پیشنهء گرایش به معرفت دین با خود دین برابر است،اما بررسی روشمند و علمی آن در دورهء معاصر شکل گرفته است.علامه محمد حسین طباطبایی از معدود افرادی است که‌ در دورهء معاصر،در جهان اسلام،به بررسی روشمند و علمی دین پرداخته است.وی در عرصه‌های گوناگون معرفت دینی کنکاش و نوآوری‌هایی در تعریف،ضرورت،خاستگاه‌ دین و نقش آن در زندگی انسان ارائه نموده است.او در تبیین مسائل مربوط به دین،با بهره‌گیری از روش«تفسیر قرآن با قرآن»و دلایل عقلی و براهین منطقی،تحلیل‌هایی را ارائه می‌دهد که مطالعات نظام‌مند بعدی در گسترهء رهیافت‌های مطالعات دینی صدق‌ ادعای ایشان را اثبات می‌کند.علامه طباطباییمعتقد است که مفاهیم خدا و دین با طبیعت عقلانی و منطقی بشر و همچنین با تمایلات فطری و ذاتی او ارتباط دارد و نیازی‌ به جستجوی علل خاص روانی و یا اجتماعی برای آن نیست و در عین حال که دلیل‌ پیدایش دین را وحی الهی،و عقل و وجدان(فطرت)انسان را منشأ دینداری و توجه‌ انسان به خدا می‌داند،نقش جامعه را در ظهور دین نیز ضروری می‌داند.
نوشته
نبوت یکی از مباحث مهم کلامی است که مباحث و فروع آن همواره دغدغه متکلمان بوده و هست. در این نوشتار دیدگاههای دوتن از صاحب نظران معاصر، علامه طباطبایی و حسن حنفی را درباره وحی به شیوه تطبیقی بررسی کرده ایم. حنفی نبوت را شعور انسان عادی به وجود مشکل و تلاش برای حل آن دانسته و به تبع آن، وحی را وسیعتر از معنای مدنظر علامه می داند؛ بااین حال حکایتگری وحی از واقع مستلزم بازخوانی و تاویل متون است تا معنای مدنظر متن به طور سیال و هرمنوتیکی و براساس تجربه شخصی در متن جامعه برداشت شود. این هندسه معرفتی از نظر علامه تفسیر به رای بوده و ایشان تاویل را حوزه متفاوتی از تفسیر معرفی میکند. علامه وحی را شعوری خاص و متفاوت میداند که درک آن در توان انسان عادی نمیگنجد. وی تفسیر را مرتبط با حوزه الفاظ و مفاهیم دانسته و راه آن را جست وجو در متن قرآن میداند. علامه تاویل را منحصر به افرادی خاص و به نزله روحی دانسته است که در کالبد آیات دمیده شده است. لامه در توصیف حالت نبوت چنین می‌گوید: «نبوت حالتی است الهی و اگر خواستی بگو غیبی که نسبتش به حالت عمومی انسان، اعم از درک و عمل او، نسبت بیداری است به خواب که شخص نبی به واسطۀ آن معارف را درک می‌‌کند که به وسیلۀ آن‌ها اختلاف‌ها و تناقض‌ها در حیات بشر مرتفع می‌گردد و این ادراک و تلقی از غیب همان است که در زبان قرآن وحی نامیده می‌شود و آن حالتی که انسان از وحی به خود می‌گیرد، نبوت نامیده می‌شود. 10 علامه در تفسیر آیۀ 51 سورۀ شوری، وحی به انبیا را مقولۀ گفتاری و نوعی تکلیم آسمانی می‌داند که مصادیقی متعدد دارد: «وحیی هم که انبیا علیهم‌السلام از خدای تعالی می‌گیرند، از مصادیق کلام است؛ بنابر این، دیگر جهت ندارد که استثنای «الا وحیا» را استثنایی منقطع بگیریم؛ چون وحی و دو قسم بعد از آن، یعنی تکلم از ورای حجاب و ارسال محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج2، قم: انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین، 1417، ص117. ایشان در استدلال بر مصونیت وحی از خطا و اشتباه پیامبر در دریافت و ابلاغ وحی، به غرض الهی برای هدایت انسان‌ها تمسک جسته و با بیان اینکه مصونیت وحی، اراده و خواست خداوند است، می‌گوید: «و خدای سبحان انبیا را مبعوث کرده برای تبشیر و انذار و انزال کتاب (و این همان وحی است) تا حق را برای مردم بیان کنند؛ حق در اعتقاد و حق در عمل را.
نوشته
روش شناخت دین و طریق دستیابی به معارف الهی یکی از مهم ترین دغدغه های علمای دیندار است. اساسی ترین سؤال در این مورد این است که میزان و حدود عقل در این زمینه چگونه است. آیا عقل و وحی با هم سازگارند؟ در فرض عدم سازگاری با چه معیاری، شناخت از دین حاصل می شود؟ در این باره دو نگرش عمده اتحادی و تفکیکی مطرح است. این نوشتار موضوع فوق را با روش مقایسه ای مورد تامل قرار داده و به این نتیجه می رسد که اگرچه عقل مفتاح و بعضاً مصباح دین است ولی از منظر قرآن و سنت دارای لغزش و کاستی است ولذا عقل و وحی دو مرتبه از صلاحیت اسلام هستند که وحی فائق بر اولی و عقل ناظر بر دومی است آن بزگوار ادامه به بیان اختلاف سه طریق می‌پردازد طریق اول را مخصوص عموم مردم می‌داند که هر کس بر اساس ظرفیت خود از آن بهره‌مند می‌شود، اما دوطریق دیگر را مختص خواص می‌داند ایشان اگر چه طریق وحی و ظواهر دینی را مبرزتر از دو مورد دیگر یعنی عقل و کشف می‌داند، آن دو راه دیگر را هم درفهم معارف دینی کارآمد می‌شمارد به عبارت دیگر، میان این سه طریق تفکیک قائل نشده است، اما برای هر یک حیطه‌ای خاص و مرزی ضروری، در نظر می‌گیرد و از تداخل منفی طرق نهی می‌کند، همانند جایی که بخواهیم به وسیله عقل و یا کشف، نظری را بر ظواهر تحمیل کنیم. باید این حقیقت را پذیرفت که در حوزه‌های علمیه عنایتی که به صرف و نحوه و معانی و بیان و منطق و اصول فقه می‌شود، به بررسی روایات و استفاده از آنها نمی‌شود، در حوزه‌ای که پایه گذار آن امام صادق( است، اگر در کنار پرداختن به احادیثی اعتقادی می‌شد، حوزه به لحاظ آشنایی با معارف اهل بیت در درجه عالی قرار می‌گرفت و افقهای روشنی از معارف جعفری به جهانیان ارائه می‌شد، در این راه، اگر‌چه مکتب تفکیک با خلوص و هدف متعالی وارد می‌شود، برای اعمال عقاید و اهداف خود، از ابزارها و شیوه‌های صحیح معارف وحیانی و با دیدگاه اعتدالی خود در باب عقل و وحی، جایگاه هریک را به درستی بازمی‌شناساند.
نوشته
Footer