از ابتدای دوره فقهی، سوالی که فقهای شیعه درباره حکومت با آن روبهرو بودند، محدود بود به این که آیا عملکرد عادلانه برای مشروعیت یک حکومت کافی است یا ضرورتا نصب یا اذن امام معصوم لازم است؟ با آغاز اصلاحات دینی و پیدایش انقلاب صنعتی در اروپا و به دنبال آن تحولات سیاسی و اجتماعی و پیدایش مفاهیم و ملاک های جدید برای مشروعیت حکومت ها مانند اگزیستانسیالیسم و دموکراسی، دینداران مسلمان با چالشی سخت روبهرو شدند. موضع دین نسبت به این تحولات چیست؟ در گفتمان دینی عده ای این مفاهیم جدید را معارض با نظریه ولایت و نصب از طرف شارع یافتند و حکم به عدم مشروعیت آن ها داده و در نتیجه به نظام های برآمده بر اساس این مبانی همچنان نام حکومت جور نهادند. در طرف مقابل برخی فقها با برداشت های متفاوت از دین سعی کردند تعارض بین این مفاهیم و آموزه های دینی را برطرف کرده و حداقل آن ها را به رسمیت بشناسند. بالاتر آن که گروهی مدعی استنباط همین مبانی از منابع دینی شده و حکم به مشروعیت با «وکالت زمامداران از طرف شهروندان » ، آن ها دادند. اما نظریه آیت الله مهدی حائری یزدی استدلالی که هم از منبع نقل استفاده می کند و هم قواعد عقلی را به کار می گیرد با تبیین محدوده - دخالت وحی در این باب از ابتدا راه ایجاد تعارض بین علم و دین را می بندد. علامه طباطبایی نیز با استناد به محکمات قرآنی مانند فطرت، تسلط هر فرد دیگری بر سرنوشت انسان ها را نفی می کند.
نوشته
بنا به تقسیم بندی های ارایه شده در مطالعات روش شناسی تفسیر قرآن، تفسیر قرآن به قرآن به عنوان یکی از روشهای تفسیری معرفی شده است .در میان تفاسیری که به این نام اشتهار یافتهاند، "المیزان فی تفسیر قرآن" یکی از مهمترین تفاسیر دوره معاصر است .علامه طباطبایی در مقدمه المیزان، این روش را روش اصلی ائمه (ع )بیان و ادّعا کرده که به روش ایشان تمسّک جسته است .از سوی دیگر، وی دخالت دادن پیشفرضها و معلومات علمی در تفسیر را صحیح نمیداند .با این حال، نوع مواجهه ایشان به عنوان مفسّر شیعی با آیات ناظر به باورهای شیعی که به نظر میرسد بیشترین استفاده از روایات ائمه (ع ) در تفسیر این آیات باشد، درخور اهمیت است .پژوهش حاضر با روش تحلیلی و توصیفی ضمن بررسی و شناخت عملکرد ایشان در تفسیر این دست از آیات، سعی در کشف میزان پایبندی ایشان به ادّعاهایش دارد و از میان آیات قرآن، به عنوان نمونه، بخشی از آیات ولایت را که در ارتباط با بحث امامت است، مورد بررسی قرار میدهد . صحت اطلاعات این فرم را براساس محتوای پایان نامه/رساله گواهی می نمایم. 96/11/30 نام و نام خانوادگی اکرم بایرامعلی امضاء از بررسی روش علامه در این آیات چنین بدست می آید که ایشان در مواردی، از روایات به خصوص روایات شأن نزول برای تفسیر کمک گرفته است .این امر می تواند نشان از آن داشته باشد که آنچه در مقدمه ادعا شده است در همه آیات قابل تسری نیست .با این حال، به طور عمده تفسیر وی قرآن به قرآن است، یعنی هم در تفسیر ظاهر آیات و هم در گزینش روایات شأن نزول، اصل و مبنا را قرآن قرار داده است .ظاهر آیات را با تعمّق و تدبّر در آنها تفسیر کرده و بدون تعصب مذهبی و پیش فرضهای ذهنی، روایات موافق (یا غیر مخالف )با این تفسیر را برای تأیید تفسیر خود آورده است .فهم روش علامه در تفسیر این آیات، میتواند برای اخذ الگوی روششناختی ایشان کمک کننده باشد
