Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
بررسی منشأ دین و دینداری از دیدگاه علامه طباطبایی
پیشنهء گرایش به معرفت دین با خود دین برابر است،اما بررسی روشمند و علمی آن در دورهء معاصر شکل گرفته است.علامه محمد حسین طباطبایی از معدود افرادی است که در دورهء معاصر،در جهان اسلام،به بررسی روشمند و علمی دین پرداخته است.وی در عرصههای گوناگون معرفت دینی کنکاش و نوآوریهایی در تعریف،ضرورت،خاستگاه دین و نقش آن در زندگی انسان ارائه نموده است.او در تبیین مسائل مربوط به دین،با بهرهگیری از روش«تفسیر قرآن با قرآن»و دلایل عقلی و براهین منطقی،تحلیلهایی را ارائه میدهد که مطالعات نظاممند بعدی در گسترهء رهیافتهای مطالعات دینی صدق ادعای ایشان را اثبات میکند.علامه طباطباییمعتقد است که مفاهیم خدا و دین با طبیعت عقلانی و منطقی بشر و همچنین با تمایلات فطری و ذاتی او ارتباط دارد و نیازی به جستجوی علل خاص روانی و یا اجتماعی برای آن نیست و در عین حال که دلیل پیدایش دین را وحی الهی،و عقل و وجدان(فطرت)انسان را منشأ دینداری و توجه انسان به خدا میداند،نقش جامعه را در ظهور دین نیز ضروری میداند.
نوشته
بررسی و تحلیل نظریه طینت و سرشت انسان از دیدگاه علامه طباطبایی
بحث سعادت و شقاوت ذاتی که از آن به طینت تعبیر میشود مسئله حساس و چالش برانگیزی در همه زمانها میباشد. اختلاف در رفتار و عملکرد آدمیان، دغدغهای است که اندیشمندانی که پیرامون تبیین رفتار انسان تفکر میکنند، به دنبال علت بروز آن اخلاق و رفتارها میباشند و در میان آها تفکر فلسفی- کلامی علامه طباطبایی، که فیلسوف، متکلم و مفسر گرانقدر عصر ماست، مورد نظر پژوهش حاضر است. مسائل پژوهش عبارتند از: آیا عاملی غیر ارادی و پنهانی بر رفتار ما و دیگران اثر میگذارد؟ اگر چنین است و همه اعمال ما ارادی نیست، چرا در آخرت باید حساب و کتاب داشته باشیم. اگر ما دارای طینت هستیم پس تکلیف فطرت مشترک انسانها چه میشود؟ آیا با قبول طینت برای انسان عدل خداوند، تکلیف و تعلیم وتربیت بیمعنا نمیشود؟ برای پاسخ دقیق به اینگونه سوالات باید مبانی هستیشناسانه و انسانشناسانه محکم و عمیقی داشت، زیرا فهم عرفی و سطحی از مفاهیمی چون طینت، اختیار و عدالت اینگونه سولات را بی-جواب خواهد گذاشت. سعی ما بر این است که در این پژوهش به حل تعارضات و پیامدهای نظریه طینت بپردازیم. لازم به ذکر است که در این رساله برای فهم بهتر مطالب علامه و حل تعارضات موجود، تفکرات علامه را در یک ساختار مجموعی که متأثر از قرآن، حدیث و حکمت متعالیه است، بررسی نمودیم.
نوشته
ادراک فطری از دیدگاه علامه طباطبایی
فطرت از مسائل مطرح در هستی شناسی فلسفی و مبنای جهت گیری انسان در ادراک و گرایش اوست که اثبات یا انکار آن آثار و لوازم وجودی و معرفتی زیادی در پی دارد. در تبیین ادراکات فطری، گستره و آثار آن، دیدگاههای مختلفی ارائه شده است، عده ای ادراکات و گرایشات فطری را بطور کلی انکار کرده و عده ای آنرا پذیرفته اند. در میان معتقدان نیز تبیین یکسانی از فطرت موجود نیست، در این مقاله دیدگاه خاص علامه طباطبایی در وجود شناسی ادراک فطری، مبانی فلسفی و آثار آن را از دیدگاه ایشان تبیین کرده و نشان داده ایم که علامه بر اساس مبانی و نگرش خاص فلسفی خود، دیدگاهی نو در این مساله ارائه کرده و ادراک فطری را به نحو وجودی محض، متفاوت با سایر سیستم های رایج فلسفی، و بدون نیاز به مبانی آنها، تبیین می کند، در جانب سلبی معنای فطرت نه عقلگرایی مطلق به معنای ادارکات ذاتی فطری (که در فلسفه امثال دکارت آمده) و نه اومانیسم مطلق به معنای خالی بودن ذات انسان از هر گونه جهت گیری گرایشی و ادراکی می باشد. و از حیث اثباتی ادراک وجود مقید خود است که عین تعلق و ربط و وابستگی به وجود مطلق است و انسان به محض ادراک وجود مقید خود، به تقدم وجود مطلق در دار هستی و آثار گسترده و البته دارای مراتب این ادراک اذعان و اعتراف می نماید.
