تبیین جایگاه انسان در نظام خلقت به لحاظ نظری و عملی اهمیّت بسزایی دارد . با توجّه به جایگاه ویژه حکمت متعالیه در میان مکاتب مختلف فلسفی در جهان اسلام، در این پژوهش به بررسی این موضوع از دیدگاه حکیم ملاهادی سبزواری، علّامه طباطبایی و استاد سید جلال الدین آشتیانی به عنوان شارحان حکمت صدرا پرداخته می‌شود . از آنجا که انسان به واسطه داشتن دو بعد مادّی و غیر مادّی و دارا بودن مقام خلافت الهی و کرامت ذاتی از سایر موجودات متمایز است، تعیین جایگاه او در مراتب عالم منوط به شناخت ابعاد وجودی و استعدادهای بالقوّه و هدف از خلقت اوست . ارتباط اصل حرکت جوهری با «جسمانیّ? الحدوث و روحانیّ? البقاء» بودن نفس به عنوان نوآوری‌های حکمت صدرا در این پژوهش مورد توجّه واقع شده است .زیرا بر اساس اصل حرکت جوهری نفس انسان مراتب کمال را در سیر صعودی باید هماهنگ با مراتب در سیر نزولی طی کند . به علاوه نفس در اثر این حرکت از حالت جسمانیّت ابتدایی خود خارج شده و به تجرّد و بقاء روحانی می‌رسد، و این از مهمترین شاهکارهای حکمت متعالیه است . بر اساس دیدگاه این سه شارح حکمت صدرائی انسان به لحاظ ذات و به واسطه فطرت الهی می تواند به کمال برسد و در این راه حدّ یقف ندارد . همچنین در تأثیر علم و عمل و مراتب آن در ایجاد ملکات نفسانی و رسیدن به سعادت حقیقی نظرات دقیق و عملی مطرح نموده‌اند .
نوشته
مساله «نفس الامر» از جهتی در مباحث هستی شناسی و از جهتی دیگر در مباحث معرفت شناسی مطرح می شود. انسان رئالیست و حقیقت جو که حقیقت را عبارت از «تطابق اندیشه با واقع و نفس الامر» می داند، گریزی از تحلیل، تبیین، اثبات و درنهایت پذیرش آن ندارد. در کلام مرحوم علامه طباطبایی «نفس الامر» بر دو معنای اخص و اعم اطلاق شده است. معنای اخص که در کلام ایشان از آن به امور نفس الامریه تعبیر شده است لوازم عقلی ماهیات می باشد که مفاهیم اعتباری (معقولات ثانی فلسفی و منطقی) و قضایای مؤ لف از آنها را دربر می گیرد و معنای اعم عبارت است از ثبوتی که اعم از ثبوت واقعی و ثبوت اعتباری است. ثبوت اعتباری که توسط ذهن با دو توسعه پی درپی صورت می گیرد شامل ماهیات و همه مفاهیم اعتباری (معقولات ثانی فلسفی و منطقی) می شود. این دو ثبوت مجازی و قرضی نیستند بلکه اضطراری و ریشه دار می باشند. حاصل آنکه طبق نظریه ایشان این ثبوت عام و فراگیر که هم شامل وجودهای خارجی و احکام آنها است، هم شامل ماهیات و احکام آنها است و هم شامل مفاهیم انتزاعی فلسفی و عدمی است، همان «نفس الامر» است.
نوشته
این تحقیق به دنبال بررسی دیدگاه فلسفه هستی شناسی علامه طباطبایی و آثار و نتایج تربیتی آن است. در واقع هدف این پژوهش تبیین مسائل اساسی مربوط به ابعاد هستی از دیدگاه علامه طباطبایی و برخی از مهمترین آثار تربیتی آن در خصوص عناصر نظام تعلیم و تربیت است. روش کار در این مقاله به صورت توصیفی- تحلیلی و با مراجعه به منابع دست اول و منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. در این مطالعه، ضمن تبیین دیدگاه هستی شناسی علامه یعنی رویکرد فلسفی که روش معرفت شناختی آن حاصل شناخت خدا، انسان و جهان است. با تشریح مقوله های مطرح در حوزه نگرش هستی شناسی مدنظر علامه طباطبایی، ارائه تعلیم و تربیت مرتبط با این مباحث به صورت یک چارچوب پیشنهادی در قالب اهداف، برنامه درسی و روشها مورد بحث قرار گرفته است. نتایج حاصل عبارت اند از: -1 اهداف شامل سطوح مختلف هدف غایی توحیدی و اهداف واسط های اعتدالگرایی و همه جانبه گرایی میباشد. -2 برنامه درسی شامل توجه به مشخصات برنامه درسی، محتوی برنامه درسی، آسیب شناسی برنامه درسی و شعب علم میباشد. -3 روش های تعلیم و تربیت شامل روش های فردی و اخلاقی، روش های علمی و روش های اجتماعی میباشد.
نوشته
Footer