هدف پژوهش حاضر تبیین ایمان به حیات پس از مرگ و دلالت‌های تربیتی آن در دیدگاه علامه طباطبایی(ره)است. این پژوهش که در زمره تحقیقات کیفی قرار دارد بر اساس آراء و اندیشه‌های علامه در باب معاد تدوین شده است که در آن به مفهوم شناسی معاد و جایگاه آن در تعالیم دین مبین اسلام و سایر ادیان پرداخته شده و سپس دلایل منکرین، پاسخ علامه با دلایل قرآنی و عقلی و همچنین اثبات معاد و حیات پس از مرگ مورد بحث قرار گرفته است. دلالت‌های تربیتی حاصل از این پژوهش در سه بعد اهداف، اصول و روش‌های تربیتی تبیین گردیده و حاکی از آن است که اهداف غایی در نزد علامه شامل توحید و رضوان الهی می‌باشد که توحید به عنوان غایی‌ترین هدف شناخته شده و اهداف واسطه‌ای در راستای اهداف غایی مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش همچنین اصول و روش‌های تربیتی مبتنی بر اصل معاد استنباط واستخراج گردیده است.
نوشته
بررسی دیدگاه علامه طباطبایی درباره ماهیت ایمان و رابطه آن با برخی مقولات مربوط به آن، دغدغه اصلی مقاله حاضر می‌باشد. هرچند تعابیر علامه در تعیین ماهیت ایمان، متفاوت و گاه به ظاهر ناسازگار می‌باشد که ازاین‌رو برخی را به برداشت‌های گوناگون و نادرست از دیدگاه وی واداشته، اما در این مقاله، نشان داده‌ایم که این تعابیر، ناظر به دو مقام یا دو نگاه هستند. برخی از آنها به ایمان مطلق و به تعبیر دیگر، به ایمان از آن نظر که ایمان است، ناظر هستند. در این نگاه، سرشت ایمان همان چیزی است که علامه از آن به «عقد قلبی» تعبیر می‌کند. و تأکید می‌کند که ایمان امری قلبی است و نه تصدیق زبانی یا عمل جوارح و امثال آن. اما برخی از تعابیر، به ایمان از آن نظر که مطلوب و خواسته دین است، ناظر هستند. در این نگاه، ایمان باید با عمل همراه گردد و گرنه فایده‌ای ندارد. به این ترتیب، هیچ ناسازگاری یا تناقض‌گویی‌ای در کلمات و تعابیر علامه طباطبایی وجود ندارد. برای تأیید و تقویت این برداشت و تفسیر خود، سه بحث اصلی دیگر را نیز پیگیری کرده‌ایم: نخست مسئله شدت و ضعف در ایمان؛ دوم رابطه ایمان با مقولات دیگر؛ و سوم رابطه ایمان و عقل. در جای جای این مباحث نشان داده‌ایم که چگونه مباحث ایشان، برداشت و تفسیر نگارنده را تأیید می‌کند.
نوشته
ایمان یکی از اصلی ترین و مهمترین مسائل دینی به شمار می رود، بنابراین روشن ساختن ماهیت آن و بررسی تاثیر آن بر رفتار و زندگی انسان امری ضروری است. لذا در پی تبیین ماهیت ایمان و بررسی ارتباط و تاثیری که ایمان بر افعال انسان از جهت ارزشمندی و یا درستی این افعال می تواند بگذارد، به مطالعه ی اندیشه های اخلاقی دو اندیشمند متدین، علامه طباطبایی و آکوئیناس پرداختیم. با بررسی این دو دیدگاه مشخص شد متعلق اصلی ایمان خداوند است که خیر اعلی است، و هر دو فیلسوف ایمان را نوعی فضیلت می دانند که باعث برتری فرد و منشاء افعال نیک می گردد. با این تفاوت که آکوئیناس با تلفیق دیدگاه دینی خود، و طرح فضایل الهیاتی، ایمان را جزو فضایل دینی که از طرف خداوند به انسان افاضه می شوند، معرفی می کند، و آن را در ایجاد فضایل اخلاقی مؤثر می داند. بدین صورت که فضایل الهی، از جمله ایمان، امدادهایی از سوی خداوند هستند، که در صورتی که افعال اخلاقی انسان به وسیله ی آن ها ایجاد شود، از ارزش برخوردار می شود، و در غیر این صورت ارزشمند نیستند، حتی اگر درست باشند. علامه نیز با توجه به تعالیم اسلامی و آیات قرآن، اعمالی را که بدون ایمان انجام شوند، حبط شده و بی ارزش می داند و تنها افعالی که پشتوانه ی ایمانی داشته باشند و به قصد قربت انجام گیرند، ارزشمند می داند. همچنین با بررسی دیدگاه دو فیلسوف روشن شد که ایمان از طریق ارزش دادن به افعال اخلاقی انسان، در نیل به سعادت واقعی نیز نقش دارد. زیرا هر دو فیلسوف دستیابی به سعادت را از طریق کسب فضایل و در لقای خداوند که خیر مطلق است می دانند.
نوشته
یکی از مسائل بسیارمهم کلامی که مربوط به دین می باشد,ایمان است،که به دنبال اثبات نیازبشر به موجودی والا و متعالی مطرح می شود.این مسئله از دوران گذشته تا معاصر مورد توجه بسیاری ازمتفکران,اعم از روان شناسان,فیلسوفان,جامعه شناسان ومتکلمان بوده است. دراین میان فخرالدین رازی معتقد است مقومات مفهومی ایمان,یکی ((تصدیق ومعرفت قلبی)) ودیگری ((اقرارزبانی)) است وعمل از حوزه ی مفهومی ایمان خارج است,زیراعطف عمل برایمان باعث تکراراست و براین باوراست که اعتقاد وایمان باید مبتنی بردلیل باشند. علامه طباطبایی ایمان را عقد و حالتی قلبی می داند که برای مومن امنیت می آورد و آن را اثر یا صفتی می داند که در دل مومن واقعی تحقق می یابد.ایشان ایمان را صرف اعتقاد نمی داند و التزام به لوازم و آثار عملی آن را ضروری می داند که همراه با نوعی آرامش وسلوک عملی خاص درنفس که خود نتیجه التزام عملی نسبت به لوازم آن است.گرچه از نگاه ایشان عمل خارج از ایمان است,اما پیوندی گسست ناپذیر میان ایمان وعمل صالح وجود دارد. پس با این مقدمات معلوم می شود که ایمان به خدا صرف این نیست که انسان بداند و درک کند که خدا حق است,زیرا مجرد دانستن ودرک کردن ملزم به ایمان نیست بلکه آثارعملی باید برآن مترتب شود.ایمان با توجه به تاثیراتی که در شخص ایمان می گذارد دارای اقسام گوناگونی است که درجات,صفات ومنازلی دارد که یعنی متعلق ایمان با اختلاف مراتب ایمان فرق می کند. مومنان معدودند ولیک ایمان یکی جسمشان معدود,لیکن جان یکی. بعضی ان مراتب,مرتبه ی تام و کامل ایمان است و برخی از ایمان ها,ناقص و نقصشان به وضوح روشن است.
نوشته
وظیفه اولیه هر دینداری که با الفبای تدین و دینداری آشناست، ایمان به خداوند و سائر اموری است که او ایمان به آنها را طلب نموده است. این امر ضرورت شناخت حقیقت ایمان را به همراه دارد. از طرف دیگر اولین پرسشی که توجه به حقیقت ایمان در پی دارد، سوال از جایگاه معرفت و شناخت، در ایمان است. آیا اساسا ایمان با معرفت قابل جمع است؟ اگر چنین است آیا معرفت در تحقق آن ضرورتی هم دارد؟ اگر ضرورت دارد، چه نوع معرفتی شرط لازم ایمان است؟ در این تحقیق کوشیده شده است تا از جایگاه یکی از مراتب شناخت یعنی یقین در حقیقت ایمان پرده برداشته شود و پاسخی به بنیادین ترین سوالات ایمانی داده شود. در این راستا ضمن بررسی حقیقت یقین و ماهیت ایمان، رابطه بین یقین و ایمان مورد بحث و کنکاش قرار گرفته است تا روشن شود اولا یقین در تحقق ایمان ضروری است یا خیر؟ و ثانیا در صورت مثبت بودن پاسخ کدامیک از اقسام یقین در این مهم نقش اساسی را ایفاء می نماید؟طبعا و با توجه به عنوان تحقیق تکیه گاه اساسی در یافتن پاسخ به سوالات اساسی مطرح شده، نظریات علامه طباطبایی به عنوان پرچمدار تفکر فلسفی سنتی در عصر حاضر، می باشد.مرحوم علامه گرچه مسأله رابطه بین ایمان و یقین را به طور مستقل مورد بررسی قرار نداده ولی بررسی در آثار وی ما را به نتایجی در این زمینه رهنمون می نماید. در یک کلام می توان گفت نظر علامه در این رابطه با نوعی ابهام مواجه است ولی قدر متیقن این است که از منظر وی، ایمان با نوعی احتمال خلاف قابل جمع است و در تحقق ایمان وجود یقین ضروری نمی نماید، گرچه هر شخصی مکلف است که به ایمانی دسترسی پیدا کند که در آن هیچگونه شائبه تردید و شکی وجود نداشته باشد.
نوشته
ازآنجایی که انسان اشرف مخلوقات است وبا عقل به موجودات دیگری برتری یافته ،ومانندموجودات دیگرنیست لذا نباید دچار روزمرگی شد وتمامی اندیشه وعملش درپی رفع نیازهای آنی وروزمره اش باشد،چرا که دل هر ذره تا افلاک جولانگاه اندیشه اوست وهیچ گاه سلسله جستجوگری وشناختن ناشناخته هایش قطع نمی شود. موضوع معاد درمیان افراد انسانی بحثی است فراگیر ،که ازبحث های تئوری ونظری، به عرصه زندگی عملی ما میرسد.اعتقاد یا بی اعتقادی به دنیای پس از مرگ مستقیم یا غیر مستقیم می تواندتأثیری همه جانبه بر تمامی رفتارفردی وعملی بشر داشته باشدصرف نظرازتنوع باورهای دینی و مکاتب انسانی به زندگی پس از مرگ ،اعتقاد به ادامه حیات انسانی بعد مرگ دنیوی،منشأرفتارهایی است متفاوت با رفتارهای کسانی که مرگ را پایان زندگی می دانند. بانظر اجمالی به آیات قرآن کریم نشان می دهددرمیان مسایل عقیدتی هیچ مساله ای در اسلام بعداز توحید به اهمیت مساله معاد نمی رسد خداونددر سوره نساء87میفرماید:"الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی یوم القیامه لا ریب فیه ومن اصدق من الله حدیثا"مساله معادنه تنها بسیارمهم است بلکه در ایجاد نوع نگاه انسان به هستی وفلسفه وسبک زندگی او نیزبسیار تاثیرگذار است. از سوی دیگر متفکران اسلامی در باره معادآثار ارزشمندی را به رشته تقریر در آورده اند، ازدیدگاه علامه طباطبایی حقیقت معاد ودنیایی که انسان پس از مرگ باآن روبروست آثارتربیتی بی شماری به همراه دارد وانسانراوادار می کند که بانظرش به جهان آخرت در روابط خود با دیگران مواظبت بیشتری بکند تا حقی از دیگراعضای جامعه بر دوشش نباشد (طباطبایی ص 236 1385) هچنین ایمان به معاد آثاری بر نوع روابط انسان با دیگران واجتماع میگذارد ازجمله مسئولیت پذیری ،عدالت اجتماعی ،صبر خویشتن داری ،فداکاری ،امیدواری...لذاانسان معتقد به مبداءومعادمی داند سعادت هر موجودی همان چیزی است که خدای متعال برای آن معین کرده وراه به سوی آن سعادت وطریقتی که باید سلوک کند خداوند تشریع وبیان نموده است (طباطبایی ج18ص 115 ،1374) این تحقیق برآن است باتوجه به اهمیت وجایگاه"معاد"درزندگی بشرضمن بررسی چگونگی آموزه های دین اسلام در این مورد نقش وتاثیر آن را در رفتارهای فردی واجتماعی بشر تبیین نماید ودرپی یافتن پاسخ هایی عقلانی ومناسب برای پرسش هایی چنین باشد 1-آیا ایمان به معاد،می تواند منشأرفتارآدمی در زندگی فردی واجتماعی باشد؟ 2-ایمان به معاد،چگونه بشر راازیاس،شکست از ملایمات وگذراز تنگناهای زندگی یاری خواهد کرد؟ 3-این دو بزرگوارچه برداشتی ازآن داشته ودر مقام عمل چگونه به آن پرداخته ووجوه اشتراک وامتیاز دیدگاه فیض کاشانی وعلامه طبابایی دراین باره چیست؟
نوشته
این پژوهش از این منظر ضروری است که تبیین چیستی و چگونگی اثر پذیری اخلاق از ایمان توحیدی، در حقیقت کشف کلیدی‌ترین مبنایی است که بستر ورود همه‌جانبه تعالیم اخلاقی دین را به عرصه فلسفه عمل و عقلانیّت اخلاقی فراهم می‌کند و به پژوهشگران این عرصه توانایی درک صحیح از کلّی ترین اصول اخلاقی تا بسیاری از جزئی‌ترین کدها و قضاوتهای اخلاقی را بر اساس اولین و بنیادی‌ترین آموزه دین یعنی ایمان توحیدی، اعطاء می‌کند. البتّه این پژوهش به هیچ روی مدّعی ایجاد چنین فضای آرمانی نیست بلکه تنها گامی هرچند کوچک در رسیدن به این قلّه رفیع اخلاق دینی است.در این تحقیق بر این باوریم که منظومه فکری علامه طباطبایی مجموعه‌ای از دیدگاه‌های کاملاً همگرا و منسجم و نظام‌مند است که می‌تواند ما را به پاسخی که درخورِ سوال اصلی این پژوهش است برساند، البتّه نیل به این هدف، نیازمند پافشاری بر نگاه کل‌نگر به آراء وی و شرح و تفسیر و یا حتّی توسعه و تضییق آنها بر اساس مسلّمات و روح کلّی منظومه فکری این متفکّر و اندیشمند معاصر است.ایمان توحیدی با دگرگونی ‌عمیقی که در ژرفنای نهاد انسان ایجاد می‌کند و با پیوندی که میان او و حقایق وجودی برقرار می‌سازد، آدمی را با بنیادی ترین کشش درونی یعنی لزوم حرکت از نقص به کمال، به رفتار متناسب با خود می‌کشاند و سبب می‌شود او با درکی عاری از موانع خودانگیخته و با کمترین ضریب خطا در تشخیصِ موقعیّتِ واقعی در هستی، به رفتار اخلاقی بپردازد. او از این رهگذر می‌تواند صفات اخلاقی که در حقیقت زنجیره‌ای به ‌هم پیوسته ‌آز اذعان‌های برآمده از معلومات و تجربیّات متوالی است را برپایه کمالاتِ واقعی انسان به سامان ‌برساند. در یک جمله، نهادینه شدن ایمان توحیدی در انسان، حقیقتی از جنس شناختهای رسوخ یافته است که وارد حوزه رفتار شده و در نهایت به رفع رذائل و آراستگی به فضائل اخلاقی می‌آنجامد.
نوشته
بحث حقیقت ایمان و ویژگی ها و پیامدهای آن از محوری ترین مباحث دین شناسی است که تبیین و بررسی دقیق آن افزون بر اینکه می تواند در تصحیح دیدگاه های نظری و باورهای انسان تاثیر بسزایی داشته باشد، از جنبه عملی هم نقشی اساسی در اصلاح رفتارها و اعمال آدمی دارد. نوشتار حاضر می کوشد تا با استناد به آثار علامه طباطبائی، به ویژه تفسیر المیزان، دیدگاه ایشان را درباره این موضوع بررسی کند. در این بررسی ابتدا تعاریفی که ایشان از حقیقت ایمان ارائه کرده است، مختصرا تبیین می شوند و سپس عناصر مندرج در این تعاریف، تحت عناوینی کانون بحث و بررسی قرار می گیرند تا از این راه عناصر مندرج در ماهیت و ساختار ذاتی ایمان از منظر ایشان روشن شوند. پس از آن، برخی از ویژگی های ایمان مانند اختیاری بودن ایمان، مراتب و درجات ایمان، و افزایش و کاهش پذیری آن بررسی می شوند و سپس برخی از پیامدهای مهم ایمان، مانند ارتباط ایمان با عمل، ارتباط ایمان با اسلام و ارتباط آن با اخلاق از نظر ایشان کانون تبیین و بررسی قرار خواهند گرفت.
نوشته
Footer