بنا به تقسیم بندی های ارایه شده در مطالعات روش شناسی تفسیر قرآن، تفسیر قرآن به قرآن به عنوان یکی از روشهای تفسیری معرفی شده است .در میان تفاسیری که به این نام اشتهار یافتهاند، "المیزان فی تفسیر قرآن" یکی از مهمترین تفاسیر دوره معاصر است .علامه طباطبایی در مقدمه المیزان، این روش را روش اصلی ائمه (ع )بیان و ادّعا کرده که به روش ایشان تمسّک جسته است .از سوی دیگر، وی دخالت دادن پیشفرضها و معلومات علمی در تفسیر را صحیح نمیداند .با این حال، نوع مواجهه ایشان به عنوان مفسّر شیعی با آیات ناظر به باورهای شیعی که به نظر میرسد بیشترین استفاده از روایات ائمه (ع ) در تفسیر این آیات باشد، درخور اهمیت است .پژوهش حاضر با روش تحلیلی و توصیفی ضمن بررسی و شناخت عملکرد ایشان در تفسیر این دست از آیات، سعی در کشف میزان پایبندی ایشان به ادّعاهایش دارد و از میان آیات قرآن، به عنوان نمونه، بخشی از آیات ولایت را که در ارتباط با بحث امامت است، مورد بررسی قرار میدهد . صحت اطلاعات این فرم را براساس محتوای پایان نامه/رساله گواهی می نمایم. 96/11/30 نام و نام خانوادگی اکرم بایرامعلی امضاء از بررسی روش علامه در این آیات چنین بدست می آید که ایشان در مواردی، از روایات به خصوص روایات شأن نزول برای تفسیر کمک گرفته است .این امر می تواند نشان از آن داشته باشد که آنچه در مقدمه ادعا شده است در همه آیات قابل تسری نیست .با این حال، به طور عمده تفسیر وی قرآن به قرآن است، یعنی هم در تفسیر ظاهر آیات و هم در گزینش روایات شأن نزول، اصل و مبنا را قرآن قرار داده است .ظاهر آیات را با تعمّق و تدبّر در آنها تفسیر کرده و بدون تعصب مذهبی و پیش فرضهای ذهنی، روایات موافق (یا غیر مخالف )با این تفسیر را برای تأیید تفسیر خود آورده است .فهم روش علامه در تفسیر این آیات، میتواند برای اخذ الگوی روششناختی ایشان کمک کننده باشد
نوشته
یکی از پرسش‌های مطرح و مورد اختلاف درباره تفسیر فلاسفه از قرآن و روایات این است که آیا ایشان آیات و روایات را بر آراء فلسفی خود تطبیق می‌دهند یا خیر؟ این پایان‌نامه به جستجوی پاسخ این پرسش در آثار تفسیری یکی از روشمندترین فلاسفه پرداخته است. درباره روش تفسیری علّامه طباطبایی تاکنون پژوهش‌هایی انجام شده‌است امّا در این پایان‌نامه مولّف تلاش می‌کند به‌طور مورد‌پژوهانه و به‌روش تحلیلی-توصیفی استفاده ایشان از آموزه عالم امر را در تفسیر قرآن و روایات بررسی کند. علّامه طباطبایی به‌روش تفسیری قرآن به قرآن، همه آیات مرتبط با واژه امر را استخراج کرده و با روش عقلی به تحلیل و مداقّه در آن می‌پردازد. وی از تبحّر فلسفی خویش در این خصوص بهره برده و نشان می‌دهد آموزه عالم امر در فلسفه اسلامی می‌تواند به‌خوبی و بدون هیچ تکلّفی این آیات و روایات را تفسیر کند. وی تعابیری چون "خلق و امر"، "کُن فَیَکون"، "حقیقت قرآن"، "هدایت به امر"، "اَجَل مُسَمّی"، "نَفخ صور" و "لوح محفوظ" را بر همین اساس توضیح می‌دهد. علّامه درگره‌گشایی از برخی آیات و روایات متشابه، درباره "روح"، "طینت"، "قضا و قدر" و "عالم ذر" از این آموزه فلسفی بهره برده و اختلافات مفسّران در این خصوص را داوری می‌کند.
