موضوع زبان دینی مسئله ای است که شاید بتوان گفت در تمام ادیان آسمانی مطرح است. مباحث زبان دینی، شامل چیستی زبان دینی، معناداری و معرفت بخش بودن انواع گزاره های دینی است. مهم ترین بخش آن مربوط به گزاره های کلامی است که از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و متکلمان دینی بوده است. این نوشتار با رویکرد تحلیلی، بررسیِ تطبیقی آرای علامه طباطبایی و ویلیام آلستون فیلسوف دین امریکایی معاصر، در زمینه زبان الاهیات (کلام) مد نظر است. آلستون برای توجیه مشکل اطلاق گزاره های کلامی بر خدا، نظریه «کارکردگرایی» را مطرح می کند. علامه برای توجیه این مشکل، نظریه های «اشتراک معنوی و تشکیک در وجود»، «تاویل کلامی» و «غائیت» را مطرح می سازد که هر کدام در جایی کاربرد دارند. نظریه اشتراک معنوی درباره اوصافی نظیر علم، قدرت، حیات و وجود کاربرد دارد و اطلاق آنها را توجیه می کند. نظریه تاویل کلامی در مورد اوصافی مانند سمیع، بصیر، دارای دست بودن و مکان داشتن کاربرد دارد که این اوصاف، متعلق به ممکنات، و از ساحت الاهی دور است. این اوصاف، به اوصاف دسته اول تاویل برده می شود و نظریه غائیت در زبان عرفی و دینی و درباره تمام اوصاف استفاده می شود و کاربرد و صدق آنها را توجیه می کند.
نوشته
بحار الانوار مهم ترین و مفصل ترین تالیف علامه مجلسی و از مهم ترین و گسترده ترین جوامع حدیثی شیعه است. تعلیقات علامه طباطبایی که نماینده تفکر فلسفی حکمت متعالیه در دوره معاصر است، به طور عمده مشتمل بر نقد دیدگاه های علامه مجلسی است. بررسی تحقیقی و تفصیلی تر این تعلیقه ها، ضمن آنکه تلاشی در جهت تقویت و احیای سنت تعلیقه نویسی و نگاه انتقادی به میراث گذشته محسوب می شود، می تواند گامی موثر در شناسایی تفاوت رویکردها و منظومه فکری این دو اندیشمند دینی تاثیرگذار و توجه به نقاط اشتراک و افتراق آنها به حساب آید. این مقاله صرفاً عهده دار تبیین، تشریح، تحلیل، نقد و بررسی دو تعلیقه از تعلیقات علامه طباطبایی که چالش برانگیزتر بوده است، می باشد. تذکر این نکته ضروری است که از آنجا که دیدگاه های علامه مجلسی مورد نقد واقع شده بود، حجم قابل توجهی به بررسی و تبیین آرای ایشان اختصاص یافته است. در این پژوهش، تلاش شده تا تعاریف علامه مجلسی از معانی گوناگون عقل با دو محک لغت و مصطلح اهل بحث در سه مکتب اصلی فلسفی سنجیده شود و علل بدگمانی او به فیلسوفان و آرای فلسفی شناسایی گردد؛ همچنین روش فهم دین و مواجهه او با متون دینی و سرانجام، دغدغه های او در بحث عقول مجرده مورد بررسی قرارگرفته و انتقادات، مدعیات و دلایل علامه طباطبایی در این موارد ارزیابی گردیده است تا نشان داده شود این اظهارنظرها و موضع گیری ها تا چه اندازه مقرون به صواب بوده اند.
نوشته
تفسیر باطنی قرآن روشی است که در گونه‌ها و مکاتب مختلف تفسیری از جمله ، تفسیر فلسفی ، تفسیر عرفانی و تفسیر اثری مورد توجه است . مهم‌ترین پرسشی که در این حوزه باید پاسخ داده شود آن است که آیا بین مفاهیم ظاهری قرآن با آنچه به عنوان معانی باطنی مطرح می‌شود رابطه زبان شناختی و منطقی وجود دارد یا خیر . جواب منفی به این سؤال ، نظریه رمز واره بودن متن قرآن را دامن می‌زند که با چنین فرضی ، صحت و سقم تفاسیر باطنی با معیارهای معنا شناختی قابل سنجش نخواهد بود . برخی از نظریه پردازان بر این باورند که روایات تفسیری و روایات مربوط به باطن و تأویل قرآن نظریه مرموز بودن معانی باطنی را تأیید می‌کند . در این مقاله ضمن بررسی اجمالی مدلول روایات تأویل و تنزیل و ظاهر و باطن و طبقه بندی روایات تفسیری ، فرضیه رمزی بودن معنی باطنی قرآن مورد انکار قرار گرفته و بر قابل فهم بودن این معانی و وجود ارتباط زبان شناختی بین ظاهر و باطن قرآن تأکید شده است .
نوشته
آرای عالمان در معنای «تفسیر» و «تأویل» ، مختلف است؛ پیشینیان، آن دو را مترادف شمرده‌اند و برخی تفسیر را اعم از تأویل و بسیاری، آن دو را متباین می‌دانند. برای دریافت صحیح معنای این دو واژه باید بدانیم که مورد کاربرد «تفسیر» و «تأویل» در قرآن، حدیث و کلام عالمان، متفاوت است. وجوه معنایی «تأویل» در قرآن عبارت است از: 1. بیان مراد آیات متشابه؛ 2. مصداق و تحقق خارجی مفاهیم آیات؛ 3. توجیه عمل شبهه‌انگیز؛ 4. تعبیر خواب؛ 5. عاقبت و سرانجام. وجوه معنایی «تأویل» در احادیث نیز به قرار زیر است: 1. بیان مراد ظاهرعبارات قرآنی؛ 2. مصداق و تحقق خارجی مفاهیم آیات؛ 3. معانی بطون آیات قرآن. واژه تفسیر در قرآن به معنای کشف و بیان و در احادیث، به معانی ذیل است: 1. تبیین معانی آیات (اعم از ظاهر و باطن)؛ 2. بیان تفصیلی مجملات قرآن؛ 3. تبیین و توجیه متشابهات قرآن؛ 4. تبیین معانی ظاهر آیات. مقصود از تأویل متشابه، بیان مراد آن است. دیدگاه علامه طباطبایی رحمه‌الله در معنای تأویل، با ظاهر آیات و احادیث، سازگار نیست.
نوشته
Footer