یکی از مهم ترین مسائلی که در میان اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی می توان مورد بررسی قرار داد تاثیر و تاثّری است که در مبانی و مسائل، در تفکرات و اندیشه های هم داشته اند. در این بین فیلسوفان و اندیشمندانی هستند که در دیگر متفکران بعد از خود تاثیر به سزایی داشته اند. این مسئله در آنجا اهمیت پیدا می کند که می توان در بین جریان های متعدد فکری، یک جریان حاکم و تاثیرگذار را شناخت و تمامی تفکرات دیگر اندیشمندان را بر اساس آن مبانی تحلیل و تفسیر کرد. از میان اندیشمندان معاصر می توان به علامه بزرگوار، سیدمحمد حسین طباطبایی اشاره کرد که در تفکرات استاد شهید مرتضی مطهری تاثیرات عمیقی را داشته است. در این نوشتار در پی آن بودیم تا با بررسی در آراء و افکار این دو اندیشمند، این تاثیر و تاثّر را شناسایی و در صورتی که اختلاف نظر در مبانی و مسائل وجود داشته باشد، کشف و تحلیل کنیم. در نوشتار حاضر با توجه به وسعت موضوعاتی که در آثار این دو اندیشمند وجود دارد به پنج موضوع اشاره و مورد بررسی قرار دادیم. در نهایت به این نتجه رسیده شد که علامه طباطبایی در مبانی فکری بخصوص نگاه توحیدی و فطری به موضوعات و مسائل، تاثیر عمیقی در استاد مطهری داشته است.
نوشته
در باب معنای حقیقی واژگانی همچون عرش، کرسی، لوح و.. گروه‌های مختلف متکلمان، مفسران، عرفا و همچنین فیلسوفان اظهار نظر کرده و در پی کشف معنای حقیقی آن برآمده‌اند.علامه طباطبایی مفسر و فیلسوف اسلامی عصر معاصر نیز با عنوان کلی وسائط به بررسی معنای حقیقی این واژگان و سپس تبیین جایگاه ایشان در هستی پرداخته‌ است. ازین روی موضوع اصلی این نوشتار بررسی و تبیین جایگاه وسائط، شامل عرش، کرسی، لوح یا کتاب، قلم و مداد در نظام مراتب هستی از نگاه علامه طباطبایی می‌باشد.در ابتدای مباحث به بررسی معنای حقیقی واژگان عرش، کرسی، لوح یا کتاب، قلم و مداد پرداخته شد و اینطور به دست آمد که از نگاه علامه طباطبایی اولا برای کشف معنای حقیقی این واژگان باید روح معنای هر واژه را کشف نمود. ثانیا این واژگان در عین آنکه دارای معنایی کنایی هستند، به مصداق حقیقی و بیرونی نیز اشاره داشته و تنها با بیان مثل گونه سعی در نزدیک نمودن ذهن انسان با حقایق خارجی دارند. همچنین پس از بررسی آراء و اقوال علامه طباطبایی در کتب تفسیری و فلسفی ایشان این‌طور بدست آمد که ایشان برای کشف معنای حقیقی واژگان وسائط قرآن که جزء کلمات هستی شناسانه و فلسفی قرآن بوده و به مراتب هستی اشاره دارند، به روش تفسیری خویش عمل کرده و برای تبیین بیشتر عرش، کرسی، لوح یا کتاب و قلم از آیات و روایات مربوطه استفاده نموده‌اند و به مباحث و واژگان تخصصی فلسفی جز در مواردی بسیار محدود نپرداخته‌اند.
نوشته
قلمرو اعتبار خبر واحد از مباحث مهم در معرفت‌شناسی دینی است. هرچند نتایج این بحث در دانش‌هایی چون تفسیر، تاریخ و کلام نیز کاربرد دارد، خاستگاه اصلی آن در علم اصول فقه است. نگرش رایج دانشمندان علم اصول آن است که خبر واحد، تنها در حوزه فقه معتبر است. علامه طباطبایی از مخالفان سرسخت اعتبار خبر واحد در تفسیر و معارف غیرفقهی است و به اعتقاد او، خبر واحد تنها در محدوده احکام شرعی معتبر است. وی در مواضع مختلفی از آثار خویش به‌ویژه تفسیر المیزان به این مبنا پای‌بند بوده، از خلال سخنان وی نیز می‌توان چهار دلیل بر این مدعا اصطیاد کرد. او مفید علم نبودن خبر واحد، اثر شرعی نداشتن خبر واحد در تفسیر و معارف، محال بودن جعل حجیت در حوزه اخبار تکوینی و کثرت اخبار جعلی را دلایلی بر این مدعا ذکر کرده است. علامه اعتبار خبر واحد را در تفسیر، منوط به موافقت محتوای اخبار با قرآن می‌داند. در این مقاله، هر یک از ادله علامه بررسی و نقد شده است. به نظر می‌رسد ادله اقامه‌شده از جانب ایشان، وافی به مقصود نیست.
نوشته
این مقاله به بررسی و تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی در باب آفریننده الفاظ و عبارات قرآن و بیان ادله آن می پردازد. به عقیده علامه طباطبایی، الفاظ و عبارات قرآن عیناً از جانب خداوند متعال نازل شده است و دیدگاه هایی که معانی قرآن را از جانب خداوند می دانند، ولی انتخاب الفاظ و چینش آنها را به فرشته وحی یا پیامبر اکرم نسبت می دهند، نادرست اند. به باور علامه، آیاتی که دیگران را به تحدی و هماوردی با قرآن فرا می خواند، آیات حاکی از تبعیت محض پیامبر از وحی الهی، آیات حاکی از نزول قرآن به زبان عربی، تقسیم آیات به محکم و متشابه، و نیز برخی آیات دیگر، همگی دلالت بر این دارند که الفاظ و عبارات قرآن عیناً از جانب خداوند نازل شده است. به عقیده علامه، الهی بودن الفاظ و عبارات قرآن موجب شده که متن قرآن کاملاً به دور از تسامح و تساهل، اختلاف و تناقص اندیشه ها و باورهای باطل و دقیقاً وافی به مقصود الهی باشد. صاحب تفسیر «المیزان» به این مبانی توجه کرده و کوشیده تا حد امکان دقایق و ظرایف الفاظ و عبارات قرآن را در ادای مقاصد الهی متجلی سازد.
نوشته
اعتباریات و نقش آن در زندگی اجتماعی انسان مورد مطالعه رویکردهای گوناگون حوزة علوم انسانی و اجتماعی واقع شده است. رویکرد توحیدی سنت اسلامی و رویکرد تفسیری در علوم اجتماعی نوین غربی، از جمله این رویکردهاست. این پژوهش، با بررسی نظرات ابتکاری و تفصیلی علامه طباطبائی در اعتباریات اجتماعی، به عنوان حکیمی توحیدگرا و رویکرد تفسیرگرایانه پیتر وینچ، به دنبال شناخت کیفیت توجه به اعتباریات در این دو رویکرد و وجوه تشابه و تمایز آن می‌باشد. مطالعه مبانی روش‌شناختی این دو اندیشمند، واکاوی رویکرد ایشان به اعتباریات اجتماعی و مقایسه آن با یکدیگر، این نتیجه به دست می‌آید که با توجه به مبانی و مبادی هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی این دو متفکر، می‌توان تفاوت‌های عمیقی از قبیل توجه مبنایی به فطرت و کمال فطری در بحث اعتباریات علامه طباطبائی، در مقابل بازی‌های زبانی وینچ و نسبی‌گرایی مورد نظر وی، مطرح کرد.
نوشته
Footer