در این نوشتار به بیان" رمز جاودانگی اسلام در قرآن از نظر علامه طباطبایی و شهید مطهری " پرداخته می‌شود و هدف این است که بدانیم چگونه اسلام خود را با مقتضیات زمان و موقعیت‌های جدید تطبیق می‌دهد و آیا همان دینی است که فطرت و نهاد انسان در جستجوی آن است، آیا همان دینی است که سلامت جسم و روان را تضمین می‌کند و بر روابط فردی و اجتماعی تأثیر به سزایی می‌گذارد. در این نوشتار در فصل اول به بیان "کلیات" و در فصل دوم به " جاودانگی اسلام در پرتو خاتمیت و جامعیت قرآن" اشاره شده و به بیان اقوال و نظریات در بحث قلمرو دین و جامعیت قرآن می‌پردازیم که؛1-گستردگی دین در همه علوم و روش ها2-جامعیت تنها در ذکر کلیات و بیان ارزش ها3-تعدیل در دو نظریه پیشین و در فصل سوم " به چگونگی پاسخگویی اسلام به مقتضیات زمان و هماهنگی دستورات اسلام با فطرت بشر " پرداخته و به بیان مشخصات وابستگی اسلام به فطرت که از جمله ؛پذیرش عقل در حریم دین، هماهنگی با مصالح و مفاسد واقعی، وجود قواعد کنترل کننده و ...اشاره می‌کنیم. در فصل چهارم" به نقش دستورات اسلام بر سلامت جسم و روان و تأثیر آن بر حیات فردی و اجتماعی " و به بیان اینکه از امتیازهای دین اسلام توجه به سه اصل اعتقادات، اخلاق و عمل به احکام است می‌پردازیم و در فصل پنجم به "نتیجه‌گیری و بیان نظریات علامه طباطبایی و شهید مطهری در باب جاودانگی اسلام" اشاره می‌شود.
نوشته
پژوهش حاضر از 4 بخش تشکیل یافته است. در بخش اول کلیاتی درباره تعریف و ماهیت آزادی و مفهوم آن، سیر تطور آن و نظرات اندیشمندان غربی و اسلامی ارائه می گردد. در بخش دوم، آزادی در حوزه فردی، ارتباط با آن با اراده و مسئولیت، آزادی فردی در عرصه های مختلف از قبیل آزادی ایمان، اندیشه اسلامی مطرح می شود. در بخش سوم: آزادی در حوزه اجتماع و در انواع مختلف آن مانند آزادی بیان و آزادی افکار و تضارب آراء در جامعه، آزادی قانون و ارتباط آن با نظم و امنیت، آزادی و عدالت اجتماعی، آزادی احزاب و گروههای سیاسی و حدود آزادی در جامعه مورد بررسی قرار می گیرد. در بخش چهارم: آزادی در حوزه حکومت طی سه فصل به بیان و ملاک آزادی حکومت، مردن و نقشی که در تعیین حکومت کارگزاران آن و ارتباط با آنها دارند و حدود آزادی حکومت پرداخته می شود و در آخر نیز نتیجه گیری از پژوهش که در واقع بررسی نهایی مورد پژوهش است، ارائه می شود.