نوشته
تفسیر قرآن به قرآن، در مدار کلمه نیست همایش ملی مبانی و روش تفسیری علامه طباطبایی، 14 اردیبهشت ماه 1391، در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم و با مشارکت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، جامعه المصطفی العالمیه، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رادیو معارف، برگزار شد. در ابتدای این همایش پیام تصویری حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی به نمایش درآمد. ایشان با تقدیر از تلاش های علمی موسسه امام خمینی(ره) و دست اندرکاران این همایش، احیای نام و آثار بزرگانی چون علامه طباطبایی را بسیار لازم و ارزشمند عنوان کرد و فرمود: علامه طباطبایی سال ها قبل از تدوین تفسیر المیزان، روش «تفسیر آیه به آیه قرآن» را دنبال می کردند که البته این کار توأم با دشواری هایی است. معنای تفسیر قرآن به قرآن، معنایابی کلمه به کلمه نیست؛ زیرا این روش ساده از زمان طبری وجود داشته و این مفسر بزرگ قرآن کریم به صراحت بیان کرده است که قرآن خود تفسیرکننده خویش است، ضمن اینکه در تفسیر «المنار» نیز این معنا وجود دارد، اما این امر در مدار معجم و لغت دیده می شود. آیت الله جوادی آملی با تاکید بر ضرورت مطرح شدن نموداری از روش ویژه تفسیری علامه طباطبایی و با اشاره به مفاهیم موجود در برخی از آیات قرآن، به نمونه ای از تفسیر قرآن به قرآن اشاره کرد و افزود: تفسیر قرآن به قرآن توسط علامه از سه منظر و روش قابل بررسی است. هر علمی با توجه به ریشه ها و برهان خود، دارای مواد، مبنا و منابعی است که تفسیر قرآن به قرآن هر سه این موارد را با هم جمع کرده و واجد آنهاست به طوری که «ماده»، «مبنا» و «منابع» تفسیر المیزان همگی از قرآن استخراج شده اند. وی با بیان اینکه علامه طباطبایی به عقل از دیدگاه چراغی برای شناسایی راه می نگرد، افزود: عقل در دیدگاه علامه، عنصری قانون گذار نیست بلکه تنها به شناخت آن می پردازد و این مطلب در سراسر تفسیر المیزان رعایت شده است. آیت الله جوادی آملی در ادامه عنوان داشت: امیدواریم آثاری چون تفسیر المیزان تا قیامت برای ما باقی باشد زیرا ضروری است که نام عالمان دین را زنده نگه داشت و سیره آنها را احیا کرد. علامه مبدع اجتهاد در روایات تفسیری بود آیت الله رضا استادی از اساتید برجسته حوزه علمیه قم، در ادامه همایش، در سخنانی بیان داشت: یکی از اهداف علامه طباطبایی این بود که روایات تفسیری مورد بررسی قرار بگیرند تا مشخص شود به چه روایاتی می شود اعتماد کرد و به چه روایاتی نمی شود؛ به عبارت دیگر، چه روایاتی از نظر متن صحیح هستند و چه روایاتی صحیح نیستند. وی افزود: قبل از علامه طباطبایی کسی همه روایات تفسیری را بررسی نکرده بود. تا قبل از قرن دهم روایات مورد جمع آوری قرار نگرفته بود و بعد از آن هم علما تنها به روایات شیعه پرداخته بودند اما امتیاز علامه طباطبایی این است که تمام روایات، اعم از شیعه و سنی را بررسی کرد. آیت الله استادی با انتقاد از عده ای که می گویند علامه طباطبایی خود را بی نیاز از بررسی روایات در تفسیر المیزان می دانست، تصریح کرد: علامه طباطبایی پیش از نگارش تفسیر المیزان و در زمانی که در تبریز بودند، تفسیری روایی نوشتند که سراسر حدیث است؛ مگر می شود کسی تفسیری این گونه داشته باشد اما بدون تامل و تدبر در روایات، قرآن را تفسیر کرده باشد؟! علامه طباطبایی برای تفسیر «نورالثقلین» که یک تفسیر روایی است و ده ها سال قبل از تفسیر المیزان منتشر شده بود، مقدمه نوشته اند و حتی ایشان برای تفسیر «عیاشی» نیز که یک تفسیر روایی است، مقدمه ای نوشتند. آیت الله استادی اظهار داشت
نوشته
تفسیر قرآن به‌عنوان یک ضرورت از صدر اسلام آغاز شد و در طول قرون متمادی تداوم یافت و ظهور مفسران مختلف با آراء و عقاید متفاوت موجب تنوع و گستردگی قابل ملاحظه‌ای در این زمینه گردید. بررسی تطبیقی روش‌ها و گرایش‌های تفسیری مفسران برجسته هر عصری می‌تواند نتایج سودمندی ارائه دهد و الگوهای مناسبی را فرا روی پژوهشگران این عرصه نمایان سازد. علامه طباطبایی مفسر برجسته شیعی مذهب در شرق جهان اسلام و ابن عاشور مفسر نامدار اهل سنت در مغرب جهان اسلام در قرن أخیر به‌شمار می‌آیند. هر دو مفسر ارجمند از روش تفسیری جامع استفاده نموده‌اند که بررسی و تحلیل تطبیقی روش‌ها و گرایش‌های تفسیری آنها، نشان دهنده وجود نقاط اشتراک و افتراق فراوانی است. اساس روش تفسیری علامه، در المیزان روش تفسیر قرآن به قرآن است که آن را برگرفته از روش تفسیر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می‌داند. وی با استعانت از روایات تفسیری، و تدبّر عمیق و گسترده در آیات إحیاگر تفسیر قرآن به قرآن محسوب می‌شود. ابن عاشور در التحریر و التنویر ضمن بهره‌برداری از روش تفسیر قرآن به قرآن، اساس روش تفسیری خود را بر اجتهاد قرار داده و با نگاهی به روایات تفسیری، جلوه‌های بدیعی از تفسیر اجتهادی با عنایت ویژه به گرایش ادبی برجای نهاده است. باوجود اینکه هر دو مفسر از فقهای عصر خویش بوده‌اند؛ اما گرایش فقهی احاطه کلّی بر تفسیر آنها نداشته است. هر دو مفسر کوشیده‌اند تا در عرصه مسائل اجتماعی، دیدگاه اسلام را با توجه به تفسیر آیات مرتبط، نمایان سازند. علامه مباحث فلسفی را به صورت مجزا در المیزان تبیین نموده و ابن عاشور نیز در زمینه تبیین اعجاز ادبی قرآن، تمام تلاش خود را به‌کار گرفته است. این دو تفسیر ارزشمند به دلیل استقصای موضوعات وگستردگی مطالب، همانند دائره المعارف اسلامی حائز اهمیت و شایسته بررسی در حوزه‌های مختلف می‌باشند.
نوشته
Footer