نوشته
موضوع این مقاله، معنای زندگی و مسئله‌اش تعریف ماهیت و هدف زندگی دنیوی از دید علامه‌طباطبایی است. دادن پاسخی نو براساس نظریۀ اعتباریات و نظریۀ ولایت در قرآن و عرفان اسلامی، ضرورت پرداختن به این مسئله را آشکار می‌کند. روش کارْ بیان مسئله، سپس تبیین جواب دیگران و علامه و در انتها، مقایسۀ جواب‌هاست. ازنظر ایشان دنیا معلول عوالم قبل از خود است و هنگام معاد به همان علت خود برمی‌گردد. زندگی دنیوی ترکیبی از وجود حقیقی، باطنی و تکوینی یا سخت‌افزار با وجود اعتباری، ظاهری و تشریعی یا نرم‌افزار است؛ درنتیجه، هدف از هبوط انسان و زندگی دنیوی، ظهور آن باطن در این ظاهر است تا با تجربه کردن پایین‌ترین مرتبۀ هستی و جمع آن با مراتب قبلی و بالاتر، به مقام ولایت (جامعیت اول و آخر یا باطن و ظاهر) برسد و خلیفۀ خدا در زمین شود. در پاسخ به مهم‌ترین اشکال مخالفانِ نظریه‌های فراطبیعت‌گرا، یعنی بی‌معنا شدن ذات زندگی دنیوی و ابزاری شدن آن در مقابل امری بالاتر و برتر، از آموزه مهم اما مغفول یک‌پارچگی دنیا و آخرت و یک‌پارچگی مراتب قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا در انسان استفاده کرده ایم. نوآوری این تحقیق، استفاده از نظریۀ اعتبارات و نظریۀ ولایت برای جواب دادن به سوال از معنای زندگی و نقد جواب‌های دیگران است.
نوشته
نیاز جامعه به رهبر و اهمیت عملکرد او بر کسی پوشیده نیست. رهبری اثربخش در سازمان، عامل اصلی و اساسی در ایجاد همفکری و همدلی است (ساعتچی و عزیزپور، 1384). تاکنون نظریه های متفاوتی در مورد رهبری مطرح شده است. نظریه رهبری اصیل آخرین نظریه رهبری مطرح شده است که به صورت عملیاتی درآمده است (آوولیو و گاردنر، 2005؛ براون و تروینو، 2006؛ تور و آفوری، 2007 و ... ). این نظریه بر ابعاد روانشناختی رهبر و پیروان و بافتی که در آن فعالیت دارند، تمرکز دارد. اساس این نظریه بر دو بعد روانشناختی خودآگاهی و خود تنظیمی رهبر است که با نام فرآیند توسعۀ فردی رهبر معرفی شده است. بنابر نظر پژوهشگران این حوزه،‌ خودآگاهی پایه رهبری اصیل است و دربرگیرندۀ مؤلفه های1- ارزشها، 2-شناخت در مورد هویت،3 -عواطف و 4-اهداف / انگیزه ها است. همچنین، خود تنظیمی فرآیندی است که از طریق آن رهبران اصیل ارزشهای خود را با اهداف و عملکردهایشان تنظیم می کنند و به منظور هدایت کارکنانشان، استانداردها و اهداف خود را به آنها ارائه می کنند (آوولیو و گاردنر، 2005؛ براون و تروینو، 2006؛ تور و آفوری، 2007 و ... ). پژوهشگران تاکنون سعی داشته اند تا با تعریفی جامع و قابل قبول از این دو بعد به تعریفی قابل قبول و کامل از رهبری اصیل دست یابند. اما به اذعان خود پژوهشگران تعریف کامل و جامع این دو بعد و متعاقب آن عملیاتی شدن جامع و کامل نظریه محقق نشده است. برای شناسایی علت عدم توفیق پژوهشگران در تبیین این دو بعد، در این رساله، مبانی و پایه های فلسفی این نظریه بررسی می شود و چگونگی دستیابی به این دو بعد، از منظر رویکرد رایج در علم یعنی اثبات گرایی تحلیل و نقد می شود. در این راستا، دیدگاههای متفاوتی از فلاسفه اسلامی و غیر اسلامی در مورد خودآگاهی و شیوه های هدایت انسان و در نهایت رهبری وجود