نوشته
استلزامات سیاسی نظریه فطرت در اندیشه سیاسی علامه طباطبایی
علامه طباطبایی به عنوان یک فیلسوف اسلامی در مباحث سیاسی نظرورزی کرده است. مانند هر اندیشمند دیگری وی نیز اندیشه سیاسی خود را مبتنی بر انسان شناسی طرح می کند. علامه با مبنا قرار دادن «نظریه فطرت» به عنوان مبنای انسان شناسی خود، قدم در راه اندیشه ورزی سیاسی نهاده است. بر این اساس علامه طباطبایی به استنتاج قواعدی از طبیعت بشر دست زده که در حقیقت تابعی از ویژگی های فطری بشری است که در آفرینش خود مفطور به فطرت الهی است. علامه طباطبایی سپس از رهگذر آثار مترتب بر فطرت آدمی به استنتاج استلزامات سیاسی آن دست می زند و به تمهید اندیشه سیاسی خود بر اساس ویژگی های فطرت آدمی می پردازد. سوالاتی که این تحقیق در پی پاسخ به آن است عبارت است از اینکه علامه طباطبایی چه اعتقادی درباره سرشت انسان دارد و این اعتقاد چه تاثیری در اندیشه سیاسی ایشان گذاشته است؟ اعتقاد علامه طباطبایی به فطرت مند بودن انسان چه پیامدها و نتایجی در اندیشه سیاسی ایشان داشته است؟ به طور مشخص ویژگی هایی که علامه طباطبایی برای فطرت برمی شمارد کدام بایدها و نبایدها را، در مورد نظام سیاسی، محتوا و اشکال حکومت نتیجه می دهد؟ سیر انتقال علامه طباطبایی از نظریه انسان فطری به اندیشه سیاسی خاص ایشان چگونه است و این سیر چه مختصاتی دارد؟ این تحقیق با بررسی گزاره های اسنادی و با روش توصیفی تحلیلی و خوانش متن در پی پاسخ به این سوالات برآمده و تلاش کرده است تا از رهگذر انسان شناسی خاص علامه طباطبایی و به تبیین اندیشه سیاسی ایشان بپردازد. علامه اصل استخدام را باعث شکل گیری جوامع انسانی، قوانین و حکومت ها می داند و استدلال برای فطری بودن نیاز به حکومت و نیز بایسته های دینی بودن حکومت را نیز از این مبحث استخراج می کند
نوشته
انسان شناسی در دیدگاه علامه طباطبایی با تاکید بر المیزان ( فطرت، آفرینش انسان)
نوشته
بررسی ادراک فطری از دیدگاه دکارت و علامه طباطبایی
مباحث و مسائل زیادی درباره شناخت، وجود دارد. بحث درباره شناخت از مباحث پر چالش و محوری فلسفه جدید است. از موضوعات مهمی که تحت مباحث شناختشناسی مطرح میشود، مسئله منبع و منشأ شناخت است. متفکران و فیلسوفان غربی در برابر این پرسش در دو موضع متفاوت تجربهگرا و عقلگرا ابراز رأی کردهاند. مسئله وجود ادراکات فطری یکی از نتایج بحثهای فلاسفه عقلگرا پیرامون مسئله شناخت است. دکارت کسی است که از طریق فطری دانستن برخی ادراکات موجود در ذهن، سعی در حل نزاع بین عقل و تجربه دارد. میتوان گفت او نخستین فیلسوفی است که بهطورجدی و پررنگ مسئله ادراکات فطری را در عصر جدید مطرح میکند. فطری بودن برخی ادراکات بهعنوان یکی از مسائل معرفتی در فلسفه اسلامی نیز موردتوجه است و چهبسا بتوان پذیرفت که بهواسطه تأثیری که پذیرش ادراک فطری در معرفتشناسی دینی داشته است متفکران مسلمان بدان توجه بیشتری داشته باشند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه دیدگاه دکارت و علامه طباطبایی در مورد مسئله ادراک فطری است. با توجه به کیفی بودن پژوهش حاضر محقق با روش توصیفی و تحلیلی از طریق مراجعه به آثار این دو فیلسوف و شارحان آنها تلاش نموده است دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. نتیجهای که این تحقیق بدان رسیده است، تأکید بر این نکته است اگرچه اصل ادراک فطری در نزد این دو فیلسوف مذکور وجود داشته است ولی به دلیل تفاوت اوضاع اجتماعی و عصری که در آن تلاش فلسفی خود را ارائه میدادهاند تقریرهای متفاوتی از آن به عمل آوردند.
نوشته
بررسی ادراکات فطری از نگاه علامه طباطبایی و دکارت
از جمله مسائل مهم در حوزه ی معرفت شناسی که فیلسوفان زیادی به آن پرداخته اند، مسئله تعیین حدود علم است؛ به این معنا که آیا علم ما فقط به آنچه که از راه حواس و تجربه به دست می آید تعلق می گیرد یا ذهن ما می تواند به اموری خارج از حیطه ی حواس و تجربه نیز علم یابد و آن ها را مورد تأمل قرار دهد.همانطور که می دانیم متفکران و فیلسوفان غربی در برابر این پرسش در دو موضع متفاوت تجربه گرا و عقل گرا ابراز رأی کرده اند. در فلسفه اسلامی، اگرچه تا قبل از علامه طباطبایی به این بحث بطور مستقل پرداخته نشده اما در میان آثار فلاسفه می توان به نظراتی رسید.در پژوهش حاضر نویسنده سعی می کند تا با توجه به اهمیت مسئله ی ادراک و منابع ادراک ، دیدگاه دکارت در فلسفه ی غرب و دیدگاه علامه طباطبایی در فلسفه ی اسلامی و مقایسه ی این دو را با یکدیگر مورد بحث و بررسی قرار دهد.
نوشته
بررسی تطبیقی رابطه معنای زندگی با فطرت از نگاه علامه طباطبایی و کرکگور
انسان جدید، به علل گوناگونی همچون پیشرفت های علمی و فلسفی، ضعف مراجع دینی (یهودی و مسیحی) در پاسخ گویی به نیازهای فکری و عملی او، رفتار نامناسب کلیسا با اهل اندیشه و رشد فزاینده سرمایه داری و مصرف گرایی، دچار بحران تعبد گریزی و آزادی خواهی شده است. پوچی و بی معنایی و به دنبال آن، اندوه، دلهره و نومیدی در زندگی فردی از یک سو و ناامنی و بی عدالتی در زندگی اجتماعی و جهانی از سوی دیگر، پیامدهای گریزناپذیر تعبد گریزی و آزادی خواهی بوده اند. در این میان، آنچه مغفول مانده، ساختار ماهوی و فطری در انسان است. انسان جدید، ماهیت و فطرت را انکار کرد تا با پشت کردن به سنت، به آزادی در فکر و عمل دست یابد. در این مقاله تلاش شده است تا راه رهایی از بحران پوچی و بی معنایی از نگاه علامه طباطبایی که مدافع ساختار ماهوی و فطری در انسان است و از نگاه سورن کرکگور که مخالف این ساختار است و مواضعی ناسازگار دارد، با روش فلسفی و کلامی و با بررسی تطبیقی، ارزیابی و تحلیل شود.
