباری ایشان می پردازیم. در گام نهایی تفاوت های پارادایمیک این دو طرح بیان خواهد شد؛ تفاوت هایی که تامل در باب آن، راه برون رفت از وضع کنونی علوم انسانی در ایران معاصر را هموارتر خواهد کرد.
نوشته
از حکمت عملی تا ادراکات اعتباری علامه طباطبایی (ره) و بنیادگذاری فلسفی علوم انسانی اسلامی
در این مقاله درصدد هستیم تا ضمن نگاهی به خاستگاه بحث از علوم انسانی اسلامی و بومی در غرب و جهان اسلام، بر کارنامه تلاشهای صورتگرفته در ایران معاصر (با تاکید بر سه دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی) مروری داشته باشیم. با توجه به اینکه معصل اصلی در وضع کنونی را تنقیحنکردن مبانی نظری بحث تحول در علوم انسانی از افق سنت فکری اسلامی تشخیص دادهایم، در بخش دوم با مطالعهای تطبیقی ضمن بازخوانی طرح فکری موسس علوم انسانی مدرن غربی (ویلهلم دیلتای1 آلمانی)، به تامل در باب امکانات و محدودیتهای سنت فکری اسلامی با تاکید بر بحث حکمت عملی وسیر تاریخی آن تاعلامه طباطبایی (ره) و نظریه ادراکات اعتباری ایشان میپردازیم. در گام نهایی تفاوتهای پارادایمیک این دو طرح بیان خواهد شد؛ تفاوتهایی که تامل در باب آن، راه برونرفت از وضع کنونی علوم انسانی در ایران معاصر را هموارتر خواهد کرد.
نوشته
استاد مطهری و ادراکات اعتباری علامه طباطبائی (ره)
علوم و ادراکات آدمی یا حقیقی هستند یا اعتباری. ادراکات حقیقی از هستی خارجی حکایت میکنند که برآیند فعل و انفعالات حاصل میان مادّة خارجی با حواس هستند، امّا ادراکات اعتباری (گرچه منشاء هستیشناختی دارند،) از خارج حکایت نمیکنند، بلکه مقام آنها مقام جعل، آفرینش، قرارداد و فرض است. اعتبار با ظهور علم حضوری در ساحت علم حصولی معنا مییابد و وجود انسان به تمامیّت میرسد. در واقع، ادراکات اعتباری یک سلسله افکار میانجی بین طبیعت انسانی و خواصّ و آثار تکوینی هستند. نظریّة ادراکات اعتباری به عنوان ابتکار علاّمه طباطبائی(ره) بر رئالیسم تعاملی مبتنی است، چراکه دریافت ما در تعامل با واقعیّت تصحیح میشود و تکامل مییابد. همچنین طرح ادراکات اعتباری نتیجة مواجهة علاّمه با مسئلة تکثّر است که بر اساس آن، تکثیر ادراکات انسان توضیح مییابد و به تبع آن، ماهیّت گزارههای اخلاقی تبیین میشود، بدین گونه که استدلال علاّمه برای اعتباری بودن حسن و قبح و نفوذ احساسات در اعتباریّات، ناخودآگاه به نسبیّتگرایی هنجاری منجر میشود، هرچندکه مطهّری با پذیرش نظریّة اعتباریّات سعی در ثابت نگه داشتن پایههای اخلاقی دارد. استاد مطهّری معیار ادراکات اعتباری را وابسته به قوای فعّالة انسان دانسته است که وی را برای رسیدن به کمالات خود برمیانگیزد تا بتوان در آنها نسبت «باید»، «وجوب» یا «ضرورت» اعتباری را فرض کرد. همچنین عطف توجّه به ادراکات اعتباری، راه گفتگو با دیگر اندیشهها و فرهنگها را میگشاید، گرچه جهتگیری علاّمه طباطبائی(ره) و استاد مطهّری در مواجهه با تکثّر متفاوت است.
نوشته
اطلاق گرایی اخلاقی از دیدگاه علامه طباطبایی
برخی محققان در اینکه علامه طباطبائی اخلاق را مطلق بداند، روا داشته اند. هدف این مقاله، اثبات اطلاق اخلاق بنا بر آثار علامه است. در این راستا به توصیف مفاهیم اخلاقی الزامی و ارزشی و تحلیل فلسفی آنها پرداخته ایم. در حیطه مفاهیم الزامی، نشان خواهیم داد که الزامات اخلاقی در عین اعتباری بودن، مبتنی بر واقعیات اند و ظرفیت تامین اطلاق و جاودانگی اخلاق را دارند. در قلمرو مفاهیم ارزشی، ضمن اشاره به دو تعریف علامه از حسن و قبح، مشخص کرده ایم که یکی از آنها خارج از قلمرو حکمت عملی است و لذا بحث درباره آن برای اثبات یا رد اطلاق، بی فایده است. تعریف دیگر که ملائمت و منافرت با غایت مقصوده است، مبین رابطه فلسفی ضرورت بالقیاس و مستلزم اطلاق اخلاق می باشد.
