قرآن کریم طی بیست‌ و‌ سه سال به‌صورت تدریجی و با هدف هدایت تمام مخاطبانش در هر زمان و مکانی بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده ‌است. در این‌ حال بین نزول پاره‌ای از آیات آن و واقعیت‌های محیط نزول، رابطه‌ای وجود‌ داشت که گاه حادثه-ای زمینه نزول آیه یا سوره‌ای را فراهم می‌آ‌ورد. به کلّ شرایط و موقعیت‌های زمانی، مکانی و شخص یا گروهی که این زمینه‌ها را فراهم می‌آورد، اسباب‌نزول گفته ‌شده‌ است. اندیشمندان در حوزه اسباب‌نزول رویکردهای بعضاً متفاوتی ارائه نموده‌اند که برخی از آن‌ها به تعریف و تبیین بهتری از رابطه میان محیط نزول و نزول آیات رسیده‌اند. نگارنده در این پژوهش با هدف دستیابی به مناسب‌ترین الگو در موضوع رابطه اسباب‌نزول و متن قرآن، به ‌شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی و تحلیل دیدگاه-های دو اندیشمند اسلامی معاصر یعنی "نصرحامد ابوزید" و "علامه طباطبایی" پرداخته ‌است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهد که به‌ جهت تفاوت مکتبی- علامه شیعه و ابوزید سنی معتزلی- و محیطی این دو اندیشمند، تفاوت‌هایی در دیدگاه‌های هر ‌یک در‌ مورد قرآن و مباحث پیرامون آن وجود ‌دارد و در‌ عین‌ حال به ‌دلیل اینکه هر‌ دو متفکر، مسلمان و هم-عصر و نو‌اندیش هستند شباهت‌هایی نیز در رویکردهای آن‌ها دیده‌ می‌شود. در کل، تعریف و رویکرد ابوزید که در آن از اندیشه‌های قرائت متنِ به‌روز دنیا، استفاده نموده‌ است و به‌ دنبال ارائه تفسیری نو و بازسازی ‌شده از دین بوده‌ است، کار‌ساز‌تر می‌نُماید. البته باید با تحلیلی منصفانه و دقیق، آسیب‌شناسی شده و مورد استفاده قرار گیرد. در‌مقابل، علامه نیز که تفکراتش صبغه شیعی دارد و در محیط ایران، که با ویژگی‌های زمانیِ نهضت بیداری جهان اسلام در‌گیر بود، زندگی می‌کرد. او به نگارش تفسیری نو از قرآن پرداخت که نتایج کارش قابل تحلیل و کاربرد فراوان است. البته در صورتی‌ که فضای گفتمانی علامه، باز و پویا در ‌نظر گرفته‌ شود.
نوشته
Footer