نوشته
بررسی تطبیقی مبانی، ادلّه و لوازم دیدگاه علّامه طباطبایی، لاک و دکارت در زمینه فطرت
مسأله اصلی رساله، بررسی مبانی، ادلّه و لوازم دیدگاه دکارت، لاک و طباطبایی حول محور فطرت به روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی است. دغدغه دکارت در مواجهه با فطرت، معرفتشناسانه و در جستجوی مبنایی برای وصول به یقین بوده است. با نظر به فضای شکآلود عصر نوزایی، دکارت با تمسّک به دو مبنای اصالت ریاضیات و جدایی عقل و ایمان (خرد محوری) به وادی فطرت کشیده شده است. مبنای اوّل سبب شد در جستجوی یقین در حوزه ایمان و جزمیت اعتقادی نباشد، بلکه با اعتقاد به مبنای اوّل (اصالت ریاضیات)، ریاضیات را سرمشق استدلال یقینی قرار داد. مرادش از فطرت، تصوّرات بالفعل غیر اکتسابی بود که به روش شهود عقلی قابل انکشاف است. از پیامدهای روش دکارتی، عقل محوری، فردگرایی، و ذهنیّت-گرایی است که در فضای سیاست، بستر سکولاریسم و لیبرالیسم را فراهم نموده است و در فضای تعلیم و تربیت، با اهداف و برنامههای ذهنمحور و ایدئالیستی متناسب است؛ مبناگروی معرفتشناختی نیز از دیگر پیامدهای دیدگاه دکارت است. امّا لاک گرچه عمدتاً دغدغههای مدنی - سیاسی داشته است، ولی دغدغه مذکور او را به وادی معرفتشناسی کشانده است. او در بسترکشمکشهای سیاسی انگلستان و در برابر نظریه حقّ الهی پادشاهان، طرفدار تساهل و حقوق و آزادیهای فردی بود. مبانی فکری مهمّ او در انکار فطرت، تجربهگرایی و لیبرالیسم (جدایی حوزه عقل و ایمان) بوده است. او منکر و منتقد جدّی فطرت بود که مرادش از فطرت، فطرت به معنای دکارتی است. تنها دلیل حلّی او در انکار فطرت، استفاده از استنتاج بهترین تبیین بود و ادلّه دیگرش عمدتاً نقضی هستند. لیبرالیسم، سکولاریسم، و اومانیسم از پیامدهای بارز اندیشه لاک بوده و در عرصه تعلیم و تربیت، اندیشه او همسو با اهداف و برنامهها و روشهای رئالیستی میباشد. امّا مبانی دینی برجسته علّامه طباطبایی در پذیرش فطرت، حکمت الهی و هدایت عامّه بوده است؛ و از مبانی فلسفی او در بستر اندیشه صدرایی، اصولی چون اصل علّت، علّت غایی و علم حضوری را میتوان برشمرد. در آثار او سه مفهوم از فطرت را میتوان یافت: ا- فطری به معنای بدیهی که از طریق دلیل مبناگروانه مبتنی بر بداهت حمایت میشود.2- فطرت به معنای عام(لوازم وجودی غیراکتسابی و خلقی موجودات) که از طریق تبیین مبتنی بر اصل علّت غایی توجیه میشوند. 3- فطرت به معنای وجه و ساحت ملکوتی موجودات که از طریق تبیین مبتنی بر اصل علیّت اثبات میشوند. به فطرت در معنای نخست از منظری معرفتشناسانه و در موارد آخر از منظری هستیشناسانه نگریسته میشود. بنابراین، دغدغههای طباطبایی در اقبال به فطرت، هستی-شناسانه، معرفتشناسانه و کلامی بوده است. همسویی عقل و ایمان، واقعگرایی و شناختگرایی اخلاقی، ارتباط ذهن و عین، همسویی روشهای معرفتی، جامعیّت اهداف و برنامههای آموزشی و تربیتی ( نظریه ترکیبی مشتمل بر اهداف و برنامههای رئالیستی و ایدئالیستی)، طرح فطرت به عنوان خاستگاه دین و مبناگروی معرفتشناختی را میتوان از پیامدهای دیدگاه علّامه در زمینه فطرت دانست.
نوشته
بررسی جایگاه تصور و تصدیق در ادراک خدا از دیدگاه علامه طباطبایی
این مقاله به بررسی جایگاه تصور و تصدیق در ادراک خدا از دیدگاه علامه طباطبائی میپردازد. با نگاهی به سیر تطور ادله خداشناسی، به دست میآید اکثر اشکالات در زمینه بحث از خدا، از نرسیدن به مدعا و تصور ناصحیح مسئله نشات میگیرد و نقد براهین خداشناسی در غرب نیز متاثر از همین موضوع است. علامه طباطبائی ضمن تصریح و تاکید بر این نکته، و ضمن اعتقاد به اینکه وجود خدا و وجوب ازلی او، بدیهی اولی است و از برهان مستغنی است، سعی میکند از همین نقطه با طرح صحیح مسئله، ادراک خدا را با فطرت به هم گره زده و از فطری بودن علم حصولی و حضوری به خدا، سخن گوید. در این پژوهش، تلاش شده است بحث فطرت از زاویه وجودشناختی و معرفتشناختی و از منظر علامه طباطبائی مورد تشریح قرار گیرد و به مدد توجه به فطرت از منظر معرفتشناختی، «حقانیت» و «معقولیت» باور به خدا مورد تحلیل و تبیین واقع گردد. ریشهیابی ادراک ناصواب خدا و طرح بحث فطرت از زاویه وجودشناختی و معرفتشناختی و تفکیک معرفتشناسانه حقانیت و معقولیت باور به خدا، از جمله نکات مورد توجه و مهم این نوشتار است.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد