وهابیت با انحراف از تفسیر صحیح قرآن کریم و آموزه‌های آن، به تکفیر مسلمانان به ویژه شیعیان و شرک و کفر دانستن بسیاری از عقاید آنها پرداخته است.این پایان‌نامه با شیوه‌ی توصیفی- تحلیلی و با استناد به آیات و روایات و دلایل عقلی ذکر شده در تفسیر المیزان درصدد بررسی و تحلیل نقدهای علامه طباطبایی بر اندیشه‌های وهابیت و پاسخ‌گویی به شبهه‌های آنان درباره‌ی عقاید شیعیان است. این پایان‌نامه موضوعات مجاز و تأویل در قرآن، حجّیت عقل، توحید و شرک، عبادت، تبرّک، توسّل، زیارت قبور، شفاعت، قسم به غیرخدا و امامت را که وهابیان بر شیعه خرده گرفته‌اند، مورد بررسی قرار داده و افکار و دیدگاه‌های علّامه طباطبایی را در تفسیر المیزان، در این مورد ذکر کرده و به این نتایج دست یافته است: وهابیان با برداشت اشتباه از توحید عبادی و خلط عبادت استقلالی غیرخدا با توحید خالص و انکار اصل شفاعت، توسّل، زیارت قبور و غیره قصد تحریف اسلام ناب محمدی9 را دارند. برخلاف نظر وهابیت، عقل یکی از منابع فهم قرآن است و وجود مجاز و تأویل در قرآن قابل اثبات است. آیات صفات خداوند را به سبب جلوگیری از اعتقاد به تجسیم باید تأویل کرد. با استناد به آیات قرآن و روایات صحیح، انبیا، اولیا و صالحان به اذن خداوند دارای حقّ شفاعت هستند و مسلمانان می‌توانند برای تقرّب به خدای متعال به آنان توسّل و تبرّک بجویند. برای تعظیم شعائر دینی زیارت قبور جایز است و نیز فضائل امام علی7 و ائمّه اطهار: در منابع شیعه و اهل سنّت ذکر شده و غیرقابل انکار است و امامت ایشان نیز با استناد به آیات و روایات صحیح قابل اثبات است.
نوشته
این تحقیق، بیان دیدگاه ابن‌تیمیه درباره بحث امامت و نقد افکار او بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی است؛ زیرا که بخش عمده معتقدات و افکار ابن‌تیمیه در حنبلی‌ها و سلفی‌های بعد از او بسیار تأثیرگذار بوده است. برای دستیابی به این هدف، بعد از شناخت مفهوم و جایگاه امامت با استفاده از آثار هر دو طرف بحث، مباحثی از جمله: ویژگی‌ها و وظایف امام و شیوه تعیین او بررسی شده است. مهم‌ترین مسأله در این میان، شاید مسأله عصمت باشد که ابن‌تیمیه تأکید فراوان بر نفی آن دارد تا بتواند ادعاهای خود را ثابت نماید. اما بحث اصلی تحقیق که بعد از رحلت پیامبر تا‌کنون، با اهمیت‌تر می‌نماید و مرکز اختلافات میان فرق گوناگون اسلامی است، بحث بر سر مصداق امام است. در این فرصت نیز سعی بر آن است که این مباحث از دیدگاه ابن‌تیمیه بررسی شده و سپس نقد آن‌ها با تکیه بر اندیشه‌های علامه طباطبایی انجام گیرد. در جمع‌آوری دیدگاه‌های ابن‌تیمیه، تکیه بیشتر بر کتاب «منهاج السنه» می‌باشد؛ زیرا که مهم‌ترین کتاب او درباره امامت بوده و همچنین در آن، حملاتی نیز به عقاید اساسی شیعه وارد کرده است. اما در میان آثار علامه، «المیزان» نگاه تازه‌ای با استفاده از آیات قرآن به مسأله امامت دارد، که در این تحقیق، عمده تکیه بر آن می‌باشد. نتیج? حاصل از این پژوهش، این است که نگاه ابن‌تیمیه به امامت و لوازم آن، نگاهی بی‌ثبات بوده و اغلب گزینه‌هایی که او در این بحث قائل است، مواردی ابتدایی است نه تداومی؛ به خلاف علامه طباطبایی که با نگاه قرآنی در این مسأله، ثبات دیدگاه داشته و هیچ‌گاه در طول عمر علمی ایشان در پایه‌های بحث امامت و لوازم آن تغییری ایجاد نشده است.
نوشته
هدف از این پژوهش بررسی ادراکات اعتباری و نقد های وارده به آن بوده است و برای این منظور روش پژوهشمان را مبتنی بر بررسی و مطالعه کتابخانه و جستجو در آراء و نظرات فلسفی قرار دادیم .ابتدا نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی مورد بررسی قرار گرفت. سپس در فصل دوم ضمن بررسی نظر شهید مطهری درباره ادراکات اعتباری، نقد های ایشان بر نظریه علامه بررسی شد و برخی از آنها پاسخ داده شد. در فصل سوم اشکال آقای مصباح یزدی به نظریه علامه مطرح و سپس راه حل پیشنهادی (ضرورت بالقیاس الی الغیر) ایشان مورد بررسی قرار گرفت.به نظر می رسد نقد های شهید مطهری ره به علامه طباطبایی ره وارد نیست و اشکالات مطرح (اشکال به اصل استخدام و تغییر پذیری) ناشی از عدم دقت در همه فرمایشات علامه در نوشته های مختلف ایشان است. آقای مصباح نیز اگر چه سعی نموده است راه حلی برای برقراری ارتباط میان واقع و اعتبارات بیابد ولی نظریه ایشان از انسجام برخوردار نیست.
نوشته
یکی از مباحث مهم در فلسفة دین، موضوع وحدت عالم و نسبتش با واحد‌بودن خداوند است. این برداشت‌های متفاوت از وحدت عالم تحت بحث وحدت وجود چالش‌برانگیز شده است. در این مقاله تلاش می‌کنیم دیدگاه فیلسوفان مسلمان وابسته به مکتب حکمت متعالیه را با این بحث روشن سازیم و استدلال‌های آن‌ها را ارزیابی کنیم و برتری دیدگاه برخی بر برخی دیگر را نشان دهیم. برای این کار دیدگاه سه تن از شارحان حکمت صدرا را که آرای متضادی دارند برگزیده‌ایم و تجزیه و تحلیل کرده‌ایم. علامه طباطبایی که گاه به وحدت تشکیکی و گاه شخصی متمایل است، گاهی نیز حکم به همسانی دو تعبیر می‏دهد درنهایت با براهین قاطع وحدت شخصی را می‏پذیرد اما توان پاسخگویی شبهات را ندارد. مطهری با وحدت وجود، نفی کثرات و معدوم دانستن ممکنات مخالف است. و درنهایت علامه جوادی آملی با اثبات «وجود مطلق» و قرار دادن «وجود» و «نمود» در برابر «عدم» ایراداتی را که مانع اکمال فلسفه بر مبنای وحدت وجود بود، از میان برداشتند لذا راه برای تغییر و ارتقای بسیاری از مباحث همچون قاعدة بسیط‌الحقیقه باز شد. در این نوشتار در صددیم مقایسة نقادانه‌ای از دیدگاه این سه متفکر داشته باشیم.
