علامه طباطبایی(ره) با بررسی آیات معرفت نفس در قرآن کریم علاوه بر تعریف فلسفی از نفس، آن را موجودی معتدل و ساده دانسته که تقوا و فجور بر اساس آن نسبت پیدا می کند. موجودی که با گناهان آلوده شده و با تقوا، تزکیه و تهذیب می شود. بر اساس نفس است که انسان محروم یا سعادتمند و رستگار می شود. به طورکلی نفس آدمی موجودی مجرد و ماورای بدن بوده و احکامی غیر از احکام بدن دارد. به بیانی دیگر موجودی است غیرمادی که نه طول دارد نه عرض و نه در چهاردیواری بدن می گنجد؛ بلکه با بدن ارتباط و علقه ای دارد و یا به عبارتی با آن متحد است و با شعور، اراده و سایر صفات ادراکی، بدن را اداره می کند. علامه طباطبائی(ره) معتقد است نفس انسان طریقی است که به واسطه آن به پروردگار خود می رسد. راه و مسیر انسان به سوی خداوند متعال همان نفس است زیرا چیز دیگری به جز خود انسان نمی تواند طریق او باشد و این خود انسان است که دارای تطورات، درجات و مراحل مختلف است. این حرکت و سیر در نفس، تنها به واسطه اعمال قلبی و تهذیب نفس که با اعمال بدنی، انجام فرایض و ترک محرمات صورت می گیرد، واقع می شود. در این مقاله با استناد به آیات قرآن کریم به بیان مراتب نفس، ارتباط آن با معرفت نفس و ارتباط معرفت نفس با تهذیب و اخلاق پرداخته شده است. مسئله اصلی تحقیق بررسی چگونگی ارتباط تهذیب نفس با اخلاق است و فرضیه آن به اثبات این موضوع می پردازد که با استناد آیات قرآن کریم رابطه اخلاق و معرفت نفس دوطرفه است.
نوشته
عدم تجرد نفس حیوانی و به طریق اولی نفس نباتی در حکمت مشاء مسلم گرفته شد، اما صدرالمتالهین به اثبات تجرد نفس حیوانی موفق شد، ولی برهان روشنی در اثبات تجرد نفس نباتی اقامه نکرده است؛ با این حال می توان از مطاوی کلمات و اصول فلسفه او تجرد نفوس نباتی را دریافت کرد. اوتصریح دارد که نفس نباتی بهره ای از ملکوت دارد. ملارجبعلی تبریزی حکیم مشایی است، و با اقامه برهان حرکت، تجرد نفس نباتی را اثبات میکند. در علامه طباطبایی می توان اشاراتی به مساله تجرد نفس نباتی پیدا کرد. علامه طباطبایی از یک سو با برهان هوای طلق که ملاصدرا در اثبات تجرد نفس حیوانی بدان تمسک کرده است با تردید برخورد کرده است و از سوی دیگر در مساله علم موجود زنده نسبت به خویش، طوری سخن گفته است که مانع از سرایت آن به نفس نباتی نیست، از سوی سوم او نیز تجرد را دارای مراتبی از شدت و ضعف میداند و همین مساله می تواند در اثبات تجرد نفس نباتی جاری و ساری باشد.
نوشته
واژه های روح، نفس، قلب، فواد و صدر در قرآن به ساحت دوم انسان اشاره دارند. نوشتار حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی، به بررسی چندگانه یا یکی بودن مشارالیه آنها می پردازد و با بررسی نظرات مفسران به ویژه علامه طباطبایی، آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی، معیاری نو برای تمییز مشارالیه آنها ارائه می دهد. حاصل اینکه امر مجرد، پیش از تعلق به بدن، روح و پس از آن نفس نامیده می شود. میان این دو و سه واژه قلب، فواد و صدر نیز تمایزی احساس می شود. این سه در کاربرد مطلق، همان معنای نفس یا روح را می رسانند؛ ولی قرین با اوصاف، به مرتبه ای از مراتب روح یا نفس انسانی اشاره دارند؛ یا اینکه روح و نفس همانند اسامی هستند که به تمام حقیقت انسان اشاره دارند، ولی قلب و فواد و صدر همانند اوصافی هستند که هرچند با نفس و روح متحدند، به تمام حقیقت انسان اشاره نمی کنند.
نوشته
عد نفسانی وجود انسان از سه ساحت معرفتی، عاطفی و ارادی تشکیل شده است. محبّت یکی از مهم‌ترین و شاخص‌ترین مولفه‌های ساحت عاطفی نفس محسوب می‌شود. این مقاله به تبیین جایگاه محبّت در ساحت‌های نفس و تحلیل ساز و کار تاثیر آن بر عملکرد انسان، به خصوص در رسیدن به کمال نهایی از دیدگاه علامه طباطبایی می‌پردازد. علامه به تاثیر نیازها و احساس‌های انسان بر ساحت معرفتی وی التفاتی ویژه دارد و این خود، موجب تمایز تحلیل ایشان در تاثیر عنصر محبت بر صدور نهایی فعل می‌شود. از دید وی، محبّت، حقیقتی وجودی و میلی تعلقی به کمال است که میان همه موجودات جاری است؛ اما صورت کامل محبّت در انسان ظهور و نمود پیدا کرده است. از آنجا که امور مختلفی متعلّق حبّ انسان قرار می‌گیرند، محبّت انواع مختلف مثبت و منفی، و خیالی، وهمی و عقلانی پیدا می‌کند؛ در صورتی که متعلّق محبّت امری روحانی و کامل باشد، نوع محبّت انسان مثبت خواهد بود. این محبّت به مثابه استاد راه، انسان را به کمال حقیقی‌اش رهنمون می‌سازد. محبت با یکسویه کردن حرکت کمالی دیگر ساحات وجودی انسان، آنها را به سوی هدف حقیقی واحدی سوق می‌دهد و ضمن شکوفایی استعدادها، بین قوا اتحاد ایجاد می‌کند. از سوی دیگر، به یاری عقل، فرد را به انتخاب هدف متعالی و استاد راه کامل رهنمون می‌سازد تا با برقرارسازی علقه با وی، مسیر کمالی درست و حقیقی را طی کند.
نوشته
Footer