نوشته
اعتباریت ماهیت از دیدگاه علامه طباطبایی
مقصود از ماهیت در مبحث اصالت وجود، حقیقتی است که در پاسخ از چیستی شیء بیان می شود. همچنین یکی از معانی اعتباریت، امری است که اولا و بالذات منشا آثار شیء خارجی نیست. علامه طباطبایی از این ماهیت اعتباری به عنوان حد وجود یاد کرده است. این سخن به دو گونه قابل تفسیراست: الف) ماهیت صرفا مفهومی است که از حد وجود در بستر کارکرد ذهن انتزاع می شود؛ ب) ماهیت همان حد وجودی ای است که شیء در بستر فقدان کمالات وجودی دارای آن شده است. تفسیر دوم مورد پسند علامه طباطبایی است؛ زیرا ایشان مفاهیم ماهوی را بازتاب مستقیم و تحقق مفهومی و وجود ذهنی حقایقی می داند که در خارج تحقق دارند و از سوی دیگر معتقد است که اتصاف در هر ظرفی باشد، دو طرف اتصاف نیز در همان ظرف، تحقق دارند. بر این اساس مراد از حد بودن ماهیت برای وجود، معنای دوم است.
نوشته
امر عدمی نزد علامه طباطبایی و شلایرماخر
در نظریهء ادراکات اعتباری علامه طباطبایی،موجود زنده در انجام هر فعلی غایتی را دنبال میکند.این غایت که صرفا نوعی اعتبار است،مطابقی جز در ظرف و هم ندارد.از نظر ایشان امور عدمی نیز اغلب نوعی اعتبارند،لذا هیچ نحوهء وجود خارجی ندارند.تنها جایی که میتوان کمترین شباهتی را در باب این نظریه میان علامه و شلایر ماخر دید،نتایج نظریهء ایشان در بحث تفسیر متن مقدس ست.شلایر ماخر را پدر هرمنوتیک دانستهاند.او براساس راست کیشی نوین اشارات متافیزیکی کتاب مقدس را نه تمثیل که حتی استعاره دانسته است و اشارات متافیزیکی کتاب مقدس، برای مثال مسئلهء شر،را عدمی میداند. استعاری دانستن امور عدمی نزد شلایر ماخر با انچه علامه اعتباری میخواند چندان قابل مقایسه نیست،هرچند تفاوتهای ژرفی بین این دو نظریه قابل بیان است که در بخش پایانی به آن خواهیم پرداخت. امور اعتباری به لحاظ پیشینهء بحث در اعتباریات،علامه طباطبایی اصل ایدهء اعتبار را به دورانهای بسیار قدیم در علم اصول و در بحث مجاز و استعاره از علوم بلاغت برمیگرداند(لاریجانی،بیتا،ص 69)،که به نظر بیان دقیقی است و جا دارد دربارهء ریشههای این نظریه در علم اصول تحقیق و بررسی به عمل آید. این آموزهء شلایرماخر برای هرمنوتیک فلسفی،مبدأ الهام شد و هیدگر در بخش معروفی از کتاب وجود و زمان تأکید میکند که حرکت حلقوی در پس همهء صور فهم نهفته است:هر تفسیری که میکوشد فهم را پیش برد،باید از قبل آنچه را میباید تفسیر شود،فهمیده باشد. شلایرماخر به ین نکتهء مهم کاملا واقف بود،اما نتوانست هرمنوتیک عام،گسترده،و متناسبی برپایهء این ایده استوار سازد،بلکه همان رویکرد شبه هرمنوتیکی به تفسیر متون را محور تأملات خویش قرار داد و فقط توانست به برخی نوآوریها دست یابد و هرمنوتیک را از انحصار متن درآورد و به گفتار شفاهی نیز سرایت دهد. تأویل نحوی به این سویهء زیان متعلق است و شلایرماخر آن را اساسا امری سلبی و عام محسوب میکند تا شیوهء مرزگذاریای که در آن چنین ساختاری مندرج است که تفکر در آن عمل میکند اما تأویل روانشناختی در طلب تفرد مؤلف و نبوغ خاص اوست،و برای این کار به نوعی همخویی با مؤلف نیاز است؛این عملی مرزگذار نیست بلکه جنبهء حقیقتا ایجاب تأویل است. به ین طریق آنها در مقام فهم این مطلب قرار میگرفتند،مطلبی که شلایرماخر خود متوجه آن بود و آن اینکه دین بدون قربانی کردن و محبوس ساختن عقل،تنها مبنا برای اخاذ یک دیدگاه کامل نسبت به انسان و جهان است. تبیین شد که مقصود شلایرماخر از هرمنوتیک روانشناختی همین فهم ذهنیت عینی مؤلف است و به هیچوجه درصدد ذهنی کردن(دور پایانناپذیر)آنچه مؤلف در نظر دارد نیست.