دارد (طباطبایی، 1332؛ طباطبایی،1360؛ جعفری، 1360؛ جوادی آملی، 1379؛ حسن زاده آملی، 1362). در این پژوهش از دیدگاه علامه طباطبایی بهره گرفته می شود. علامه طباطبایی از زمره اندیشمندان اسلامی است که مباحث خود را علاوه بر مباحث نقلی با استدلال های قیاسی و منطقی مطرح می کند (طباطبایی، 1332 و ...) و بر جامعه و زندگی اجتماعی و واقعی انسان تأکید به سزایی دارد (طباطبایی، 1382؛ طباطبایی، 1361؛ طباطبایی، 1348؛ طباطبایی، 1332 و ...). در این پژوهش، نخست پژوهشگر با تکیه بر تحلیل انتقادی، نظریه رهبری اصیل را با دیگر نظریه های رهبری مقایسه می کند و اثربخشی این نظریه را در مقایسه با دیگر نظریه های مطرح شده بررسی می کند. در بخش دوم، با تکیه بر مبانی و اصول فلسفی علامه طباطبایی، و با پیروی از رویکرد قیاسی مورد استفادۀ علامه طباطبایی «ره» و با استفاده از رویکرد داده بنیاد متنی، نظریۀ رهبری از دیدگاه علامه طباطبایی احصاء می شود و عنوان می شود توفیق به خود آگاهی و خود تنظیمی نیازمند هر دو حوزۀ علم حضوری (شهودی) و علم حصولی (دربرگیرندۀ علم تجربی) است. همچنین، توفیق به علم نیز نیازمند پشتوانۀ اعتقادات دینی است. در ادامه نیز با بهره گیری از استدلال های منطقی و قیاسی و بررسی آثار علامه طباطبایی «ره» با استفاده از رویکرد کیفی داده بنیاد متنی، مؤلفه های دیگری نیز برای فرآیند رهبری بدست آمد که مهم ترین آنها ولایت است. در نهایت، نظریۀ بدست آمده از دیدگاه علامه طباطبایی با نظریه رهبری اصیل مقایسه و اثربخشی آن بررسی می شود.
نوشته
نظریۀ انسان کامل از دیرباز همواره مورد توجه و علاقۀ اندیشمندان بزرگ بوده است و این موضوع یکی از مهم­ترین ارکان عرفان اسلامی است. انسان کامل،ویژگی‌های متعددی دارد واز مهم‌ترین ویژگی­ها،خصیصۀ ولایت است. دراین جستاردرصددیم تا ولایت انسان کامل راازدیدگاه علامه طباطبایی بررسی کنیم و پرسش اساسی این پژوهش آن است که معناشناسی، وجودشناسی و کارکردهای ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی چیست؟ از دیدگاه علامه فقط خدا ولایت دارد و تنها ولی، خداوند است و به این دلیل به نظر او ولیّ خدا به کسی گفته می­شودک به مقام ولایت الهی رسیده باشد. ضرورت انسان کامل تنها برای عالم انسانی نیست، بلکه ضرورتش برای کل عالم است، یعنی انسان نه تنها برای طی مراتب کمال به انسان کامل نیاز دارد، بلکه کل عالم برای بقا و حفظش نیاز به انسان کامل دارد. علامه هر یک از موجودات عالم را اسمی از اسمای الهی می­داند که در میان آن­ ها «انسان» جامع جمیع همۀ اسمای الهی است. دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: 1. نگارندگان علاوه برضرورت وجودی انسان کامل که غالباً محو مباحث ضرورت وجود انسان کامل درعالم پیرامون این موضوع بحث می­شود، به ضرورت سلوکی وضرورت معرفتی انسان کامل نیز پرداخته‌اند وهریک ازضرورت­های سه­ گانه دلایلی جهت اثبات ضرورت وجود انسان کامل درعالم هستند. 2. علامه طباطبایی درکتاب‌المیزان به تبیین چهارقسم ازاقسام ولایت پرداخته است که عبارتنداز: ولایت تکوینی خداوند، ولایت تشریعی خداوند،ولایت تشریعی پیامبر(ص) و ولایت تشریعی علوی. 3. نگارندگان دو کارکرد کلامی و معرفتی ولایت را از آثار علامه طباطبایی استنباط نموده ­اند.