نوشته
پایان‌نامه حاضر، به بررسی دیدگاه‌های آلوسی (مفسر سنی) و علامه طباطبایی (مفسر شیعی) در باره آیات متشابه پرداخته است. هدف از اجرای پایان‌نامه شناخت توحید واقعی و تشخیص درست آن است. روش انجام کار روش کتابخانه‌ای به شکل تبیین و تحلیل بوده است. قلمرو آیات متشابه به ویژه در خصوص توحید و صفات الهی، در علوم مختلف فراگیر است. مراد از صفات الهی، صفات خبریه است که در قرآن و احادیث وارد شده است. به صفات ذیل در این پایان‌نامه اشاره شده است: نفس، وجه، چشم، گوش، دست، در آسمان بودن خدا، و استوای خداوند بر عرش که مفسران قرآنی برداشت واحدی در آن ندارند. طبق آیه هفت آل عمران، دلالت آیات محکم بر معنا صریح است و دلالت آیات متشابه بر معنا واضح نیست. این مشکل در طول تاریخ بستر جریان‌های مذهبی و کلامی در جوامع اسلامی بوده است که اهمیت آن را می رساند. گروهی از مفسران قرآن مانند آلوسی «واو» در «وَالراسِخونَ فِی العِلم» را عاطفه دانسته‌اند. در این صورت تأویل آیات متشابه را خداوند و راسخان در علم می‌دانند. ایشان در برخورد با آیات متشابه یکسان عمل نکرده بلکه در بعضی آیات متشابه که صفات خدا را مطرح می‌کند منظور را ذات خدا می‌داند مانند علمای سلف و نظری را بیان نمی‌کند و در برخی آیات متشابه صفات الهی را تأویل می نماید و در مواردی بر علمای خلف که قائل به تاویل هستند ایراد می‌گیرد. گروهی، از جمله علامه طباطبایی، که «واو» و جمله بعد را استیناف می‌شمارند، جز خداوند کسی را عالم به تأویل متشابه نمی‌دانند. در این صورت پیامبر اکرم که از راسخان به شمار می آید از آیات دیگر مانند«عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلیَ‌ غَیْبِهِ أَحَدً إلَّا مَنِ ارْتَضیَ‌ مِن رَّسُولٍ» حاصل خواهد شد. ایشان در برخورد با آیات متشابه، به تأویل قائل است و در تفسیر و تبیین دلالت آیات متشابه به مجموع آیات محکم ارجاع می‌دهد.
نوشته
در این تحقیق مبانی معرفت‌شناختی کواین و علامه طباطبایی تبیین و دیدگاه‌های کواین بر اساس نظر علامه طباطبایی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است، روش این پژوهش عقلی و تحلیلی است، کواین مانند تارسکی صدق را درون‌باش می‌داند، اما در مورد توجیه باور مبنا-انسجام‌گرا است، از آنجایی که دیدگاه معرفت شناسی کواین تجربی و عاجز از اثبات باورهای دینی است وی به نوعی وثاقت گرایی در باورهای دینی متمسک می شود کثرت گرایی دینی و عدم ارتباط بین علم و دین از پیامدهای الاهیاتی معرفت شناسی اوست، ویژگی های اصلی معرفت‌شناسی او عبارتند از: تجربه‌گرایی، فیزیکالیسم، وحدت‌انگاری روشی، کل‌گرایی، طبیعت‌گرایی، عدم‌تعین (نظریه، مرجع، ترجمه) ، اصالت عمل، رفتار‌گرایی؛ طبق نظر علامه طباطبایی نکات مثبتی به صورت اجمال در معرفت‌شناختی کواین وجود دارد که عبارتست از: امکان معرفت، خطاناپذیری گزارش‌های درون نگرانه، مبدء بودن حس برای معرفت، پذیرش بدیهیات و مبناگرایی، ، نکات منفی و نقدهایی هم در این دیدگاه طبق نظر علامه وجود دارد، از دیدگاه ایشان صدق مطابقت با واقع است و این با درون‌باش بودن صدق سازگار نیست، همچنین دیدگاه وی در توجیه باور مبناگرایی است آن هم بر پایه بدیهیات عقلی و تمام علوم حصولی اعم از بدیهی و نظری به علم حضوری بر می‌گردد، طبق این مبنا آمیختن مبناگرایی و انسجام گرایی درست نیست و کل‌گرایی کواین نیز مورد نقد قرار می‌گیرد، اساسی‌ترین نقد علامه به تجربه‌گرایانی مانند کواین این است که با عدم پذیرش معرفت‌های یقینی ماوراء تجربه هیچ علمی حتی علوم تجربی شکل نمی‌گیرد و بنیاد علم به این وسیله فرو می‌ریزد و شک‌گرایی و سوفسطایی گری زنده می‌شود. در نهایت سه مساله جهت پژوهش در این زمینه ارائه شده است که عبارتند از: تبیین و نقد دیدگاه مبنا- انسجام‌گرایی کواین، نقد و بررسی پیامدهای الاهیاتی مبنا-انسجام گرایی کواین، بررسی ارزش معرفتشناختی کتاب مقدس با توجه به دیدگاه های معرفت شناختی کواین.
نوشته
ازخودبیگانگی یکی از مهمترین مسائل انسان‌شناختی است که پژوهش حاضر به نقد و بررسی آراء اگزیستانسیالیستی یاسپرس از منظر اسلامی با تاکید بر آراء علامه طباطبائی پرداخته و به روش مطالعه کتابخانه-ای ملاحظاتی را بر اقسام و علل ازخودبیگانگی از منظر یاسپرس تقدیم کرده و به‌طور اجمال پی‌آمدها و راه‌های برون‌رفت این مساله را مورد توجه قرار داده است. علامه ازخودبیگانگی را به‌معنای استقلال از علت وجودی معنا کرده و در مقابل یاسپرس ازخودبیگانگی را به‌معنای غیر مستقل بودن انسان دانسته و به خاطر شناور بودن وجودش،‌ مسائلِ اصالتِ وجود را برای «انسان موجود» مطرح کرده و به او اصالت داده است، اما علامه اصالت را به وجود بماهو وجود داده و انسان را چه در وجود و چه در بقای وجودش وابسته به علت وجودی خود دانسته و به-خاطر شناور بودن مرتبه عقلانی او، ازخودبیگانگی را متوجه ساحت‌های عقلانی او دانسته است. لذا رساله حاضر پس از ملاحظه و بررسی اقسام و علل ازخودبیگانگی، نتایج قابل توجه‌ای را به‌دست آورده و پیشنهادهایی را در انتهای رساله تقدیم کرده است. اگر چه فلسفه یاسپرس نزدیک‌ترین تلاش فلسفی به حکمت متعالیه در مورد انسان است، اما به‌خاطر یافته‌های نادرست مسیحی و رنسانسی، به جای خالق بشر برای او نسخه نجات ارائه کرده و ازخودبیگانگی بیشتری را برای مخاطبانش فراهم آورده است. او بسیاری از مسائل انسان‌شناسی فلسفی خود را با ایمان فلسفی تبیین و توجیه کرده که قابل دفاع در کرسی‌های علمی نمی‌باشد، اما علامه تمام یافته‌های قرآنی خود را مستدل نموده که قابل دفاع در مجامع اکادمیک است. مهمترین دلیل این شیوه در مبانی معرفت‌شناختی، هستی‌شناختی و انسان‌شناختی علامه است که به روش تحلیلی و فلسفی بنا نهاده شده است، امّا یاسپرس علاوه بر شیوه الهیاتی مذکور از روش پدیدارشناسانه در ترسیم مبانی خود بهره برده که در ارائه راهبردها و راهکارهای خروج ازخودبیگانگی وی تأثیر مستقیم داشته است. لذا رساله حاضر پس از معرفی این مبانی، به نقد و بررسی اقسام و علل ازخودبیگانگی پرداخته تا ملاحظات قابل توجه‌ای را در اختیار پژوهش‌گران محترم قرار دهد.
