مفاهیم «انتزاعی»، چیستی وماهیت آنها و مقایسه نظر «ژان پیاژه» و «علامه طباطبایی» پیرامون این مفاهیم، محوراصلی بحث درفصول این پایان‌نامه است. در واقع اینکه مفاهیم انتزاعی، به چه مفاهیمی اطلاق می شوند و آیا این مفاهیم با یکدیگر و یا با مفاهیم غیر انتزاعی ربط و نسبتی دارند یا نه، مباحث اصلی در این نوشته را جهت می‌دهند.در پاسخ به این سوالات و در واقع به‌عنوان چکیده کلام می‌توان گفت: از نظر پیاژه و علامه، مفاهیم انتزاعی مفاهیمی هستند که ما به ازاء محسوس ندارند. تفاوت‌هایی نیز بین نظرات این دو وجود دارد که بیشتر حاصل تفاوت در روش‌شناسی بحث از مفاهیم انتزاعی ونوع نگاه هر یک به آن است. همچنین این مفاهیم، از نظر شیوه ادراک نه‌تنها به یکدیگر مرتبط هستند بلکه با مفاهیم غیرانتزاعی نیز ارتباط و پیوستگی دارند. از این‌روی نمی‌توان ادراک این مفاهیم را به‌طور مستقل و مجزا در نظر گرفت. این مطلب نه‌تنها به‌طور صریح در آثار پیاژه یافت می‌شود، بلکه با مطالعه اجمالی مراحل شناختی رشد نیز می‌توان به آن دست یافت. وی در توضیح این مطلب اشاره می‌کند که این مراحل به یکدیگر پیوسته‌اند و اینکه هر مرحله به‌طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته به‌معنای استقلال آن مرحله نیست، همه مراحل از نظر پیاژه در یک پیوستار قرار دارد که هر مرحله زمینه را برای ورود به مرحله بعد مهیا می‌سازد.علامه طباطبایی نیزدرآثار خود به ارتباط ادراک مفاهیم انتزاعی بامفاهیم انتزاعی دیگر وهمچنین مفاهیم غیر انتزاعی اشاره می کننداما از آنجا که درباره ی زمان شکوفایی هر یک از این مفاهیم ،بحثی ارائه ننموده اند،فلذا نظرات ایشان در این باره ،درمقایسه باپیاژه بسیار مختصر ومحدود است.
نوشته
از مباحث مهم معرفت شناسی ، مبنا پیدا کردن برای علم و معرفت اسـت ؛ مبنـایی کـه ضـمانت صحت داشته باشد و ضمانت آن ذاتی باشد و از غیر کسب نکرده باشد. از جمله این مبناگروی ، ارجاع علوم حصولی به علم حضوری است که از سـوی مرحـوم علامـه طباطبایی برجسته و تبیین شد و دستاوردهای مهم معرفت شناسی دارد؛ به ویژه با توجه به توسعه آن از سوی شاگردان ایشان همچون شهید مطهری . از جمله این ارجاعات ، ارجاع مفاهیم فلسفی به علوم حضوری است که مفهوم علت و معلـول از این دسته مفاهیم است ؛ مفاهیمی که از سوی هیوم ساخته ذهنی و از سوی کانت قالـب ذهنـی پنداشته شد و معرفت شناسی را به سمت شکاکیت و نوعی نسبیت کشاند. با ارجاع این دسته از مفاهیم به علم حضوری ، قضایای برآمـده از ایـن دسـته مفـاهیم ضـمانت صحت می یابد و می تواند ناظر به واقع باشد؛ هر چند بدون این ارجاع نیز اصل علیت و بدیهیات اولیه بشر قابل دفاع است که نوشتاری جدا می طلبد و اصل مطلب در کلمات فارابی آمده است . از دیگر موارد ارجاع ، ارجاع محسوسات ظاهری به علم حضوری است که تبیین روشنی بـود بـر دو مطلب : ١. خطا در احساس نیست ، بلکه خطا در تطبیق است . ٢. محسوسات جهت مطابقـت به تبیین نیاز دارند و به صرف احساس نمی توان به طور قطع گفت امر محسوس در خارج موجود است یا چه ویژگی ای دارد.
نوشته
مسئله اصلی تحقیق این است که از «از منظر علامه طباطبایی (ره) چه انتقادهایی بر راه‌حل کانت برای قضایای ترکیبی پیشین می‌توان ارائه کرد؟»در این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی - عقلی به بررسی این مسئله پرداخته شده است. طبق یافته‌های تحقیق، کانت معتقد است که قضایای ترکیبی پیشین بر اساس «مفاهیم پیشین» امکان‌پذیر است. مفهوم «زمان» و «مکان» به عنوان دو عنصر پیشین در قوه حساسیّت وجود دارند و قوه فاهمه نیز واجد دوازده مفهوم پیشین است که فاهمه بعد از دریافت شهودات از قوّه حساسیت، آنها را ترکیب نموده و در قالب مفاهیم پیشین قرار می‌دهد. وبدین وسیله حکم شکل گرفته ،شناخت حاصل می‌شود. به عبارت دیگر در این دسته از قضایا ماده شناخت از خارج تأمین می‌گردد و صورت شناخت را ذهن بدان می‌بخشد. با این توضیح شناخت امور خارج از زمان و مکان ممکن نخواهد بود. اما علامه طباطبایی (ره) حل این مشکل را در قالب مفاهیم کلی معقولات ثانی جستجو می‌نماید و معتقد است که نفس ما در مقایسه خودش با افعال و آثارش این مفاهیم را به صورت حضوری درک می‌نماید. سپس از آن چه درک نموده صورت‌برداری می‌نماید وآن را بر خارج تطبیق می‌کند. به هر حال راه‌حلّ کانت سرانجام به انکار ما وراء الطبیعه وانکارشناخت واقعیت اشیاء(حیثیت فی نفسه اشیاء)، و نفی ضرورت و کلیت مفاهیم کلی در خارج منتهی می‌گردد، در حالی که بر اساس راه‌حلّ علامه طباطبایی (ره) علاوه بر این که شناخت بشر به تجربه محدود نمی‌گردد، امکان دسترسی به واقعیّت فی الجمله فراهم می‌شود و افزون بر این، ضرورت و کلیّت مفاهیم کلی نسبت به خارج حفظ می‌شود.
نوشته
معقولات که از نوع مفاهیم کلی‌اند به سه دسته تقسیم می‌شوند: معقول اول، معقول ثانی منطقی و معقول ثانی فلسفی. علامه طباطبایی معقول ثانی فلسفی را به مفهومی که عروض آن ذهنی و اتصافش خارجی‌ است تعریف کرده و نقش علم حضوری را در دستیابی به آن برجسته شمرده است. آیت‌الله مصباح‌یزدی این نوع مفاهیم را مفاهیمی انتزاعی که حاکی از نحوة وجود است می‌داند و همچون استادش نقش علم حضوری را برجسته می‌شمارد. وی برای سنجش و کندوکاو ذهنی نقش زیادی قایل است و، از این رهگذر، دامنة معقولات ثانیه را گسترش می‌دهد.ازآنجاکه علامه طباطبایی ثبوت خارجیِ وجود رابط را پذیرفته است، چگونگی ارتباط معقولات ثانیة فلسفی با خارج را به نحو وجود فی غیره تفسیر می‌کند. تحقق این مفاهیم در خارج را به نحو وجود رابط و فی غیره می‌داند. اما آیت‌الله مصباح‌یزدی تحقق مفاهیم فلسفی را صرفاً به وجود منشأ انتزاع دانسته، هیچ نحو وجودی ـ حتی ضعیف ـ برای مفاهیم فلسفی در خارج قایل نیست، چه ایشان تحقق خارجی وجود رابط و نسبت را در خارج قبول ندارد.
نوشته
بحث مفاهیم اعتباری یا معقول ثانی از مباحث محوری در فلسفه اسلامی است که تمرکز و تأکید شیخ اشراق بر آن، یک نقطه عطف محسوب می‌شود. علامه طباطبایی نیز به‌عنوان نماینده بارز حکمت صدرایی در دوران معاصر، به تبیین این بحث در چارچوب حکمت متعالیه پرداخته است. آرای دو حکیم، در ملاک تشخیص مفهوم اعتباری، تعریف و تقسیم مفاهیم اعتباری، نحوه وجود مفاهیم و معقولات ثانیه، ملاک صدق این مفاهیم و مصادیق آن‌ها قابل مقایسه‌اند. ادعا در نوشتار حاضر بر آن است که اختلاف دو فیلسوف درباره نحوه وجود معقولات ثانیه فلسفی، بیش از آن‌که مربوط به دیدگاه آنان راجع به اصالت وجود یا ماهیت باشد، به اذعان یا عدم اذعان آنان به تمایز مفاهیم فلسفی از مفاهیم منطقی دارد. دیدگاه‌های علامه طباطبایی در مجموع بیانی دیگر از یافته‌هایی است که ملاصدرا در باب معقولات ثانیه بدان دست یافته بود. از این رو، صرف‌نظر از ابتکارات خود علامه، این پژوهش تطبیقی، به نوعی مقایسه میان فلسفه اشراقی و فلسفه صدرایی نیز محسوب می‌شود.
نوشته
Footer