نوشته
نوع انسان مرتبه‌ای از وجود ممکنات است که عین فقر و نیازمندی نسبت به علت حقیقی‌اش (واجب تعالی) می‌باشد؛ اما چه بسا به خاطر تعلّق به زمین، دوستی دنیا و تاثیرات عالم مادی از یاد حق غافل گشته و اصل خویش را فراموش کند. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر گران‌قدر «المیزان» و همچنین «رساله الولایه» ثابت می‌کند که نفس با انقطاع از بدن مادی و توجه به فقر ذاتی خویش می‌تواند حجاب‌ها و موانعی که او را از توجه به جمال و جلال حق محروم کرده، از میان بردارد و از مقام عبودیت به مقام ربوبیت برسد. کمال و قدرتی که در اثر عبودیت، اخلاص و پرستش واقعی نصیب بندگان می‌گردد، همان مقام «ولایت» است. پژوهش حاضر با تتبع در آثار علامه طباطبایی (ره) و به روش توصیفی ـ تحلیلی، در صدد بیان «منشا ولایت» از نظر علامه بر آمده است. بنابراین در بخش اول، مبانی و اساس ولایت از جمله «تقرّب به خدا» و «توجه به حیات ظاهر و معنا» را بررسی نموده و سپس در بخش دوم، منشا ولایت را که همان « تجلّی تامّ اسماء و صفات الهی» است، تبیین نموده است.
نوشته
این مقاله جستجویی مختصر با ذوق بینش عرفانی و معنوی به مسئلة ولایت از نگاه علاّمه طباطبائی(ره) است که با الهام از «رسالة‌الولایة» که از آثار گرانبهای ایشان است، نگاشته شده است و اساس آن از لحاظ معرفتی بر این مبتنی است که جوهرة دین، حنیف است و عطر الوهیّت دارد و نیز ازلی و ابدی است و ثبات و جاودانگی دارد؛ به بیان دیگر، برای ظاهر دین، شریعت و برای باطن آن، طریقتی است و نیز صورت حقّة آن را اسرار و حقایقی است که سیر به سوی ملکوت دارد و باطن نبوّت و دین نامیده می‌‌شود که به نام «حنیّة لدی حقّی» یا ولایت نامیده می‌‌شود؛ بدین معنی که وجهة خلقی رسالت و نبوّت تشریعی پایان‌یافتنی است و دوران آن به رسالت خاتم‌الانبیاء بازمی‌‌گردد، امّا وجهة حقّی آن که ولایت است، استمرار دارد و بازگشت به وجود خاتم‌الاوصیاء حضرت امام مهدی(عج) دارد. البتّه مرتبة شدید ولایت در نبی نیز هست و مهم‌تر اینکه دریافت وجدانی و شهودی از ولایت، از طریق راهیبابی به باطن عالم و سرّ غیبی آن و نیز معرفت شهودی (توحید میسّر است) که البتّه این امر مخصوص انبیاء نیست؛ به عبارت دیگر، سیر و سلوک عرفانی خالصانه و عاشقانه است که سالک را به درک عترت طیّبه می‌‌رساند و از انوار جمالیّه و جلالیّة حق و نور ولایت ایشان بهره‌مند می‌‌نماید، چراکه فطرت انسانی با نور ولایت حق عجین شده است و امانتداری انسان از خدای سبحان در آیة «انّا عرضنا الامانة» همان ولایت مطلقة الهیّه است که در بطن نظام تشریع و نظام تکوین نهفته است.
نوشته
آیات 55 و 56 مائده که در عرف قرآن پژوهان شیعی به آیات ولایت نامبرده است، از جمله آیاتی است که در تفسیر آنها بین فریقین، تفاوتی بسیار است. این آیات در نظرگاه علامه طباطبایی از محوری ترین آیات قرآن کریم درباره ولایت و امامت اهل بیت علیهم السلام است. دیدگاه متنوع فریقین درباره این آیات، مباحث متعدد تاریخی، حدیثی، تفسیری و کلامی را در پی داشته است. محور اصلی این تنوع ناشی از مساله اساسی نص بر امامت در اندیشه شیعی و انکار ( ویا حداقل تردید) در آن، از سوی اهل سنت است. شیعه دلالت آیات ولایت را بر امامت امام علی (ع) قطعی می داند و برخی از آنان این آیه را نص در این معنا و قوی ترین دلیل و یا عمده استدلال شیعه بر امامت می شمارند. تلقی اهل سنت از آیات ولایت متفاوت و گونه گون بوده و آن را بر افراد متعددی تطبیق داده اند که همین امر زمینه ساز تشتت آراء در بین آنان بوده و سبب شده عده ای ازآنان درصدد خدشه وارد کردن بر دیدگاه شیعه پیرامون این آیات برآمده باشند که بارزترین این مناقشات را فخررازی در تفسیر کبیر خود مطرح کرده است. نوشتار حاضر، پژوهشی در ارائه دیدگاه های نوین علامه طباطبایی در پاسخگویی به شبهات وارده از سوی فخر رازی و متابعان وی و تنزیه دیدگاه شیعه از اتهامات وارده پیرامون آیات 55 و 56 مائده است.
نوشته
Footer