مرگ به عنوان یکی از اساسی‌ترین دغدغه‌های پیش روی انسان همواره مورد توجه اندیشمندان علوم انسانی بوده و هر نظریه‌پرداز به فراخور منابع معرفتی خویش، از زاویه‌ای به این مسئله پرداخته است. در مسلم بودن این موضوع برای تمام انسان‌ها تردیدی نیست، اما در اینکه کیفیت مرگ چگونه است و اساسا انسان در قبال آن چه موضع‌گیری می‌تواند داشته باشد، همیشه محل تضارب آراء گردیده و هر مکتبی برای طرفداران خود، دستورالعمل‌هایی توصیه نموده است. در این مقاله به روش توصیفی ـ تحلیلی، ابتدا دیدگاه روانشناسان وجودی در موضوع مرگ و آنگاه دیدگاه قرآنی علامه طباطبائی(ره در تفسیر المیزان مطرح شده که با بیان پیش‌فرض‌ها و مبانی فکری هر دو دیدگاه یک مبنای تطبیق به خوانندگان محترم ارائه می‌گردد. در برخی مباحث، هر دو دیدگاه اتفاق نظر دارند و در بعضی دیگر، دیدگاه قرآنی تکاملی‌تر می‌باشد. نوع نگاه انسان‌محوری در روانشناسی وجودی و خدامحوری در دیدگاه قرآنی، موجب تضاد هر دو دیدگاه گردیده و در پایان، ذیل پانزده (15) بند، وجوه اشتراک و افتراق دو دیدگاه مطرح شده است.
نوشته
Footer