نوشته
هدف از اجرای این پژوهش شناسایی اقتصائات مدیریتی مبتنی بر هستی‌شناسی در دو بخش رهبری و ارتباطات با تاکیدبرآراء علامه طباطبایی می باشد. روش پژوهش کیفی و برای رسیدن به اهداف پژوهش از روش تحلیل اسنادی استفاده شده است. در این پژوهش ضمن مطالعه، داده‌ها فیش‌برداری و مقوله‌ها کدگذاری شدند، سپس مقوله‌ها دسته بندی، مقایسه و سپس مورد تفسیر قرار گرفته اند. به لحاظ تحدید موضوع دو کارکرد رهبری و ارتباطات با کاربرد آموزشی بررسی وارزیابی شدند. در این پژوهش چهار سوال مطرح که بر اساس آراء علامه در دو بخش رهبری و ارتباطات به آنها پرداخته و در پایان هر قسمت اقتضا ّمدیریتی متناسب با آن بیان شده و در فصل پایانی اقتضائات مدیریتی دردو بخش رهبری و ارتباطات آموزشی جمع‌بندی گردیدند. در مبحث اقتضائات رهبری، رهبر آموزشی باید از ویژگی هایی چون علم در زمینه مدیریت و تعلیم و تربیت، قدرت و ابزار انجام کار، کمال معنوی و صبرو یقین برخوردار بوده و علاوه بر آموزش در جهت پرورش فکری و شخصیتی فراگیران و همکاران تلاش بنماید، انتخاب ناظران و جانشینان شایسته نیز امر دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. در زمینه اقتضائات مدیریتی در حوزه ارتباطات نیز بایستی که در ضمن ارائه برنامه‌ی آموزشی با محتوی سعادت بخش و معنوی از ارائه دستورالعمل های صرف خودادری کند و از طرق مختلف فراگیران رابه اجرای برنامه ها سوق دهد. ارائه برنامه و ارتباطات و همینطور تکلیف متناسب با استعداد و توان فراگیران و کارمندان ومهربانی از اصول اساسی در بحث ارتباطات است. نرم خویی، همگامی، خستگی ناپذیری، گذشت و تغافل در ارائه برنامه های هدفمند و جزئی و دقیق، خیرخواهی و صداقت از دیگر ملزومات مدیریت است که یک رهبری آموزشی باید در عرصه ارتباطات به کاربندد.
نوشته
شیوع اندیشه های اومانیستی و سکولار همراه با پیشرفت های علمی و توسعه جوامع بشری، موجب شده است که عده ای، از بلوغ کامل و خودبنیادی انسان دم بزنند و در عرصه های مختلف زندگی، از جمله عرصه قانون گذاری انسان را بی نیاز از قوانین الهی بپندارند. به نظر می رسد، این نوع نگاه اولا، ناشی از جهالت بشر مدرن نسبت به حقیقت ربانی انسان، احتیاجات واقعی و آغاز و فرجام او و ثانیا، ناشی از بدبینی نسبت به دین و قوانین دینی است. ازاین رو، اگر هویت ربانی انسان و امتیازات بی بدیل قوانین اسلامی، به صورت عقلی و منطقی تبیین گردد، جاودانگی این قوانین و ضرورت التزام بشر به آنها نیز اثبات خواهد شد. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، سعی شده است امتیازات بی بدیل قوانین اسلامی از منظر علامه طباطبائی، که از اسلام شناسان کم نظیر معاصر است، تبیین گردد. علامه کوشیده است از طریق تبیین این امتیازات، جاودانگی قوانین اسلامی و ضرورت التزام به آنها را، به صورت برهانی و منطقی تبیین نماید. مهم ترین امتیاز بی بدیل قوانین اسلامی این است که واضع آنها، کامل مطلق و منزه از هرگونه عجز و اغراض شخصی است. چنان که مجریان و مفسران این قوانین نیز از ویژگی ها و شرایط بی بدیل برخوردارند. خداوند متعال، با شناخت همه جانبه ای که از نیازمندی های حقیقی انسان و آغاز و انجام وی دارد، جامع ترین و متقن ترین قوانین را برای رسیدن انسان به سعادت حقیقی تشریع فرموده است. توجه به پویایی و اقتضائات زمانی و مکانی، در عین پافشاری بر اصول ثابت، توجه جدی به احکام ولایی و حکومتی، برقراری تعادل میان نیازهای مادی و معنوی از مهم ترین مولفه های جامعیت و اتقان قوانین اسلامی به شمار می روند.
نوشته
امکان علم انسانی اسلامی، مبنایی‌ترین مسئله در مباحث مربوط به علوم انسانی اسلامی و در عین حال مورد جدال فراوان است که بسیاری آن را قبول و عده‌ای انکار کرده‌اند. هر دو دسته بر اساس نحوۀ نگرش خود به دو مقولۀ «علم» و «دین» برای خود دلایلی ذکر کرده‌اند. ما نیز برای روشن شدن نظر علامه طباطبایی در این موضوع، باید در این دو عرصه مطالب را سامان دهیم. علامه طباطبایی به مناسبت‌های مختلف در تفسیر ارزشمند «المیزان» و دیگر آثار خود با استناد به آیات قرآنی، در باب علم و دین مطالبی بیان کرده‌اند که نشان می‌دهد علم انسانی با پسوند اسلامی را ممکن می‌دانند و سخنان منکران را نمی‌پذیرند؛ چرا که آنان از منظر ایشان، در شناخت علم و دین مسیر صحیح را طی نکرده‌اند. در این نوشته برای اثربخشی و کاربردی کردن مطالب، به مهم‌ترین عناوینی می‌پردازیم که موجب عدم امکان اسلامی کردن علوم انسانی از نظر مدعیان آن است. دلایل عمدۀ منکران، از این قرار است: تغایر علم و دین در روش، زبان، هدف، موضوع و مسائل؛ و نیز ادعای تداخل حداقلی میان موضوعات دینی و علمی یا ادعای تضاد بین گزاره‌های آن دو. این انگاره‌ها از منظر برداشت‌های قرآنی علامه بررسی خواهند شد تا با عنایت به سخنان وی، پاسخ ایشان به ادعای عدم امکان علم انسانی اسلامی روشن شود.
نوشته
ازخودبیگانگی یکی از مهمترین مسائل انسان‌شناختی است که پژوهش حاضر به نقد و بررسی آراء اگزیستانسیالیستی یاسپرس از منظر اسلامی با تاکید بر آراء علامه طباطبائی پرداخته و به روش مطالعه کتابخانه-ای ملاحظاتی را بر اقسام و علل ازخودبیگانگی از منظر یاسپرس تقدیم کرده و به‌طور اجمال پی‌آمدها و راه‌های برون‌رفت این مساله را مورد توجه قرار داده است. علامه ازخودبیگانگی را به‌معنای استقلال از علت وجودی معنا کرده و در مقابل یاسپرس ازخودبیگانگی را به‌معنای غیر مستقل بودن انسان دانسته و به خاطر شناور بودن وجودش،‌ مسائلِ اصالتِ وجود را برای «انسان موجود» مطرح کرده و به او اصالت داده است، اما علامه اصالت را به وجود بماهو وجود داده و انسان را چه در وجود و چه در بقای وجودش وابسته به علت وجودی خود دانسته و به-خاطر شناور بودن مرتبه عقلانی او، ازخودبیگانگی را متوجه ساحت‌های عقلانی او دانسته است. لذا رساله حاضر پس از ملاحظه و بررسی اقسام و علل ازخودبیگانگی، نتایج قابل توجه‌ای را به‌دست آورده و پیشنهادهایی را در انتهای رساله تقدیم کرده است. اگر چه فلسفه یاسپرس نزدیک‌ترین تلاش فلسفی به حکمت متعالیه در مورد انسان است، اما به‌خاطر یافته‌های نادرست مسیحی و رنسانسی، به جای خالق بشر برای او نسخه نجات ارائه کرده و ازخودبیگانگی بیشتری را برای مخاطبانش فراهم آورده است. او بسیاری از مسائل انسان‌شناسی فلسفی خود را با ایمان فلسفی تبیین و توجیه کرده که قابل دفاع در کرسی‌های علمی نمی‌باشد، اما علامه تمام یافته‌های قرآنی خود را مستدل نموده که قابل دفاع در مجامع اکادمیک است. مهمترین دلیل این شیوه در مبانی معرفت‌شناختی، هستی‌شناختی و انسان‌شناختی علامه است که به روش تحلیلی و فلسفی بنا نهاده شده است، امّا یاسپرس علاوه بر شیوه الهیاتی مذکور از روش پدیدارشناسانه در ترسیم مبانی خود بهره برده که در ارائه راهبردها و راهکارهای خروج ازخودبیگانگی وی تأثیر مستقیم داشته است. لذا رساله حاضر پس از معرفی این مبانی، به نقد و بررسی اقسام و علل ازخودبیگانگی پرداخته تا ملاحظات قابل توجه‌ای را در اختیار پژوهش‌گران محترم قرار دهد.
نوشته
Footer