Toggle navigation
کتابخانه
کتاب ها
مقاله ها
بریده متون
پایان نامه ها
گرد همایی ها
منتشر نشده ها
دیداری شنیداری
آلبوم
تصویر
صدا
ویدیو
سلوک شخصی
خانه ها
زندگی نامه و خاطرات
خاندان علامه
نامه ها
خودنوشت
ذوقیات هنری
مدرسه فکری
اساتید-جلسات-شاگردان
هانری کربن
جستجو
تحلیل مبانی انسان شناسی پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت از منظر اندیشه های علامه طباطبایی(ره)
این مقاله در صدد تحلیل مبانی انسان شناختی پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت براساس نظریات علامه طباطبایی(ره) و نقش آن در راستای شکل گیری پارادایم مدیریت اسلامی است. داده های این تحقیق با روش کتابخانه ای جمع آوری و با روش تحلیل مضمون بررسی شده اند. پس از ارائه گزاره های انسان شناسانه پارادایم های جامعه شناختی براساس تقسیم بندی بوریل و مورگان، گزاره های استنباط شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) پیرامون انسان، در قالب دو زاویه تحلیلی "وجودی" و "ماهوی": ارائه شده است. در انتها، گزاره های استنباط شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) در چهار دسته با گزاره های انسان شناختی پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت نسبت سنجی شده که عبارتنداز:1- گزاره های تأسیسی بدیع 2- گزاره های تأییدکننده 3- گزاره های تأسیسی متضاد4- گزاره های تکمیل کننده. در انتها مبانی انسان شناسی پارادایم های چهارگانه از منظر انسان شناسی حاصل از بررسی های انجام شده از منظر علامه طباطبایی(ره) مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که از منظر انسان شناسی علامه طباطبایی(ره) نگاه پارادایم های جامعه شناختی سازمان و مدیریت اولا از زاویه تحلیل ماهوی بوده و ثانیا از ساحت طبیعت مادی انسان فراتر نرفته است. در نتیجه زاویه تحلیل وجودی و نیز بعد اول و سوم از زاویه تحلیل ماهوی انسان، دارای قابلیت ممتازی برای شکل گیری پارادایم مدیریت اسلامی می باشند.
نوشته
جامعه شناسی اسلامی یا مسلمان (رویکرد سه وجهی)
از نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی جوامع اسلامی در معرض تهاجم گسترده کشورهای اروپایی قرار گرفتهاند. این تهاجم با عنوان استعمار (آبادکردن) با حضور مستقیم نظامی و در ادامه با بهکارگیری مدیران بومی با نام استثمار ادامه یافت. بعد از جنگ جهانی دوم این سلطه عنوان توسعه یافت و به بهانه مدرنکردن به تحقیر فرهنگ اسلامی پرداخت و ضمن حفظ وابستگی سیاسی، باارزش تلقیکردن سکولاریسم آنها را ازلحاظ اقتصادی و فرهنگی، تحت اقتدار غرب نگه داشت. دو راه حل افراطی و تفریطی ازجانب اندیشمندان کشورهای اسلامی یعنی طرد تمدن مدرن و یا جذب کامل آن شدن، عملا راه به جایی نبرد و این کشورها را در برزخی بین هویت دینی و مدرنیته نگه داشت. در نیمه دوم قرن بیستم انقلاب اسلامی ایران راه حل تازهای را پیش روی این کشورها قرار داد که اداره استقلالی کشور براساس اصول سیاسی، فرهنگی و اقتصادی منبعث از مکتب اسلام بود. برای این کار نیاز به نظریهپردازی و تدوین علوم اجتماعی اسلامی است. در ایران اسلامی تلاشها صورت گرفت و مکاتب مختلفی در این راستا بهوجود آمد. در این مقاله با استفاده از آثار اسلامی به معرفی رویکردی در زمینه جامعهشناسی اسلامی پرداختهایم. از کتاب جامعه و تاریخ شهید مطهری اصالت فرد، جمع و رابطه را در مبحث هستیشناسی استناد کرده و با الهام از رویکرد رئالیستی علامه طباطبایی در بحث معرفتشناسی در روششناسی از منطق سیستم تکاملی مرحوم آیت الله حسینی الهاشمی و جدول فلسفه چگونگی ایشان در مدلسازی بهره برده رویکرد سهوجهی در جامعهشناسی اسلامی را ارائه میکنیم. برای اثبات نظری وجوه مختلف این نظریه را با اندیشههای مشابه در بین نظریهپردازان غرب مقایسه میکنیم و نقاط ضعف آنان و وجوه قوت این نظریه را بیان میداریم. برای اثبات عملی نظریه دو تجربه عملی در نظریهپردازی در زمینه جنبشهای اجتماعی و جامعهشناسی هنر را ارائه میکنیم.
نوشته
روش شناسی اندیشه اجتماعی دورکیم، وینچ و علامه طباطبایی
جامعه شناسی تحت تاثیر مکاتب فلسفی، موضوع، هدف و روش های متفاوتی را اتخاذ نموده است. جامعه شناسی دورکیم، بر فلسفه اثباتی کنت مبتنی است و علم را به سطح واقعیات قابل مشاهده تقلیل داده، بدون توجه به معنای رفتار، تنها تبیین علی را در دستور کار خود قرار می دهد. جامعه شناسی وینچ، با تکیه بر فلسفه ویتگنشتاین دوم، بدون توجه به علل پدیده های اجتماعی، تفسیر رفتار معنادار با روش های تفهمی و بررسی دلایل انجام کنش را برجسته می سازد. علامه طباطبایی نیز بر مبنای حکمت صدرایی، حس، عقل، شهود و وحی را به عنوان منابع معرفت می پذیرد و معتقد است هر یک به سطحی از واقعیت نظر دارد. از این رو، نظریه های متنوع تفسیری، تبیینی، هنجاری و انتقادی بر مبنای ایشان قابل طرح است که هر یک از منبعی خاص برخاسته و به سطحی از واقعیت اشاره دارد و با آزمون های ویژه ای نیز مورد بررسی قرار می گیرد.
نوشته
روش شناسی نظریه ی معرفتی - اجتماعی علامه طباطبائی
در این جستار ابعاد جامعه چهاربعدی (خداوند، انسان، زمین، و پیوند) مدنظر قرار گرفته است. در درجه اول، خداوند سبحان است که دارای اثرگذاری حتمی و قطعی در همه حوزههای معرفت است. درباره اعمال اختیاری انسان، البته اراده تکوینی الهی، از مسیر اراده انسان میگذرد. در درجه دوم اثرگذاری، انسان قرار دارد که اراده انسانی در این میان شاخص است. در درجه سوم، باید از موجودات غیبی همچون فرشتگان یاد کرد که مأموران خدای سبحاناند. شیطان (و اعوان و انصارش) نیز در همه اوقاتی که درباره خدا، خود، طبیعت، و دیگران میاندیشیم میکوشند تا گونهای انحراف در آن ایجاد کنند. در مرتبه چهارم، اثرگذاری عوامل طبیعی و نیز اجتماعی (مبتنی بر پیوندهای انسان) قرار دارند. همه اثرگذاریهای مزبور در سایه احاطه و حضور باریتعالی صورت میگیرد و همه عوامل یادشده پرتوی از وجود حضرت حق هستند: «والله من ورائهم محیط» (بروج: ۲۰)؛ و خدا از هر سو برایشان محیط است.
نوشته
زن در سازواره جامعه شناختی «المیزان»
دکتر زهیر غزاوی نویسنده این مقاله در پی ترسیم جایگاه زنان در نظریه اجتماعی حکیم متاله، علامه طباطبایی قدس سره الشریف میباشد، ولی همان گونه که خود معترف است نظریه ایشان به شکلی بسیار کامل و مفصل در «المیزان» به رشته تحریر درآمده و مجالی وسیع را به خود اختصاص داده است و طرح آن در محدوده این مقاله، احیانا نقصانی بر آن وارد ساخته است. به زعم مترجم، قطع و وصلهایی که مؤلف در نظریه جامع و یکپارچگی صاحب المیزان اعمال کرده، ممکن است ابهامهایی را به دنبال داشته باشد، هرچند این دو اثر در نوع خود کوشش قابل توجهی است که میتواند تلاشهای کاملتری در پی داشته است.
نوشته
ساختارشناسی جامعه ی اخلاقی مطلوب از دیدگاه علامه ی طباطبایی
جامعه ی اسلامی، جامعه ای است ارزشمند که در آن سعادت فرد با سعادت اجتماع پیوند خورده و میان مسوولیت های اجتماعی و ایمان اسلامی ارتباطی قوی و ناگسستنی به وجود آمده است و اخلاق اجتماعی و جامعه ی مطلوب اخلاقی با مبانی مستحکم و ایده آل، عامل حقیقی این ارتباط می باشد؛ زیرا اخلاق با ملکات نفسانی و تزکیه ی نفس، اعمال فردی و روابط اجتماعی انسان ارتباط عمیق داشته، مستلزم همزیستی مسالمت آمیز و تعاملات پایدار عملی و درونی است. علامه ی طباطبایی از جمله اندیشمندانی است که در تفسیرالمیزان و اندیشه های فلسفی خویش بدین موضوع در ترسیم جامعه ی مطلوب اخلاقی توجه نموده و معتقد است: «جامعه ای که در آن مبانی ارزشی و پایدار اخلاقی، که شکل دهنده حُسن خلق و رفتارهای صحیح در رابطه و تعامل با دیگران است، به عنوان یک اصل جدایی ناپذیر ایمانی و اعتقادی مورد توجه قرار نگیرد، عواطف انسانی اعضای آن رو به انحطاط رفته، در نتیجه منجر به عدم اعتقادشان به مبدا هستی و توحید الهی و نیز گسترش روز افزون فساد می گردد». سعی نگارنده در این مقاله آن است که به مهم ترین مبانی ارزشی اخلاق در جامعه ی مطلوب انسانی به مثابه ویژگی های اصیل در استحکام و پایداری آن در اندیشه علامه ی طباطبایی اشاره نماید.
نوشته
عرفی شدن در اندیشه ی علامه طباطبائی
این مقاله با بهکارگیری نوعی روش تحلیل محتوای کیفی، به بازخوانی آرای اندیشمند بزرگ جهان اسلام، علامه طباطبائی دربارة مسئلة عرفی شدن پرداخته و با تنسیق دوبارة آنها و افزودن نکات تکمیلی به آنها، کوشیده است یک مدل نظری منطبق بر معیارهای علمی که قابلیت تبیین عرفی شدن در ایران معاصر را دارا باشد، ارائه دهد. این مدل دربردارندة 58 عامل مؤثر بر عرفی شدن است که 30 عامل از سخنان علامه استخراج و 28 عامل از طریق تأمل در آیات و روایات به آنها افزوده شده است. مدل مزبور با در پیش گرفتن رویکرد انسانشناسانه، بهویژه با تأکید بر فطرت دینگرایی، طبیعت ثانوی دینگریزی و گرایش درونی انسانها به جاذبههای دنیوی، بر لایههای بنیادیتر عرفی شدن متمرکز شده است. در عین حال، جامعنگری این مدل به آن این قابلیت را میدهد که بخش مهمی از عوامل مورد تأکید در نظریههای عرفی شدن، بهویژه رشد تفکر علمی، عناصری از مدرنیزاسیون و افزایش ثروت، رفاه و امنیت را نیز در خود جای دهد.
نوشته
درباره ما
عضویت
تماس با ما
جهت عضویت در خبرنامه،اطلاع از تازه ترین جلسات، گرد همایی ها و کتاب های چاپ شده ایمیل خود را وارد کنید.
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید!
آدرس وارد شده معتبر نمی باشد!
.با ما همراه باشید
.حقوق مربوط به این سایت متعلق به "سایت علامه طباطبایی" بوده و هرگونه کپی اطلاعات با ذکر منبع مجاز می باشد