مبانی و راهکارهای عملی حیات طیبه در قرآن با تاکید بر نظرات علامه طباطبایی.عالی‌ترین و جذاب‌ترین نعمت خداوند برای تمام موجودات نعمت حیات است . انسان که اشرف مخلوقات است. در پی عالیترین نوع حیات است . قرآن کریم این حیات را حیات طیبه می‌نامد. این پژوهش با روش کتابخانه‌ای مسئله‌ی «مبانی و راهکارهای عملی حیات طیبه در قرآن با تاکید بر نظرات علامه طباطبایی » را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. پس از بیان کلیات ، دو مفهوم «حیات» و «طیبه» از نظر لغوی و اصطلاحی تعریف می‌شود. ایمان، عمل صالح، حق، صبر و صدق به عنوان مبانی حیات طیبه مورد بحث قرار گرفته است. و در ادامه قدرت، آزادی‌بخشی، همگانی بودن، جامعیت، معنابخشی و مراتب داشتن از ویژگی‌های حیات طیبه شمرده شده‌اند. از جمله راههای رسیدن به حیات طیبه تفکر، معرفت، اخلاص، عبودیت، توکل، رضا و تسلیم می‌باشند. کسانی که حیات طیبه به آنها افاضه شود، علاوه‌ی برخورداری از آثار اجتماعی، در زمینه فردی از بصیرت، رشد، آرامش، برکات و نصرت الهی برخوردار خواهند شد و در حیات اخروی آمرزش و اجرو پاداش الهی و در نهایت خشنودی خداوند شامل حال آنها خواهد بود.
نوشته
چکیدههر انسانی که فرصت اندیشیدن پیرامون خود را داشته باشد ، پرسش از معنای زندگی به عنوان یک مسئله برای او مطرح خواهد بود . در آشوبناک روزگار معاصر ، این مسئله بیش از هر زمان دیگری نمود یافته است . ارائه پاسخی روشن به مسئله معنای زندگی می تواند راهگشای هر انسانِ جویای حقیقتی باشد . تحقیق حاضر بر آن است ضمن روشن کردن ماهیت پرسش از معنای زندگی و فراهم کردن زمینه تفکر برای تمییز و تشخیص پاسخ مناسب به مسئله یاد شده ، دیدگاه علامه طباطبائی را به عنوان یک فیلسوف مسلمانِ صاحب نظر ، مورد بررسی قرار دهد . علامه عوالم چهار گانه وجود را به عنوان مراتب موجود در عالم مطرح کرده و ارتباط میان این عوالم را رابطه ظاهر و باطن می داند . در نظام فکریِ او معرفت و وجود به یکدیگر پیوند خورده و بر همین اساس صعود انسان از مرتبه پائین ادراک به مرتبه بالاتر ادراک ، عین صعود از عالم پائین به عالم بالاتر می باشد. از آنجا که بحث سعادت و کمال ، ارتباط وثیقی با بحث معنای زندگی دارد ، علامه دستیابی انسان به معنای زندگی را در گذر از ظاهر به باطن و رسیدن به بالاترین معرفت یعنی معرفت به خدا می داند . از نظر او چنین کسی ولیّ خدا بوده و به بالاترین درجه ولایت دست یافته است .
نوشته
جستار پیش رو، ارتباط اندیشه سعادت با سبک زندگی مطلوب را بر اساس مبانی علامه طباطبایی مورد واکاوی قرار می دهد. بر اساس دیدگاه تفسیری - کلامی علامه، سعادت، خیر وجودی است که مقدمه کمال موجود است و در انسان که مرکب از روح و بدن است، خیری است که مقتضای قوای روحی و بدنی اوست. این سعادت، مراتب، درجات و تقسیماتی چون دنیوی و اخروی دارد و انسان در گزینش و اکتساب راه سعادت مخیر است. ایشان حقیقت سعادت را در گذراندن مراحل توحید، عبودیت و اتصال به ذات یگانه سبحان می داند. حال فردی که به این اندیشه معتقد است و حقیقت سعادت را در لقاءالله می­داند، در پی دستیابی و رسیدن به این حقیقت، راهی را می جوید که هرچه بهتر و آسان تر او را به سرمنزل مقصود برساند. بهترین طریق ارائه شده با نظر به جامعیت و ظرفیت­های ویژه آیین اسلام و به ویژه مذهب تشیع، تربیت افراد به شیوه مهرورزی و محبت است که حقیقت این حب در محبت حق تعالی و در رتبه بعد، محبت به راهنمایان مسیر تکامل و سعادت است و دراین میان، محبت و معرفت به امام عصر? مصداق کنونی هدایتگران الهی است که با ایجاد سبک زندگی منتظرانه و تاثیر تکاملی خویش در ابعاد گوناگونی همچون بعد فکری، بعد روحی - روانی، بعد اخلاقی و بعد عملی، سبب تعالی فرد شود و او را به سعادت دنیوی و اخروی می رساند.
نوشته
انسان جدید، به علل گوناگونی همچون پیشرفت های علمی و فلسفی، ضعف مراجع دینی (یهودی و مسیحی) در پاسخ گویی به نیازهای فکری و عملی او، رفتار نامناسب کلیسا با اهل اندیشه و رشد فزاینده سرمایه داری و مصرف گرایی، دچار بحران تعبد گریزی و آزادی خواهی شده است. پوچی و بی معنایی و به دنبال آن، اندوه، دلهره و نومیدی در زندگی فردی از یک سو و ناامنی و بی عدالتی در زندگی اجتماعی و جهانی از سوی دیگر، پیامدهای گریزناپذیر تعبد گریزی و آزادی خواهی بوده اند. در این میان، آنچه مغفول مانده، ساختار ماهوی و فطری در انسان است. انسان جدید، ماهیت و فطرت را انکار کرد تا با پشت کردن به سنت، به آزادی در فکر و عمل دست یابد. در این مقاله تلاش شده است تا راه رهایی از بحران پوچی و بی معنایی از نگاه علامه طباطبایی که مدافع ساختار ماهوی و فطری در انسان است و از نگاه سورن کرکگور که مخالف این ساختار است و مواضعی ناسازگار دارد، با روش فلسفی و کلامی و با بررسی تطبیقی، ارزیابی و تحلیل شود.
نوشته
«زندگی» معانی گوناگون دارد، مهم‌ترین آن، دو معنای: بیولوژیکی، یعنی زیستن و زنده بودن؛ و دیگری، معنای اصطلاحی و فلسفی، یعنی حیات معنوی است. «معنا» نیز ‌سه کاربرد دارد که از این میان «هدفداری» مدِّ نظر این نوشتار است. در دیدگاه علامه طباطبایی، نظام خلقت و به تبع آن معناداری زندگی انسان هدفمند بوده و غایت آن تقرب به خداوند متعال است. از نظر علامه معنای زندگی آدمی تنها در پیگیری هدف خدا از خلقت انسان و پیمودن مسیر خاصی که هماهنگ با کل نظام وجود است، قابل قبول است، وگرنه هیچ هدف دیگری یارای معنابخشی را ندارد و غایت مطلوب وصول به «حیات طیبه» است، که سعادت و قرب الی الله را باخود به همراه دارد. دیدگاه استیس دراین‌باره، بر بی‌هدفی جهان و در نتیجه نفی معنویت از نظام خلقت و زندگی انسان استوار است. او معتقد است که زندگی واقعاً معنا ندارد و در عین حال خود انسان باید وارد پروژه‌ی معناسازی شود. این پروژه‌ توسط علم نوین صورت می‌گیرد و بوسیله‌ی آن مشکل بی‌معنایی زندگی انسان راه‌حلِّ خود را می‌یابد. در مقایسه‌ی این دو دیدگاه می‌توان گفت؛ مفهوم «معنا» از نظر هردو دیدگاه به معنای «هدف» است؛ با این تفاوت که استیس وجود خدا را عقلاً منتفی می‌داند، درنتیجه جهان و زندگی از هدف الهی تهی می‌گردد، اما علامه معناداری زندگی را امری بدیهی می‌داند، که در گرو پیمودن هدفی که خدا برای انسان معین کرده، محقق می‌گردد. از نظر هر دو اخلاق با معنای زندگی ارتباط وثیقی دارد، با این فرق که استیس اخلاق را نسبی و علامه آن را مطلق می-داند؛ لذا هدف از اخلاق از نظر استیس رسیدن به خوشبختی و رفاه مادی است، درحالی‌که از نظر علامه قرب الی الله، هدف اصلی و مطلوب نهایی است.
نوشته
نظریۀ خدامحور معنای زندگی بر آن است که ربط و نسبت خاص با خداوند یکی از شرایط ضروری جهت معناداری زندگی می باشد. تفسیرهای مختلفی از این نظریه ارائه شده، اما مهمترین تفسیر خدامحور نظریۀ هدف الاهی است. براساس این نظریه، تحقق بخشیدن به هدف خداوند تنها سرچشمۀ معناداری زندگی است. بر نظریۀ هدف الاهی نقدهای بسیاری همچون تقابل هدف خداوند با اخلاقی بودن و قدرت مطلق خداوند وارد شده، اما به اعتقاد تدئوس متز مهم ترین اشکال بر این نظریه، تقابل نظریۀ هدف الاهی با دیدگاه خدامحور معنای زندگی می باشد. براساس این اعتراض اوصافی که سبب می شود خداوند یگانه منبع معنا باشد (یعنی فرازمانی بودن، تغییرناپذیری، و بساطت) با هدفمند بودن خداوند در تعارض است. هدف این مقاله پاسخ دادن به این اشکالات براساس اندیشه های علامه طباطبایی میباشد. از دیدگاه علامه طباطبایی غایت خداوند از آفرینش، ذات متعالی خداوند است و انسان با حرکت ذاتی و ارادی خود مراتب وجود به سوی خداوند را سیر می کند و زندگی خویش را معنا می بخشد.
نوشته
Footer