نوشته
از مهمترین مبانی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم باور به استقلال قرآن در حجیت، دلالت و تفسیر است. آنها معتقدند قرآن کریم که خود را روشنگر همه چیز معرفی می‌نماید، هم در حجیت و هم در بیان مدلول و مقصود آیات، مستقل است و به غیر خود وابسته نیست. البته هر دو مفسر از دیگر منابع تفسیری مانند روایات و شواهد تاریخی در تفسیر استفاده نموده‌اند که به نظر می‌رسد با مبنای استقلال قرآن، تعارض دارد. اما تعارض یاد شده با تبیین آیت الله جوادی آملی مبنی بر عدم انحصار قرآن در حجیت و دلالت، در روش تفسیری خود و استادش علامه طباطبایی، رفع می‌گردد. از جمله موارد موید این تبیین، کاربرد و تاثیر روایات اسباب نزول و روایات تطبیقی در فهم و تفسیر این دو مفسر است. در مقاله سعی شده، ضمن تبیین نوع و کارکرد روایات در فرایند تفسیری دو مفسر، به بررسی انتقادی مبنای «استقلال قرآن» و تاثیر روایات در فهم تفسیری علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی پرداخته شود.
نوشته
هم معنایی یا ترادف از جمله روشهای مفسران در فهم و تفسیر واژگان قرآن و مجالی پر از اختلاف نظر و تکثر اصطلاحات است. این پژوهش در صدد بررسی روش کاربست هم معنایی یا ترادف در تفسیر المیزان و تحلیل تطبیقی نقدهای علامه طباطبایی بر روش برخی مفسران با هدف فهم دقیق و موشکافانه معنای واژگان است. نتایج حاصل، حاکی از آن است که وجه تشابه روش­های به کار رفته در ترادف، عدم تطابق کامل واژگان است. نقدهای علامه شامل بافت زبانی و غیر زبانی است. زیرا آنچه از نگاه مفسرانی چون راغب، زمخشری، فخررازی و مولف تفسیر المنار مغفول مانده است عدم توجه به عوامل درون متنی مثل مقابل­ها، هم­نشین­ها و مقام و نوع خطاب آیه در کنار عوامل برون متنی مثل روایت، باورهای کلامی، تاریخ مکانی و زمانی نزول آیه است. مجموع این عوامل مفسر را به معنایی مشخص از واژه و کشف فرایند هم­معنایی و نیز سایر روابط معنایی رهنمون می­شود که علامه طباطبایی آن را کالمترادف یا شبه ترادف می­نامند. نمونه­هایی از نوآوری علامه در جامع­نگری به قرائن در روش کاربست ترادف نسبت به سایر مفسران مورد انتقاد در تفسیر المیزان، در بخش تحلیل تطبیقی ذکر شده است.
نوشته
از برهان صدیقین چندین خوانش ارایه شده است. درمیان اندیشمندان پسین، یکی از مهمترین خوانش‌ها ازعلامه طباطبایی است که با نگرشی وجودی عرضه شده است. مفاد خوانش وتقریر ایشان نسبت به دیگرخوانش‌های فلسفی، به مرز عرفان نزدیکتر می‌شود؛ چه اینکه در نگاه عارف نیز پذیرش خدا اولین اصل و مفروض اصلی تمام مباحث عرفانی است. در این نوشتار تلاش شده است با توجه به اینکه خوانش علامه دارای لایه‌های هستی‌شناسانه و شناخت‌شناسانه مهمی می‌باشد، درآغاز اصل برهان با تکیه به آثار ایشان نقل و سپس در هفت گام مورد فهم و تحلیل قرار می‌گیرد و در ادامه برخی از نقدهایی را که گام‌ها و لایه‌های پیش‌گفته را نشانه رفته است، شناسایی و آورده شده است و سرانجام نقدهای یادشده، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است و از نزدیکی برهان یادشده به عرفان و رویکردعلامه در خوانش برهان، دفاع شده است.
نوشته
Footer