آن طور که شایع است عموم جامعه‌شناسان دین رانهاد اجتماعیمی‌دانند. برخی از صاحب‌نظران اسلامی معتقدند که دین فرانهادی است و در قالب یکنهاد اجتماعی نمی‌گنجد. در این مقاله بحث می‌شود که چرا دو دسته فوق به پاسخهای متفاوتی رسیده‌اند. نویسنده در جستجوی یافتن خطای یکی از دو قضیه 1. دین نهاد اجتماعی استو 2. دین نهاد اجتماعی نیستاز یک بحث شناخت‌شناسی که مبتکر آن مرحوم علامه طباطبایی است بهره جسته است. در این مقاله جامعه‌شناسان به دو دسته تقسیم شده‌اند: دسته اول جامعه‌شناسانی مانند دورکیم که معتقدند منشأ همه نهادها منجمله نهاد دین خود جامعه است و دسته دوم جامعه‌شناسانی که به منشأ نهادها و منجمله منشأ نهاد دین کاری ندارند و در نزد آنان نهادها و منجمله نهاد دین صرفا از آن جهت که در جامعه استقرار و ثبات می‌یابند و بر رفتار انسانها کنترل دارند نهاد نامیده می‌شوند. نویسنده در پایان نتیجه می‌گیرد که علت آنکه برخی صاحب‌نظران اسلامی در قضاوت خود به پاسخ متفاوت رسیده‌اند آن است که در تعریف نهاد اجتماعیاز تعریف جامعه‌شناسان دسته اول چون دورکیم سود جسته‌اند و در تعریف دین از جامعه‌شناسان دسته دوم، لذا به قضاوتی متفاوت از قضاوت جامعه‌شناسان رسیده‌اند.
نوشته
Footer