علامه طباطبایی همچون صدرا نظریه فطرت را در دو حیطه ادراکات و گرایش‌های فطری مطرح کرده است، اما ایشان توانسته است ادراکات و گرایش‌های فطری را دو حیطه مستقل فطری بداند. از منظر علامه ادراکات فطری به تصور و تصدیق بازگشت می‌کند و دارای دو نوع فطرت عقل (علم حصولی) و فطرت دل (علم حضوری) می‌باشد. گرایش‌های فطری نیز به اراده و اختیار انسان بازگشت می‌کند. ازآنجایی که علامه در فلسفه‌ی خود بر خلاف فلسفه‌های پیشین قادر است حقیقتا دوگانگی وجود و ماهیت را نفی کند، تبیینی نو در دوحیطه‌ی ادراکات و گرایش‌های فطری ارائه می‌دهد که موجب می‌شود ادراکات فطری را از سنخ امور مجازی و ذهنی و گرایش‌های فطری را از سنخ اموری وجودی بداند.؛ همچنین تحقیق حاضر در صدد است به نقد نظراتی از شاگردان علامه که با مبانی فلسفی ایشان سازگاری ندارد، بپردازد. در این تحقیق با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، آرای علامه طباطبایی پیرامون ادراکات و گرایش‌های فطری استخراج شده، با یکدیگر مقایسه شده و اعتبار سنجی می‌شوند و سپس با استفاده از روش استقرایی و قیاسی استدلال‌ها بررسی و ارزیابی می‌شوند.
نوشته
علامه طباطبایی به عنوان فیلسوفی مانوس با کتاب و سنت، نظریه خداشناسی و دین فطری را از منابع دینی اقتباس کرده و در راه تبیین عقلانی آن کوشیده است. خداشناسی فطری براساس ادراک احتیاج به موجودی غیر محتاج، شناخت خداوند از طریق نظم جهان، شناخت خداوند از طریق علم حضوری معلول به علت و خداشناسی از طریق علم به ثبات واقعیت تقریرهایی است که علامه در مواضع مختلف از خداشناسی فطری ارائه کرده است. وی همچنین انسان را فطرتاً خداگرا می داند و این گرایش فطری را بر اساس محبوبیت فطری پروردگار، گرایش فطری به تامین کننده سعادت، امید فطری به خداوند در شداید و ... تبیین می-کند. علامه دین اسلام را فطری معرفی می-کند. وی در تفسیر این انگاره، گاه تلاش می کند تا اصول اعتقادی اسلام را از طریق تمسک به مقتضیات فطرت اثبات نماید و گاه در صدد برمی آید با تبیین های ویژه خود، مجموعه معارف اسلام(شامل اعتقادات، اخلاقیات و احکام) را متناسب با ساختمان وجودی انسان معرفی کند.
نوشته
Footer