یکی از علوم با اهمیت در قرائت قرآن، علم وقف و ابتداء است که توجه به آن سبب القای معنایی درست به مخاطب می شود. بنابراین شناخت مواضع صحیح وقف و ابتداء برای هر قاری قرآن ضرورتی است اجتناب ناپذیر، و بدین منظور ناگزیر از فراگیری علوم موثر بر وقف و ابتداء می باشد. یکی از دانش های قرآنی که تأثیری مستقیم بر نحوه اتصال یا انفصال عبارات قرآنی هنگام قرائت آنها دارد، علم تفسیر است. از آنجا که برخی برداشت های تفسیری، بر معنای عبارات قرآنی تأثیر گذار است، توجه به معنای دقیق تفسیری مشخص برای قاری قرآن و تعیین وقف و ابتدای صحیح بر اساس آن ضروری می باشد. در این پایان نامه به این سوال اصلی پاسخ داده شده است که دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در تعیین مواضع وقف و ابتداء چه تأثیری گذارده و چه وجه اشتراک یا افتراقی با دیدگاه علمای وقف و ابتداء به ویژه دانی و سجاوندی دارد. در خلال بررسی دیدگاه های علامه، مشخص گردید که تعداد 390 موضع از دیدگاه های خاص علامه، موجب تغییر در معنا و تفسیر آیات قرآنی و در نهایت مواضع وقف و ابتدایی قرائت حفص از عاصم (قرائت مشهور) می گردد. سپس تک تک این مواضع، با دقت فراوان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نوع وقف و وصل آن بر اساس تعاریف وقف های چهارگانه دانی و شش گانه سجاوندی تعیین، و در نهایت دیدگاه های علامه با هر کدام از دانی و سجاوندی مقایسه گردید. در پایان معلوم شد که از بین این تعداد، 21 موضع (5/5%) به همسانی دیدگاه علامه با دانی و سجاوندی، 41 موضع (5/10%) به همسانی دیدگاه علامه با دانی، 94 موضع (24%) به همسانی دیدگاه علامه با سجاوندی، 144 موضع (37%) به ناهمسانی دیدگاه علامه با دانی و سجاوندی، و 90 موضع (23%) به دیدگاه علامه به تنهایی بدون اینکه دانی و سجاوندی اظهار نظری کرده باشند، اختصاص دارد. کلید واژه ها : تفسیر، وقف و ابتداء، قرائت قرآن، علامه طباطبایی، المیزان، دانی، سجاوندی
نوشته
تفسیر قرآن به‌عنوان یک ضرورت از صدر اسلام آغاز شد و در طول قرون متمادی تداوم یافت و ظهور مفسران مختلف با آراء و عقاید متفاوت موجب تنوع و گستردگی قابل ملاحظه‌ای در این زمینه گردید. بررسی تطبیقی روش‌ها و گرایش‌های تفسیری مفسران برجسته هر عصری می‌تواند نتایج سودمندی ارائه دهد و الگوهای مناسبی را فرا روی پژوهشگران این عرصه نمایان سازد. علامه طباطبایی مفسر برجسته شیعی مذهب در شرق جهان اسلام و ابن عاشور مفسر نامدار اهل سنت در مغرب جهان اسلام در قرن أخیر به‌شمار می‌آیند. هر دو مفسر ارجمند از روش تفسیری جامع استفاده نموده‌اند که بررسی و تحلیل تطبیقی روش‌ها و گرایش‌های تفسیری آنها، نشان دهنده وجود نقاط اشتراک و افتراق فراوانی است. اساس روش تفسیری علامه، در المیزان روش تفسیر قرآن به قرآن است که آن را برگرفته از روش تفسیر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می‌داند. وی با استعانت از روایات تفسیری، و تدبّر عمیق و گسترده در آیات إحیاگر تفسیر قرآن به قرآن محسوب می‌شود. ابن عاشور در التحریر و التنویر ضمن بهره‌برداری از روش تفسیر قرآن به قرآن، اساس روش تفسیری خود را بر اجتهاد قرار داده و با نگاهی به روایات تفسیری، جلوه‌های بدیعی از تفسیر اجتهادی با عنایت ویژه به گرایش ادبی برجای نهاده است. باوجود اینکه هر دو مفسر از فقهای عصر خویش بوده‌اند؛ اما گرایش فقهی احاطه کلّی بر تفسیر آنها نداشته است. هر دو مفسر کوشیده‌اند تا در عرصه مسائل اجتماعی، دیدگاه اسلام را با توجه به تفسیر آیات مرتبط، نمایان سازند. علامه مباحث فلسفی را به صورت مجزا در المیزان تبیین نموده و ابن عاشور نیز در زمینه تبیین اعجاز ادبی قرآن، تمام تلاش خود را به‌کار گرفته است. این دو تفسیر ارزشمند به دلیل استقصای موضوعات وگستردگی مطالب، همانند دائره المعارف اسلامی حائز اهمیت و شایسته بررسی در حوزه‌های مختلف می‌باشند.
نوشته
Footer