نوشته
بررسی رابطه اخلاق با دین از دیدگاه علامه طباطبایی
مسائل هستیشناسی، معرفتشناسی، مفاهیم و روانشناسی ازجمله مباحثی است که در باب رابطه بین اخلاق و دین از دیدگاه علامه طباطبایی قابل تحلیل و بررسی است.علامه به استقلال اخلاق در سه زمینه مفاهیم، ثبوت و روانشناسی معتقد است و در مرحله اثبات به شرعی و عقلی بودن گزارههای اخلاقی معتقد است.ایشان با طرح دیدگاههای خود در این حوزه بین اخلاق، دین و فطرت پیوند معناداری برقرار کرده و دو اصل مبدأ و معاد را ضامن افعال اخلاقی میدانند.اخلاق و فقه دو علم مشهور از علوم اسلامی است. دانشورانی به بیان وجوه اشتراک و افتراق اخلاق و فقه پرداختهاند؛ اما بهنظر میرسد مهمترین تفاوت، موضوع نیت و انگیزه باشد که در اخلاق، پایه و اساس است و در فقه، تنها در ابواب عبادات مطرح است؛ البته آنجا نیز، انگیزه اخلاقی متعالیتر از نیت فقهی است.اصولا فقه شرایط صحت عمل و اخلاق شرایط قبول عمل را بیان میکند. اولی ظاهر عمل را میبیند و به صحت یا بطلان حکم میکند و دومی باطن عمل را مینگرد که معیار سنجش آن میزان اخلاص در نیت و انگیزه است.تجری و قصد گناه در ترک محرمات و قتل کسی با انگیزه خصومت شخصی، درحالیکه آن فرد، مهدورالدم باشد، از مصادیق این تفاوت است. هدایت فطری انسان از اینحیث که برخوردار از قوه عقل، اختیار و انتخاب است، با بقیه موجودات متفاوتاست؛ چراکه فطرت براساس موازین خود و در جهت رسیدن به هدف مطلوب، افعال را به درست و نادرست و خوب و بد تقسیم میکند ـ هرچند مفاهیم اخلاقی اعم از درست و نادرست و حسن و قبح، مفاهیمی اعتباری به اعتبار عقل هستند ـ و فطرت انسان را به کار درست و منطبق با هدف دعوت میکند و از مخالف آن نهیمیکند؛ بهاینترتیب از نظر علامه اخلاق با فطرت رابطه تنگاتنگی پیدامیکند و هدایت فطری، هدایت اخلاقی را نیز دربرمیگیرد: کارهای خوب و بد به الهام فطرت از طرف پروردگار برای انسان معلوم شده؛ یعنی انسانی که دارای فطرت سلیم باشد، میفهمد که چهکاری را باید بکند و چهکاری را نباید انجامدهد. مفاهیم اخلاقی و نسبت آنها با دین نتیجهای که در این زمینه بهدستمیآید در بحث اعتباریات و فطرت، واحد است و آن اینکه علامه مفاهیم اخلاقی، از قبیل باید و نباید و حسن و قبح را مفاهیم اعتباری معرفیمیکند که عقل انسان به اعتبار آنها میپردازد؛ بهاینترتیب این امر فهمیدهمیشود که از نظر علامه این مفاهیم فینفسه عقلی هستند و فارغ از شرع، عقل خود قادر به انتزاع آنها با توجه به ادراکات حقیقی است؛ بنابراین در این قسمت اخلاق به عقل متکی است. گزارههای اخلاقی و نسبت آنها در مقام ثبوت با دین با توجه به بحث اعتباریات، اشاره به این نکته قابل ذکر است که علامه مباحث اعتباری را وارد ساختار نظام مرتبهای عالم هستی میکند و اعتباریات و در ضمن آن اخلاق را در نهایت به مراتب عالی هستی متصل مینماید؛ بهاینصورتکه او هستی را دارای مراتب طولی معرفیمیکند که در بین مراتب آن رابطه علی و معلولی برقرار است؛ بنابراین هر آنچه در مرتبه مادون است در مرتبه مافوق، بهصورت کاملتر وجود دارد
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد