نوشتهء پیش‌روی، بر آن است تا تأثیر گناه بر شناخت را، در قلمرو شناخت حضوری و حصولی، با تأکید بر دیدگاهعلامه طباطبایی بررسی کند؛در قلمرو شناخت حضوری، به بررسی تأثیر عامل گناه بر شناخت حضوری از خود و شناخت حضوری از خداوند می‌پردازد و در شناخت‌ حصولی نیز بحث را در حوزهء عقل عملی و نظری، پیش می‌برد.علامهء طباطبایی، میزان فهم را در چارچوب علم‌النفس فلسفی، علم اخلاق تبیین می‌کنند؛ ازاین‌روی، در کنار عوامل اجتماعی و بیرونی نظیر دوری از مراکز علمی، ملکات و اعمال‌ ناپسند را نیز عامل تفاوت در فهم می‌دانند و بر نقش منفی ملکات رذیله در استعدادهای ذهنی‌ و فراگیری علوم تأکید می‌کنند. درواقع، از آن‌جا که، آیات و روایاتی بر تأثیر تقوا بر شناخت و قوهء تمییز انسان تصریح‌ دارد، می‌توان تأثیر اعمال و ملکات را در متون دینی، در چارچوب تأثیر تقوا به مثابهء خود نگه‌داری در اعمال و داشتن همهء ملکات فضیلت‌مند داشت.لذا، علامهء طباطبایی بین‌ رعایت تقوای الهی و توان عقل در ادراک نظری قایل به ملازمه‌اند؛این سخن بدین معناست‌ که نه تنها توان عقل در میزان رعایت تقوای الهی مؤثر است، بلکه پای‌بندی به تقوا در مقام‌ علم نیز تأثیر دارد.
نوشته
مطلوب را اجتماعی سست و بی‌بنیاد در عرصه ایمان و عمل نیک شمرده و فرموده‌ اند:«جامعه‌ای که در آن ارزش‌های اخلاقی به عنوان یک اصل لا ینفک و اعتقادی مورد توجه قرار نگیرد،عواطف انسانی اعضای آن‌رو به انحطاط رفته،در نتیجه منجر به عدم‌ اعتقادشان به مبدأ هستی و توحید خداوند و گسترش روزافزون فساد می‌گردد».2سعی‌ نگارنده در این مقاله آن است که پایه‌های اخلاقی جامعه مطلوب از دیدگاه علامه‌ طباطبائی(رضوان الله علیه)مورد بررسی قرار دهد. اسلام دینی اجتماعی است و احکام فردی آن نیز آهنگ اجتماعی دارد و از آن‌ها در جهت‌ اصلاح و تقویت روابط اجتماعی و اجرای اهداف مقدس جامعه بهره می‌گیرد.دین مبین‌ اسلام میان عبادات فردی و اجتماعی پیوند برقرار کرده است.مثلا نماز،که تبلور عینی‌ ایمان و اعلام نیاز و وابستگی به پروردگار یگانه است،هرچند در آغاز به صورت فردی‌ تشریع گردید،ولی در مراحل بعدی،بعد اجتماعی آن به صورت اکید از مسلمانان خواسته‌ شد.یا روزه،که عبادتی به عنایت فردی و خالی از نمونه خارجی است،با عیدی عمومی‌ (فطر)و نماز عید،بعدی اجتماعی یافته است.پس هدف اسلام،تنها ساختن«فرد دین‌دار »نیست،بلکه ساختن جامعه دین‌دار نیز هست،جامعه‌ای که روابط اجتماعی آن براساس‌ اهداف و احکام دین سامان گیرد؛جامعه‌ای ارزشمند که در آن سعادت فرد با سعادت جامعه‌ پیوند خورده است و میان مسئولیت‌های اجتماعی و ایمان اسلامی ارتباطی قوی و غیر قابل‌ انفکاک به وجود آمده باشد.یکی از مسائل مهمی که اسلام در این راستا برای آن اهمیت‌ قائل شده و در معارف قرآن نیز مورد توجه قرار گرفته،اخلاق و ایجاد جامعه اخلاقی‌ مطلوب است،که از ارکان و پایه‌های اساسی برخوردار می‌باشد،از جمله تقوا،عدالت‌ اجتماعی،وحدت و امنیت اجتماعی بر این اساس است که دانشمندان و حکمای اسلامی‌ التفات ویژه‌ای بدین مساله نشان داده و پژوهش‌های قرآنی،دینی و فلسفی بسیاری را در این موضوع به انجام رسانده‌اند؛مرحوم علامه طباطبائی(رحمه الله علیه)از جمله این‌ حکما و دانشمندان است که در تفسیر المیزان و اندیشه‌های فلسفی خویش توجه خاصی به‌ اخلاق و جامعه اخلاقی مطلوب معطوف داشته و معتقد است که اخلاق از یک طرف هم‌ مرز با اعتقاد و از طرف دیگر،هم مرز با عمل و فعل می‌باشد.
نوشته
Footer